به گزارش شهرآرانیوز، حیاط پردیس تئاتر مستقل شلوغ بود و تماشاگران زیادی منتظر شروع نمایش مورد نظرشان بودند که یک باره مردی جوان و بلندقد با لباس نارنجی بر تن و چمدانی به دست، وسط حیاط آمد و گفت: «سلام. من فرهادم... فرهاد خیاط زاده. من اینجا همراه خودم دو تا بلیط قطار دارم. دو تا بلیط از رشت به مقصد بوشهر چه کسی دوست دارد من را در این سفر همراهی کند؟»
دختری در جواب، پشت سر هم گفت: «من من» و هر دو به سمت قطار که همان سالن نمایش بود، راه افتادند. در مسیری که به سالن نمایش ختم میشد تابلوی راهآهن رشت توجهها را به خود جلب میکرد و تماشاگر حس میکرد که این صحنه واقعی است. بعد از جاگیر شدن تماشاگران، فرهاد خیاطزاده که در دانشگاه فردوسی مشهد ادبیات میخواند برای همسفرش از تجربه احساسی ناکاماش لیلی گفت و خاطراتی را که با او داشت مرور کرد.
«از رشت تا بوشهر» عنوان نمایشی است به کارگردانی علیرضا وارسته که این روزها در پردیس تئاتر مستقل بر روی صحنه میرود. این نمایش اولین تجربه کارگردانی وارسته است. جلال جلالی بازیگر مشهدی این نمایش، با بازی در نقش پسری گیلانی تجربه چالشبرانگیزی را ایفا کرده ومیتوان گفت از پس این نقش برآمده است.
زبان بدن، گویش، بروز احساسات به موقع، از ویژگی این بازیگر بود. اما آنچه حال و هوای ویژهای به اجرا میداد اجرای موسیقی زنده و نواختن آهنگهای بوشهری و گیلانی بود که توانست تماشاگر را با خود همراه کند. در ادامه گفتگوی ما را با برخی از عوامل این نمایش میخوانید.
متن این نمایش ترکیب چند ایده بود. من به عنوان یک دانشجو و علاقهمند به حوزه تئاتر مشاهده کردم که قشر جوان علاقه زیادی به نمایشهای مونولوگ دارند. سوالی ذهن من را درگیر کرده بود که چرا نمایشهایی که دست روی احساسات انسان میگذارند نسبت به موضوعاتی مثل سیاسی و روانشناسی پر طرفدارتر هستند؟
دوست داشتم با پژوهش کردن به جواب سوالم برسم به همین دلیل تصمیم گرفتم نمایشی با این مضمون بر روی صحنه ببرم و با احساسات مخاطب ارتباط برقرار کنم.
من بر این باورم که اثر هنری لزوما نباید حرف و اندیشه عظیمی را همراه خودش داشته باشد. هنرمند واقعی کسی است که بتواند برای چند لحظه هم که شده احساسات مخاطب را بالا و پایین کند. در نمایش از رشت تا بوشهر موسیقی زنده اجرا میشود موسیقی که به صورت عمده آهنگهای گیلکی و بوشهری را اجرا میکند.
اصالتا متولد انزلی هستم و در طی سالهایی که در مشهد و تهران زیست داشتم متوجه شدم که مردم به گویش و فرهنگ و زبان شمال و جنوب علاقهمند هستند. با دانستن این موضوع به سمت نوشتن نمایشنامهای که ترکیب این دو خطه باشد، رفتم. شکست زبانی، به شخصیتها جان و پیشینه فرهنگی میبخشد. متاسقانه در نمایشنامههایی که اخیرا نوشته میشود این موضوع حذف شده است. به نظر من وجود لهجه و گویش در نمایشنامه نقطه قوت به حساب میآید و در نوشته بزرگانی مثل غلامحسین ساعدی نیز این موضوع مشهود است.
