«پارکینگ طبقاتی توحید» مشهد پس از سال‌ها انتظار، فردا افتتاح می‌شود هوای کلانشهر مشهد برای دهمین روز پیاپی، در وضعیت «هشدار» قرار دارد (۶ آذر ۱۴۰۳) کوچه چهنو مشهد، راه‌آبِ کهنِ شهر که قدمتش به قبل دوره قاجار می‌رسد اختصاص ۷۰ هکتار زمین رهاشده برای محرومیت‌زدایی در منطقه ۴ شهرداری مشهد ثبت تردد بیش از ۲ میلیون وسیله نقلیه در مبادی ورودی و خروجی خراسان رضوی در آبان ۱۴۰۳ حاجی‌بگلو: ورود تفکر جهادی و بسیجی به هر عرصه‌ای، رفع گره‌ها و پیشرفت حتمی را به دنبال دارد تأکید شهردار مشهد بر همکاری همه‌جانبه شهرداری با سازمان بسیج شهرداری مشهد + فیلم مدیرعامل سازمان همیاری شهرداری‌های خراسان رضوی منصوب شد (۵ آذر ۱۴۰۳) خدمت بهتر با سیره و اخلاص بسیجی ثبت‌نام اعتکاف ماه رجب در حرم امام‌رضا(ع) آغاز شد (۵ آذر ۱۴۰۳) + لینک شهردار مشهد مقدس: پایه اصلی قوت و قدرت دفاعی کشور‌های اسلامی بسیج است نقش کلیدی مساجد در توسعه و مدیریت شهری همیاری خیران شهریار برای سازندگی در مشهد کشف و جمع‌آوری ۱۳ انشعاب غیرمجاز آب از یک مجتمع ویلایی در گلبهار مشهدِ بسیجی، امن‌تر و زیست‌پذیرتر است پاسخ گویی مسئولان اتوبوس رانی مشهد با حضور در خیابان عمار یاسر ۱۲۵ عملیات اطفای حریق توسط آتش نشانان مشهدی طی یک هفته دوازدهمین نمایشگاه تخصصی مدیریت شهری مشهد | نوآوری‌ها و فناوری‌های جدید در خدمت شهروندان+ فیلم استاندار خراسان رضوی: برای جبران عقب‌ماندگی‌ها راهی جز عبور از مسیر اقتصاد دیجیتال نداریم
سرخط خبرها

دیوار نامهربانی

  • کد خبر: ۲۸۵۴
  • ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۰۰
دیوار نامهربانی
اهالی شهرک شهیدبهشتی از دیوار حائل میان خود و شهرک پردیس گله دارند

