محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز؛ می توان یک فهرست بلند از کتاب فروشیهایی تهیه کرد که در سالهای اخیر برای همیشه تعطیل شده اند. کتاب فروشیهایی در اقصی نقاط کشور: تهران، شیراز، دامغان، زاهدان، مشهد و بسیاری شهرهای دیگر. تعطیلیهایی که دلیل عمده شان مسائل مالی و اقتصادی است و میراث روزگار اجارههای گزاف و گرانی کاغذند و دغدغههای زیادی که مجال کتاب خواندن و مطالعه را از آدمها میگیرند.
متأسفانه، اکنون، با تعطیلی کتاب فروشی قدیمی «علامه» در مشهد، این فهرست طولانیتر هم شده است. کتاب فروشی باسابقهای که در سال ۱۳۷۴ تأسیس شد و در سالهای اخیر در راسته خیابان احمدآباد فعالیت میکرد و حالا به جرگه کتاب فروشیهایی پیوسته که چراغشان تقریبا خاموش شده و فقط به واسطه عرضه مجازی کتاب سوسویی از آنها مانده است. اما «علامه» تنها کتاب فروشی شهرمان نیست که فشارهای اقتصادی آن را به تعطیلی کشانده، در این مجال قرار است اسامی دیگری را هم مرور کنیم.
آذر ۱۳۹۹، خبرگزاری «ایبنا» از تعطیلی مجموعه فرهنگی «شهر کتاب دامغان» خبر داد که ۳۰۰ میلیون تومان ضرر کرده بود. در ۱۵ آبان ۱۴۰۰، کتاب فروشی قدیمی خیابان زند شیراز تعطیل و به عینک فروشی تبدیل شد. «ایسنا» اول شهریور ۱۴۰۱، از تعطیلی کتاب فروشی تازه نفس «چهل کلاغ» و کتاب فروشی قدیمی «فردوسی» در تجریش تهران خبر داد و اعلام کرد که کتاب فروشی «نمایشگاه کتاب کودک» در میدان انقلاب نیز تعطیل شده است. ۹ خرداد ۱۴۰۲، «تسنیم» نوشت که کتاب فروشی «هاشمی» در میدان ولیعصر نیز بسته میشود.
خبر جمع شدن کتاب فروشیهای قدیمی یا جدید خیلی وقت است که دیگر خبر تازهای محسوب نمیشود. شما با یک جست وجوی ساده در اینترنت میتوانید همچنان به این اسامی اضافه کنید. کتاب فروشیهایی که خیلی هایشان، حتی بعد از تعطیلیهای موقت و چندباره یا در سختی روزهای کرونازده و قرنطینه، به حیات خود ادامه دادند، اما در نهایت، پس از تحمل فشارهای اقتصادی و فرهنگی متفاوت، تصمیم گرفتند به زیست خود پایان دهند یا کاربری شان را تغییر دهند.
تفاوتی هم نمیکند در کدام نقطه از این کشور باشند؛ شهر و شهرستانهای کوچکی که در انزوای خودخواسته یا تحمیلی به سر میبرند یا کلان شهرهای پرهیاهویی، چون تهران و مشهد که سابقه برخی از کتاب فروشیها و انتشاراتی هایشان به سالهای دور بازمی گردد.
کتاب فروشیهای مشهد هم از این قاعده مستثنا نبوده اند. تیر ۱۴۰۱ بود که خبرگزاری «ایبنا» گزارشی درباره کتاب فروشی «قلم» در خیابان ابن سینا منتشر کرد با این عنوان: «کتاب فروشی قلم مشهد در آستانه تعطیلی.» البته این کتاب فروشی، خوشبختانه، همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد، اما با اضافه شدن یک دستگاه اسپرسوساز که در گوشه مغازه قرار گرفته و برای آن دسته از کسانی که در جست وجوی کتاب نیستند، نوشیدنی سرو میکند.
احمد باروح، صاحب این کتاب فروشی، در آن گزارش به داستان حذف یارانه کاغذ و گرانی کتاب اشاره کرده بود. این کتاب فروش، در گفت وگویی که سال گذشته پیرامون همین موضوع با او داشتیم، یکی از دلایل رکود کتاب فروشیها را رونق فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دانست و نتیجه گرفت: «شما، اگر بخواهی از راه درآمد کتاب فروشی زندگی ات را بگذرانی، امکان ندارد و از محالات است.»
باروح در بخش دیگری از صحبت هایش، گفت که در روزگار کنونی فقط عشاق سفت وسخت این حرفه میتوانند به کار خود ادامه دهند و آنهایی که مکان کتاب فروشی متعلق به خودشان است و اجاره نمیدهند.
کافه کتاب «کوچه» را هم میتوانیم ذکر کنیم، کافه کتابی که با عشق برپا شد، اما زور عشق به نگهداری آن نرسید. سرمایه «کوچه» وام ازدواج یک زوج مشهدی بود که دغدغه کتاب خوانی داشتند. اما سرنوشت آن هم تعطیلی و بسته شدن و روی آوردن به فضای مجازی بود. حال، پیگیریهای تازه ما میگوید که حتی فروش مجازی «کوچه» هم دیگر خیلی رونق ندارد، هرچند، اگر کسی طالب باشد، میتواند ازطریق صفحه اینستاگرام آن درخواست کتابهای موردنیاز خود را مطرح کند.