برای همین بود که در ابتدا میخواستم خودم نقش اصلی را بازی کنم، زیرا به زبان گیلکی تسلط دارم، اما بعد از گذشت مدتی به این نتیجه رسیدم که من مسئولیتهای دیگری، چون کارگردانی و... دارم و ممکن است اضطراب پشت صحنه و اتفاقات غیر قابل پیشبینی کیفیت بازی را پایین بیاورد به همین دلیل پیشنهاد نقش فرهاد را به همکارم، آقای جلال جلالی دادم که او نیز با اشتیاق قبول کرد. به همراه بازیگر نمایش به مدت یک هفته به رشت و انزلی رفتیم تا او بتواند با گویش و زبان و فرهنگ گیلکی ارتباط برقرار کند.
قطعا کارگردانی استرس بیشتری نسبت به بازیگری و نویسندگی دارد، اما کارگردانی تجربه بینظیری در خلق اثر است. کارگردان شخصیت داستان را به صورت عینی بر روی صحنه میبرد. تئاتر هنری بصری است نه شنیداری و در نمایش بعدیام دوست دارم از دیالوگها کم و به زبان بدن اضافه کنم.
استقبال از تئاتر ما خوب بوده، اما فاجعهای با سبقه کوتاه در تئاتر مشهد رواج پیدا کرده است. تئاترهایی از پایتخت به مشهد میآیند که فقط سلبریتی هستند و هیچ تجربهای در حوزه هنرهای نمایشی ندارند و صرفا باعث نابودی گیشه تئاتر مشهد میشوند و تیشه به ریشه تئاتر مشهد خصوصا جوانهایی که تازهکار هستند، است. تهیهکنندگان مشهدی با نادیده گرفتن استعدادهای تئاتر مشهد از این نمایشها حمایت میکنند که این موضوع بسیار آسیبزننده است.
جلال جلالی، بازیگر نمایش از رشت و بوشهر:
هدف ما ساختن نمایشی بود که در آن تعامل با مخاطبان شکل بگیرد و آنها را به خودمان نزدیکتر کنیم یعنی به گونهای نباشد که صرفا نظارهگر اتفاقی باشند. چندین سال است که من آقای وارسته را میشناسم و تجربه همکاری با او را داشتم همین آشنایی سبب شد تا من پیشنهاد نقش فرهاد خیاطزاده را بپذیرم.
نقشی که من بازی میکنم از خود واقعیام دور است. من آدمی درونگرا هستم، اما کاراکتری که نقش آن را بازی میکنم برونگرا است. سعی کردم در طول مدت تمرینی که داشتیم، خودم را به این نقش نزدیک کرده و با آن ارتباط بگیرم. احساس میکنم هر روز و بعد از هر اجرا به نقش نزدیک فرهاد خیاطزاده نزدیکتر میشوم.
سجاد حلمی، نوازنده گیتار و خواننده نمایش از رشت تا بوشهر:
طی صحبتهایی که با آقای وارسته داشتیم او گفت ما قرار است از آهنگهای فولکور (محلی یا سنتی) در نمایش استفاده کنیم، اما سبکی که من کار میکنم راک است. در آن موقعیت قرار بود سبک آهنگها را تغییر دهیم که خوشبختانه علیرضا رسا با سبک فولک به گروه اضافه شد.
تصمیم گرفتیم خودمان را به چالش کشیده و این دو سبک را باهم تلفیق کنیم. در این مسیر که کار تهیهکننده هم نداشت، کمبود امکانات هم داشتیم اما سعی کردیم با هفتهای سه الی چهار بار تمرین با هم هماهنگ شویم. به نظرم این نمایش یکی از دلیترین متنهایی است که آقای وارسته نوشته و من این کار را بسیار دوست دارم.
بهزاد آقاجانی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر:
«از رشت تا بوشهر» نمایشی تجربی از دانشجویان دانشگاه اقبال است. این نمایش، اثر دانشجویی است که با مخاطب ارتباط خوبی برقرار میکند. به نظر من میشود برای دیدن این نمایش وقت گذاشت و درباره آن حرف زد. تیم نمایش از رشت تا بوشهر، برای کار اول به تجربه خوبی دست یافتند و توانستند به مخاطبان حس خوبی انتقال دهند.
علاقهمندان میتوانند برای خرید بلیت این نمایش به سایت گیشات مراجعه کنند.