حسادت
عادل فردوسی پور با وجود اینکه میهمان برنامه است، اما سروش صحبت بیشتر حرف می زند: «من به تو حسودیم میشه... اشکالی نداره که به جای شما بگم تو... تو همه چی رو میدونی...»
این اولین حرفهایی است که او با همان لحن و هیجان خاص خودش میگوید. صحت کتابهای ترجمه عادل را معرفی میکند؛ هنر خوب زندگی کردن، هنر شفاف اندیشیدن، فوتبال علیه دشمن و جالب است که تمام این کتابها با چاپهای متعددی رسیدهاند آن هم در روزگای که به قول خود فردوسی پور تیراژ کتابها در حد ۱۰۰، ۱۵۰ عدد است. اما شاید نام فردوسی پور باعث شده که کتابهایی که او ترجمه کرده به چاپ هشتادم برسد.
کاریزمای صحت
سروش: میدونی من خیلی فوتبال رو دوست دارم، اما اصلا این بازی رو بلد نیستم. هیچوقت نتونستم توی کوچه حتی بازی کنم.
عادل: تو اونقدر استعداد داری... اصلا کاریزمای خاصی داری. من همیشه دوستت داشتم بخصوص بعد از آن برنامه نود که با رامبد بودی... اصلا همه چی خیلی خوب پیش رفت، ما هم هیچ هماهنگی قبل از اون برنامه با هم نداشتیم. خلاصه که کاریزمای خاصی داری و در همه جا موفق هستی. اشکالی نداره که بهت حسودی کنم؟
او در ادامه درباره اینکه چه شد به کار ترجمه کتاب رو آورد گفت: «من در روزنامه ابرار ورزشی مترجم بودم و این کار را دوست داشتم.» او افزود: «کار ترجمه سخت و زمان بر و لذتبخش است.»
عادل درباره کتاب هنر خوب زندگی کردن که به چاپهای متعددی رسیده است هم گفت: «من خیلی میگشتم اما کتابها را نمیپسندیدم. نسخه انگلیسی این کتاب را سال 93 یکی از دوستانم به من داد. البته به دلیل گرفتاری و حجم کاری برنامه نود و کارهای دیگر چندتا از بچههای دانشگاه شریف هم در ترجمه آن کمک کردند. دوست نداشتم کاری را که میکنم خز و کلیشهای باشد.»
کنکور
«من از قدیم کتاب میخواندم، اما نه به اندازه خیلی از کتابخوانها. کتابی اگر خوب بود و معرفی میشد میخواندم.» فردوسی پور درباره روزهای جوانیاش اضافه کرد: «من در سال ۷۱ در کنکور رتبه ۲۷۱ شدم، اما در فاصله مرحله اول و دوم کنکور برای اولینبار مسابقات المپیک بارسلون از تلویزیون پخش میشد و من با خودم میگفتم من که رتبهام خوب است از صبح تا شب تمام رشتههای المپیک را از تلویزیون میدیدم. عاقبت هم انتخاب اولم که عمران قبول نشدم و خوشبختانه انتخاب دومم که صنایع بود را قبول شدم.» عادل اضافه کرد: «از این نظر خوشبختانه که رشته صنایع خیلی به من کمک کرد در کارم، دید سیستمی به من داد و در چیدمان ذهنم مفید و مثمر ثمر بود و هست.»
او افزود: «آن زمان فوتبال پخش نمیشد. یک ورزش و مردم بود و یک برنامه ورزش از شبکه ۲ و نهایت هفتهای یکی دو بار فوتبال پخش میشد. اینترنت هم نبود و من صبحهای شنبه دنیای ورزش و کیهان ورزشی را میخریدم.»
انگشت کج
در بین صحبتها که البته که فردوسی پور مثل همیشه با سرعت بالای حرف زدنش میدان را در دست دارد و در واقع کتاب باز هم شبیه نود میشود و او بیشتر سؤال کننده است. با این حال در این لحظه توجه سروش صحت به انگشت عادل جلب می شود: «انگشتت کجه؟»
عادل غش غش میخندد: «من کلا کج و کوله هستم. آنقدر مینویسم که ورم کرده است. من مینویسم و تایپ نمیکنم.»
سروش: «آدم مرتبی هستی؟»
عادل: «به قیافه من میاد آدم مرتبی باشم؟»
سروش: «نه واقعا...»