کافه کتاب «ستاره ها»، که بیشتر با فروش کتابهای دینی و مذهبی شناخته میشد، نیز یکی دیگر از کتاب فروشیهای شهر است که به دلایل مالی و اقتصادی از ابتدای امسال به صورت کامل تعطیل شد و دیگر فعالیتی ندارد. به گفته رضا فضائلی، که مدیریت این مجموعه را عهده دار بود، «این مجموعه از ابتدای امسال به صورت کامل واگذار شده است.»
اگر بخواهیم به عقبتر برگردیم و یک نگاه گستردهتر و کلیتر به ماجرا داشته باشیم، شاید بد نباشد که از «سروش»، «عدل» و «عدالت» هم نام ببریم. کتاب فروشیهای قدیمی و نوشت افزارفروشیهایی که هرچه جلوتر آمده ایم، از تعداد کتاب هایشان کمتر شده و تعداد قلم و دفتر و کاغذهایشان بیشتر. اتفاقی که باز هم از گرانی کاغذ و کتاب نشئت گرفته است. یعنی اگر هزینههای سرسام آور در این دوره و زمانه، در یک حالت باعث میشود یک کتاب فروشی تعطیل شود، در حالتی دیگر، موجب میشود فروشنده بیشتر به فروش ابزارها و ادوات تحریر روی بیاورد.
محمدرضا گنج بخش، صاحب «سروش» در چهارراه عشرت آباد، در گفت وگویی که سال گذشته پیرامون همین موضوع داشتیم، به ما گفت: «فروش کتاب فوق العاده کم است و به تنهایی نمیتواند جواب گوی مخارج باشد. فروشنده نمیتواند به کتاب فروختن بسنده کند. از طرفی، دیگر کسی به دنبال کتاب خریدن و کتاب خواندن نیست، چون گران است.»
«عدل» و «عدالت» هم دو مغازه قدیمی دیگر هستند که البته از آغاز شکل گیری شان در محله سراب، فروش کتاب و نوشت افزار را در کنار هم داشته اند، اما این روزها، باوجوداینکه هنوز عنوان کتاب فروشی بر سردر آنها هست، بیشتر فروشنده لوازم درس و مدرسه اند.
این داستان حالا برای یکی دیگر از کتاب فروشیهای شهرمان تکرار شده است: کتاب فروشی «علامه»، کتاب فروشیای که در سال ۱۳۷۴، ابتدا، کار خود را با فروش کتابهای درسی و نوشت افزار آغاز کرد، اما رفته رفته پای کتابهای متنوع و متفاوت به آن باز شد و سالها شد مأمن بسیاری از کتاب خوانهای شهر که برای جست وجو و یافتن کتابهای موردعلاقه شان به آن پا میگذاشتند. اکنون، اما حدود چهار ماهی میشود که چراغ این مغازه خاموش شده است.
پیگیریهای ما، همچنان که در صفحه اینستاگرام خود کتاب فروشی نیز مطرح شده، نشان میدهد که دلیل این خاموشی مسائل مالی و هزینههای گزافی است که باید برای اجاره پرداخت کرد، کاری که در این روزگار خیلیها ازعهده آن برنمی آیند. «علامه» در صفحه اینستاگرام خود نوشته است تا زمانی که مشخص نیست، این کتاب فروشی، فروش کتابهای خود را صرفا به صورت مجازی ادامه میدهد: «گذاشتن این پیام خیلی راحت نیست، اما گاهی مسائلی پیش میاد که در اختیار ما نیست. متأسفانه، به دلیل مسائل اقتصادی و افزایش اجاره بها تا اطلاع ثانوی فقط به صورت فروش مجازی و ثبت سفارش درخدمت شما خوبان هستیم.»
در سالهای اخیر بارها و بارها خبر جمع شدن کتاب فروشیهای قدیمی در تهران را هم شنیده ایم، جایی که هم کتاب خوانهای بیشتری دارد و هم فروش بیشتری. مشهد خودمان هم کم کتاب خوان ندارد. با این حال، به نظر میرسد که همه جا آسمان همین رنگ است و روزگار در هیچ کجا بروفق مراد کتاب فروشیها پیش نمیرود؛ لااقل، برای آن دسته از کتاب فروشیهایی که صرفا کتاب میفروشند، و نه صنایع دستی و هنری یا قهوه و متعلقات آن. چیزی که اکنون مشخص است این است که کتاب فروشیهایی که بودجه و سرمایه لازم و کافی را نداشته باشند راه سختی درپیش دارند.
به نظر میرسد، اگر اذعان کنیم اصولا سرمایه گذاری در مسائل فرهنگی ریسک زیادی دارد، این ریسک در مقوله کتاب و کتاب خوانی چندبرابر است، کسب وکاری که سرمایه گذاری در آن، برخلاف بسیاری حرفههای دیگر، با افزایش تورم تناسب ندارد و فرد به تدریج مجبور میشود هزینه بیشتری برای اجاره و استخدام کارکنان بپردازد، کسب وکاری که نه سوبسیدی به آن تعلق میگیرد و نه درعمل از دولت حمایت قابل توجهی دریافت میکند.