این روزها کم نیستند والدینی که به مراکز مشاوره میآیند و از دوستیهای فرزندشان با جنس مخالف ابراز نگرانی و ناراحتی میکنند. شاید اگر تا یک دهه قبل صحبت از سن دوستی با جنس مخالف به میان میآمد سن 16تا18سال به ذهن متبادر میشد، اما حالا با توجه به دسترسیهای زیاد بچهها به تلفن همراه، شبکههای اجتماعی و حتی ماهوارهها سن این دوستیها به 11سال هم رسیده و زنگ خطری برای والدین شده است.دوره نوجوانی که رده سنی دوازده تا هفده سالگی را شامل میشود دوره بسیار حساسی برای نوجوان و والدینش است، چون فرزند ما نه دیگر کودک است و نه بزرگسال. او هر روز شاهد تغییر و تحولهای غریبی در بدنش است. ترشح هورمونهای مختلف هم او را هیجانطلب، دمدمی مزاج، سرکش و کمی بیقرار میکند. کودکی که تا دیروز با همجنس خود ارتباط معنوی داشته است، امروز دیگر آن کشش قبلی را ندارد و علاقهاش به سمت جنس مخالف کشیده شده است، بدون آنکه خودش علت واقعی آن را بداند.
این موضوع در بیشتر نوجوانان خودش را درقالب علاقه به مطالعه کتاب و رمانهای عاشقانه نشان میدهد، همچنین علاقه به دیدن فیلمهای عاشقانه. درنهایت هم نوجوان برای عینت بخشیدن به آن بهدنبال فردی میگردد که به او اظهار علاقه کند و او هم آن را صادقانه بپذیرد. در این سن قدرت استدلال و منطق نوجوان هنوز کامل نشده است، به همین دلیل تصمیمهایی که در لحظه میگیرد هیچ منطقی پشت آن نیست.
پرسشی که ذهن والدین را به خود مشغول کرده است این است که چرا سن این دوستیها تا این اندازه پایین آمده است؟ در پاسخ به این سؤال والدین باید گفت نتیجه تحقیقها و پژوهشها نشان میدهد که کودکان نسبت به گذشته IQ و EQ بالاتری دارند و نمیتوان آنها را با کودکان نسل قبل مقایسه کرد. آنها در عصر فنآوری و اطلاعات به دنیا آمدهاند. در دسترس بودن تلفنهای همراه، آسان ارتباط برقرار کردن با افراد مختلف در دنیای مجازی، دیدن فیلمهایی که چنین دوستیهایی در آن به راحتی نشان داده میشود و به طور کلی عصر شکستن تابوها که والدین آنها را نمیپسندند.
این اتفاقات میتواند کودکان را دچار بلوغ زودرس کند که یکی از آسیبهای آن دوستی با جنس مخالف در سنین بسیار پایین است و باعث افت تحصیلی، درگیری ذهنی، به هم خوردن ساعت خواب و بیداری، کم خوراکی، گوشهگیری، انزوا، افسردگی و...در آنها میشود، برای همین روانشناسان به والدین توصیه میکنند قبل از آنکه فرزندشان دچار چنین چالشهایی شود باید در شیوه فرزندپروری خود تغییراتی را ایجاد کنند. گروهی از والدین بسیار سختگیر هستند و از کوچکترین خطای فرزندشان هم نمیگذرند و اجازه هیچ کاری را به او نمیدهند در مقابل گروهی آسانگیر هستند و فرزندشان را بهحال خودش رها کردهاند.
هیچ کدام از این دو گروه شیوه تربیتی مناسبی را انتخاب نکردهاند، زیرا در گروه اول نوجوان به دوستانش روی میآورد و آنها را در نقش یک مشاور میپذیرد که این امر بسیار خطرناک است. در گروه دوم هم، این آزادی بیحد و حصر کنترل نوجوان را سخت خواهد کرد و برچالشهای دوره نوجوانیاش خواهد افزود. بنابراین به والدین توصیه میکنیم که اگر میخواهند فرزندشان از آسیبهای این سن بهویژه رابطه با جنس مخالف دور بماند و کمتر درگیر چنین چالشهای شود و دوره نوجوانی سالم و پویایی داشته باشد، باید برای این سن او از قبل برنامهریزی کنند. درضمن، داشتن آگاهی و اطلاعات کافی درباره دوره نوجوانی، گذراندن دورههای فرزندپروری، داشتن ارتباط دوستانه با کودک و نوجوان، همدلی کردن و همراز بودن با او میتواند سبب جلب اعتماد او شود.گاهی هم با تمام تدابیری که والدین میاندیشند باز هم شاهد بروز چنین اتفاقاتی هستیم در این صورت هم باید خیلی منطقی با این قضیه روبهرو شد و خود نوجوان را به چالش کشید و با بارش فکری از او خواست که به عاقبت کارش بیشتر و عمیقتر فکر کند. درنهایت هم از یک مشاور برای مداخله و حل مشکل کمک گرفت..