سرخط خبرها

زنانه‌نویسی‌های یک مادر برای مولودی که نیامد

  • کد خبر: ۲۸۷۰
  • ۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۶
زنانه‌نویسی‌های یک مادر برای مولودی که نیامد
درباره «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» نوشته اوریانا فالاچی

حانیه نصیری| برای خیلی از ما این پرسش پیش آمده است که آیا دوست داشته ایم متولد شویم؟ و در لحظه های مختلف زندگی پاسخ متفاوتی به این پرسش مهم و بنیادین می دهیم؛ زمانی که احساس خوشبختی می کنیم شاید هیچ گاه به آن فکر نکنیم اما اگر کسی از ما بپرسد حتما پاسخمان مثبت خواهد بود و زمانی که احساس بدبختی می کنیم و زندگی کوهی از مشکلات را بر دوش ما آوار کرده است به آن می اندیشیم و گاهی آرزو می کنیم که ای کاش هرگز به دنیا نمی آمدیم. زندگی همین است دیگر، با فراز و نشیب هایی که هریک شیرینی و جذابیت خودش را دارد، به همین علت است که ما حتی در هنگام سقوط، از زندگی کردن دست نمی کشیم و تسلیم‌شدن را محکوم می کنیم؛ ما ارزش زندگی را می دانیم اما هنوز در یافتن معنای زندگی سردرگمیم و به درستی نمی دانیم زندگی چیست.
«زندگی جنگی است که هر روز تکرار می شود و لحظه های شادی، گریزهای کوتاهی است که به قیمتی بسیار بی رحمانه به دست می آیند.» این تعریف زیبا از زندگی را اوریانا فالاچی، نویسنده و روزنامه نگار سیاسی ایتالیایی، به ما می دهد، آنگاه که نامه هایی برای کودکی می نویسد که زاده نشد. او سختی های زندگی را به بهترین نحو برایمان شرح می دهد و درحالی که از سختی ها و رنج زندگی‌کردن می نویسد، هستی و زندگی را زیبا می داند و از آن جانب داری می کند و نیستی را هراسناک می خواند.
راوی کتابِ «نامه به کودکی که هرگز زاده نشد» که ظاهرا خود اوریانا فالاچی است به زیبایی با جنینِ در رحم خود سخن می گوید یا در حقیقت درد دل می کند و از این طریق زیباترین و پربهاترین هدیه را به مادران و زنان سراسر دنیا تقدیم می کند. او که یکی از زنان موفق در دنیاست با شجاعت تمام از جنسیت خود دفاع می کند و مفهوم انسانیت را خارج از جنسیت تعریف می کند: «مرد بودن [...] به مفهوم انسان بودن است، کلمه انسان کلمه شگفت آوری است، زیرا مرد و زن را محدود نمی کند و بین آن ها [...] مرزی ترسیم نمی کند.»
گیرایی قلم نویسنده و افکار و سخنانی که سرشار از احساسات انسانی است -ازجمله احساس صادقانه مادری که به رغم مشکلات، تلاش می کند از هستی جنینش در برابر توصیه اطرافیانش به نابودی او حمایت کند- باعث می شود تک تک کلماتش بر دل مخاطب بنشیند و این گذر زمان را در هنگام خواندن کتاب مدنظر بی معنا خواهد کرد.
راوی که به دنبال انتخاب بین هستی و نیستی است، اولین وظیفه مادری را توصیف می کند که دل نگران آینده کودکی است که هنوز متولد نشده است: همواره این سؤال بی رحمانه را از خود کرده ام که شاید تو اشتیاقی نداشته ای که به دنیا بیایی. شاید روزی مرا به خاطر این کار سرزنش کنی و با فریاد بگویی: چه کسی از تو خواست که مرا به دنیا بیاوری؟
البته در سوی دیگر سخن نویسنده بزرگی چون آلبرکامو را هم داریم که در گوش کودکی که مرده به دنیا آمده است نجوا می کند که چیزی را از دست نداده ای! اما آیا واقعا حق با کاموست یا زندگی به زیستن و دیدن می ارزد؟ آیا اگر انسان های بزرگی چون فالاچی یا خود کامو هرگز متولد نمی شدند، حتی اگر خود چیزی ازدست نمی دادند این ما نبودیم که آن ها را از دست
می دادیم؟ فالاچی در این کتاب پرسش هایی را مطرح و پاسخش را جست وجو می کند؛ اینکه هدف از هستی و زیستن چیست؟ آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟ و اینکه سقط جنین کشتن یک انسان محسوب می شود؟
جذاب ترین قسمت کتاب، لحظه ای است که راوی در دادگاه زندگی که هیئت منصفه آن آشنایانش هستند، محاکمه می شود و مخاطبش را با بیان نظریات گوناگون به چالش می کشاند: «یک چیز را درست به خاطر بسپارید، مادری یک وظیفه اخلاقی نیست. حتی یک کنش مربوط به زیست شناسی نیست. گزینشی آگاهانه
است.» این کتاب را مؤسسه انتشارات نگاه با ترجمه زویا گوهرین در 150 صفحه به چاپ رسانیده است.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->