الهام مهدیزاده
خبرنگار

انگار این شهرک غریبه ای است کوچک در دل بزرگیِ بی انتهای مشهد؛ اهالی شهرک شهیدبهشتی نه کاملا در متن مشهدند و نه در سیاهه حاشیه نشینان ثبت شده اند. می گویند خوزستانی کوچک است که قلبش در مشهد می تپد؛ با دیوارهایی که شهرک را در پناه خود گرفته است. ماجرا به سال ها قبل بر می گردد؛ سال هایی که خوزستان زیر آتش دشمن بود و جمعی از هم وطنان خوزستانی به مشهد پناه آورده بودند تا شهرک شهید بهشتی به مأمن بخشی از مهاجران جنوبی تبدیل شود؛ شهرکی که رفته رفته به «شهرک عرب ها» معروف شد؛ شهرکی با تمام ویژگی های جنوب کشور؛ از پوشش زنانش گرفته تا دشداشه، بازارچه های خطی ماهی و خوراکی های جنوب و بالاخره فلافل و فوتبال. این شهرک از یک سو به سمت کمربندی است؛ از سویی دیگر با محمدآباد و در بخش هایی نیز با شهرک پردیس همسایه است.
با گذشت سال ها، اهمیت دیوارهای آجری تا آنجا پیش رفت که حکم مرزی نامریی از تفاوت های اجتماعی به خود گرفت و آن گونه که برخی اهالی این شهرک از آن سخن می گویند، این مرزبندی به آن ها که آن طرف دیوار بودند، امنیت می داد و در برخی موارد برای این ها که این طرف دیوار هستند، انگشت اتهام را نشانه می گرفت. به قول یکی از شهرک نشین ها، خیلی ها پذیرفته بودند که دیوار محمدآباد و شهرک شهیدبهشتی نه دیواری بد است و نه خوب و فقط یک دیوار ساده است. اما از دیوار میان خودشان و شهرک پردیس گلایه دارند؛ چون این دیوار مانع عبورومرور آن ها شده است. منتقدان می گویند که در شهرک پردیس هم تعداد زیادی عرب زبان حضور دارد؛ بنابراین وجود این دیوار میان شهرک شهید بهشتی و شهرک پردیس، چیزی جز دور کردن راه عرب های این طرف دیوار و آن طرفش نیست.
آن ها می گویند که همان اوایل و درست زمانی که میان آن ها و شهرک پردیس آجر روی آجر می گذاشتند، به مردم این جمله را گفتند که قرار است آن طرف دیوار خانواده های شهدا و ایثارگران ساکن شوند و برای تکریم آنان این دیوار را دور شهرک پردیس می سازند. اما اکنون بیشتر خانواده های شهدا از شهرک پردیس رفته اند و بخش دیگری از اعراب شهرک شهید بهشتی آن طرف دیوار (شهرک پردیس) ساکن شده اند. پنجره های ساکنان هر دو طرف رو به همین دیوار سیمانی باز می شود. ساکنان هر دو طرف هم هیچ تفاوتی با هم ندارند؛ سلام را با یک «سلام علیکم» کامل و ته لهجه ای عربی جواب می دهند. زنان چادر عربی می پوشند. عاشق فلافل اند و از بازار ماهیِ آخر شهرک بهشتی، ماهی می خرند. اما همه این شباهت ها با همین دیوار به دو نیمه تقسیم شده است. حرفشان هم یکی است و می گویند که «ما عرب، این ها عرب؛ اصلا چرا عرب و فارس کنیم. ما ایرانی، آن ها ایرانی. چرا باید بینمان این دیوار زمخت باشد؟ مگر چه فرقی بین ما با آن هاست؟ حالمان از این دیوار گرفته است. چه معنی دارد این شهرک را با دیوار جدا کنند؟»