عادل: «البته خود تو هم اونقدر مرتب نیستی. اوندفعه ریش و موهات کاملا نامرتب بود»
سروش: «آره. من و عادل یک وجه مشترک دیگه هم داریم، هردومون به بدترین شکل ممکن ماشین پارک میکنیم.»
در ادامه سروش صحت درباره درکش از فوتبال گفت: «به نظر من آدم باید در زندگی مثل یک فوتبالیست باشد. هم در زمین جانش را بدهد و هم یادش باشد که این فقط یک بازی است. مثل زیدان که در فینال جام جهانی جانش را برای فرانسه میدهد، اما در یک لحظه تصمیمی میگیرد که نشان میدهد که فوتبال برایش یک بازی است و مسائل مهمتری هم وجود دارد.»
فردوسی پور هم در ادامه این حرف گفت: «تحلیل خوبی بود. فوتبال خیلی عجیب و غریب است. نمیفهمم چرا کسانی مثل رامبد فوتبال را دوست ندارند و ارتباطی برقرار نمی کنند.»
سروش صحت هم افزود: «اکبر رادی میگوید فوتبال خوب مثل یک شعر است.»
نود
کتاب هنرخوب زندگی کردن عادل در زمان پخش برنامه به هشتادمین چاپ رسیده است و سروش این را به برنامه نود پیوند میزند: «این کتاب خیلی ممکن است به چاپ نودم برسد، عدد برای تو عدد مهمی است آیا برنامه خاصی دربارهاش داری؟»
«راستش تا حالا به آن فکر نکردم اما ایده خوبی است و فکر میکنم تا نمایشگاه بعدی به چاپ نود برسد.»
«عادل نود برای تو عدد خاصی است، احساس میکنم هرجا نود را میبینی حسوحال خاصی داری؟»
عادل: «بله کاملا درست میگی.»
کتاب
اما در بخش معرفی کتاب صحت کتابهایی را که عادل همراه آورده معرفی میکند. اولین آنها کوری ژوزه ساراماگو است. فردوسی پور درباره این کتاب میگوید: «کتابی که عجیب و غریب دوستش دارم کتاب کوری است. تا یک مدت هرجا میرفتم فکر میکردم همه چیز یا سیاه است یا سفید.»
او اضافه میکند: «البته در زمینه فوتبال کتابهای آقای حمیدرضا صدر هم فوقالعاده هستند و من دوست داشتم آنها را هم میآوردم.»
دیگر کتابهای مورد علاقه فردوسی پور اینها هستند: «گل صحرا» نوشته کاترین میلر، «دیوانههای فوتبال» دومینیک آتون و دنی دایر، «جزء از کل» استیو تولتز ، «بارهستی» میلان کوندرا، «زندگی پیش رو» رومن گاری، «قلعه حیوانات» جرج اورول.
تیم نویسندگان سروش صحت
فردوسی پور اما به سبک برنامه نود اینبار در هیبت مجری قرار میگیرد و درباره تیم منتخب نویسندگان محبوب سروش میپرسد. پاسخ صحت هم جالب است: «کاپیتان و هافبک بازیساز تیم من داستایوفسکی است. در خط حمله بوکوفسکی و کامو بازی میکنند.البته کامو پشت مهاجم بازی میکند.»
فردوسی پور: «به نظر من ساراماگو را هم در خط حمله بازی بده. البته به عنوان یک مهاجم گل نزن.»
سروش ادامه میدهد: «درون دروازه هم لئو تولستوی را میگذارم. راستی یادم آدم، با حافظ و سعدی و مولوی کمربند خط میانی را میبندم.»
آقای فردوسی
در بخش پایانی برنامه و زمانی که سروش صحت به رسم برنامه قصد داشت تندیس یک شاعر را به میهمان برنامه بدهد گفت: «فکر میکنم اجداد تو به فردوسی علاقه داشتند که نام خانوادگیتان شده فردوسی پور. به همین علت ما یک تندیس فردوسی به تو هدیه میدهیم.»
فردوسی پور هم یاد خاطرهای میافتد: «کلاس سوم دبستان بودم یک روز خانم معلم پرسید: بچهها فردوسی کیه؟ گفتم ما خانم. خنگ بودم چقدر! بنده خدا خانم معلم فکر کرد سرکارش گذاشتم.»
منبع: ورزشسه