پشت سایه دیوارهای بلند
برای حضور در شهرک شهید بهشتی باید از در اصلی، یعنی از بولوار شهید رستمی وارد شویم. عرض خیابان برای عبور و مرور کم است و باید با احتیاط این مسیر را رفت. در ابتدای ورود به شهرک و در یک طرف خیابان داخلی شهرک (از ابتدا تا چهارراه داخل شهرک) را دیوار سیمانی با نقاشی های رنگ و رو رفته و تکه هایی از سیم های خاردار پر کرده است. نزدیک ظهر است و سایه کوتاه این دیوار بلند تأثیری در کم کردن سرخی چهره آفتاب مرداد ندارد. به قول یکی از همسایه های محل «این دیوار سایه اش هم فایده ای برای مردم محل ندارد! فقط مثل یک برج بی قواره جلو چشمان را گرفته است.»
نرسیده به چهارراه، جمعیتی با لباس های مشکی و تابوتی که روی دوش دارند به سمت در ورودی شهرک در حرکت اند. مردی در میانه خیابان با اشاره دست از ما می خواهد ماشین را به طور کامل در کنار دیوار نگه داریم تا جمعیت عزادار بتوانند خودشان را به ورودی شهرک برسانند.
دیوار آجری شهرک پردیس بعد از چهارراه با یک پیچ ادامه دارد تا دورتا دور شهرک پردیس را در آغوش بگیرد.
وسط همین خیابان، فلافلی ها جوری دکه هایشان را سرِپا کرده اند که حکم آیلند وسط بولوار را پیدا کرده اند! کنار همین خیابان چند مرد میان سال با موهای جوگندمی نشسته اند. از آن ها درباره مرز آجری که می پرسیم، هیچ یک راضی به باقی ماندن این دیوار نیستند. هر کدام دلیلی برای ضرورتِ نبود دیوار می آورند. از میان آن ها، جاسم با لهجه غلیظ عربی و صدای بلندش این گونه از حوادث سال های قبل و دیوار نامهربانیِ این سال ها می گوید: یک صبح با صداهای جنگنده های هوایی بیدار شدیم. صدام به ایران حمله کرده بود و خانه های ما را یکی بعد دیگری خراب می کرد. با این شرایط همراه خانواده ام به مشهد آمدیم. الان بیشتر از 30سال است که ساکن مشهد و این شهرک هستیم. ما دیگر مشهدی شده ایم، اما نمی دانم چرا باید هنوز بین ما با بقیه فرق باشد.
او می گوید: « بخواهیم از شهرک بیرون برویم راهی جز همین مسیری که آمدید، نداریم. برای اهالی آن طرف دیوار سخت است بخواهند برای آمدن به بازار ماهی، دیوار را دور بزنند. بچه هایشان که بخواهند مدرسه بروند، باید به سمت ما بیایند. هر روز باید دور این دیوار یک دور بزنند تا به مدرسه برسند. بیشتر مردم شهرک پردیس هم عرب هستند» حرف های او بدون آنکه حرصش را به طور کامل بیرون بریزد تمام می شود و نفر بعدی شروع می کند به صحبت؛ «دیوار که نیست؛ آینه دق است! کل شهرک یک مدرسه ابتدایی جهان آرا دارد. بچه هایمان برای آنکه به راهنمایی و دبیرستان بروند تا درسشان را ادامه بدهند، باید از شهرک بیرون بروند. آن سال های اولی که اینجا آمدیم، برای آن طرف دیواری ها مخصوصا سمت محمدآباد غریبه بودیم. خیلی ها فارسی بلند نبودند. این دیوار هم ما را جزیره ای ناشناخته کرده بود.»مرد میان سال یک نفس حرف می زند و گلایه می کند؛ «با سختی می توانستیم بچه هایمان را آن طرف دیوار (بیرون شهرک) ثبت نام کنیم. تنها جایی که بچه هایمان را راحت ثبت نام می کردند، شهرک نیروی هوایی بود؛ درست آن طرف صدمتری. بچه ها باید از صدمتری عبور می کردند تا در مدرسه های شهرک نیروی هوایی درس بخوانند. چقدر تصادف شد و چه اتفاق هایی که نیفتاد. این دیوارها برای ما فقط خاطره تلخ دارد.» هنوز حرف هایش ادامه دارد که جاسم، با تأیید حرف های او دوباره وارد بحث می شود و می گوید: این شهرک با همین دیوار دور تا دورش بین ما و مشهدی ها فاصله انداخت. ما غریبه ای بودیم و غریبه تر شدیم. الان و بعد از این همه سال فارسی یاد گرفته ایم. خیابان های مشهد را مثل کف دستمان می شناسیم. بچه هایمان متولد مشهدند، اما دیوار بینمان هنوز هم هست. از شهرداری مشهد تقاضا داریم دیوار سمت پردیس را بردارند..


حرف های این طرف و آن طرف دیوار
کمی آن طرف تر از نانوای محل که پخت مغازه اش تمام شده در مورد دیوار مذکور سئوال می کنیم. او می گوید: چه کار به این دیوار دارید! عادت کرده ایم. اگر دیوار پردیس را بردارند دعوا می شود، چون آن طرفی ها راضی نیستند و فکر می کنند اگر دیوار باشد هیچ اتفاقی آن طرف دیوار نمی افتد. من 30 سال اینجا زندگی می کنم. سال های اولی که اینجا بودم، دزدی و مواد فروشی زیاد بود، اما الان اوضاع خیلی فرق کرده است. با این حال آن ها همچنان فکر می کنند اگر این دیوار نباشد، بلاهای زیادی بر سرشان می آید.
از یکی از فروشندگان بازار درباره دیوارهای شهرک می پرسیم. او با یک «الحمدا...» سر صحبت را باز می کند و می گوید: در این چند ماهی که دیوار سمت صدمتری را برداشته اند، وضع کاسبی مان خوب شده است. بیشتر مشهدی ها برای آنکه ماهی تازه بخرند، اینجا می آیند. قبلا به خاطر دیوار سمت صدمتری مجبور بودند شهرک را دور بزنند تا از سمت بولوار شهید رستمی وارد شوند، اما الان از همان کنار صدمتری وارد بازار می شوند. فکر کنم 6ماه است که دیوار این سمت را برداشته و چند ورودی برای ماشین ها گذاشته اند.
او درباره دیوار شهرک پردیس می گوید: اگر شهرداری دیوار سمت پردیس را بردارد، دیگر مشکلی نداریم و ما هم رفت و آمدمان راحت می شود.
به سراغ یکی از مردهای جوان که با موتورش در حال خروج از شهرک پردیس است، می رویم. او مخالف برداشتن دیوار است و می گوید: چرا باید این دیوار را بردارید؟ ما راضی نیستیم. نه اینکه مشکلی باشد. آن‌ها هم عرب هستند. خود من هم عربم و چند سالی می شود که اینجا آمده ام، اما بالاخره اینجا یک شهرک جداگانه است و اگر دیوار نباشد دیگر نمی توان گفت که اینجا یک شهرک است!


دیوار باشد بهتر است
در شهرک پردیس، زن جوانی همراه با دخترش از یکی از بلوک‌ها خارج می‌شود؛ حبیبه هم عرب است و آن‌طور‌که می‌گوید از چند سال قبل در شهرک پردیس ساکن شده است؛ «من متولد مشهد هستم، اما پدر و مادرم اصالتا آبادانی هستند. اوایل جنگ بود که مشهد آمدند. زیاد از آن زمان چیزی به خاطر ندارم. خودم هم 10‌سال قبل ازدواج کردم. چند‌سالی در همان بلوک پدرم یک واحد اجاره کردیم، اما بعد‌از چند سال با همسرم تصمیم گرفتیم در شهرک پردیس ساکن شویم. اینجا از نظر نظافت مرتب‌تر است. البته شهرک هم اوضاعش نسبت‌به سا‌ل‌های اولی که آمدیم، خیلی بهتر شده اما... .» حرفش را می‌خورد و جمله‌اش را این طور تکمیل می‌کند؛ «خانواده‌ پدری من و همسرم هنوز در شهرک شهید بهشتی زندگی می‌کنند. ما هم آنجا می‌رویم و آن‌ها خانه ما می‌آیند و مشکلی نداریم.» آماده رفتن است که چند سؤال از او می‌پرسم: نگفتید چرا در پردیس خانه گرفتید؟ مگر فرقی بین پردیس و شهرک وجود دارد؟ نظرتان درباره این دیوار که بین شهرک پردیس و شهرک شهید بهشتی قرار دارد، چیست؟ آن طرفی‌ها مایل‌اند این دیوار نباشد؛ نظر شما چیست؟
پرسش ما را با همان احتیاط قبلی پاسخ می‌دهد: بعد‌از ازدواج، تصمیم گرفتیم در پردیس ساکن شویم. به‌نظرم اینجا تمیزتر است. درباره این دیوار هم برای بودن یا نبودنش نظری ندارم. اما بالاخره اینجا یک شهرک جداست و بهتر است دیوار باشد. وقتی دیوار هست خیالمان راحت است که اتفاق بدی نمی‌افتد. البته قیمت خانه های اینجا هم کمی بیشتر است و شاید اگر دیوار را بردارند، قیمت‌ها افت کند.

*پیگیری های چند روزه ما برای رسیدن به پاسخ شهرداری منطقه 6 درباره سرنوشت دیوار شهرک پردیس به جایی نرسید

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->