نام و موضوع فیلم بعدی محمدحسین مهدویان لو رفت + ویدیو آزیتا ترکاشوند نامزد جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره تورنتو شد فیلم نفس‌خور، به کارگردانی محمد کارت، در راه جشنواره فجر سریال جان‌سخت در راه نمایش خانگی + زمان پخش مروری بر کارنامه هنری بهروز شعیبی به بهانه انتصاب وی به عنوان رئیس جدید سینمای جوانان ایران حامد بهداد و لیلا حاتمی با فیلم سینمایی پیر پسر در راه جشنواره فجر تخفیف‌های ویژه فرهنگی و هنری به مناسبت بزرگداشت هفته مشهد + جزئیات گفت‌و‌گو با ۳  نماینده مشهدی حاضر در بیستمین جشنواره بین المللی نمایش عروسکی «تهران مبارک» آموزش داستان‌نویسی | شکل مولکول‌های جهان (بخش دوم) بهروز شعیبی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران شد حاشیه های هزارساله «شاهنامه» | مرور بخش چهارم کتاب «ایرانیان و رؤیای قرآن پارسی» معرفی سالن‌های میزبان آثار چهل و سومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر کامران نجف زاده با فصل دوم برمودا روی آنتن + زمان پخش فیلم بعدی کریستوفر نولان درباره چیست؟ فیلمساز ایرانی داور جشنواره‌های دهلی نو و جیپور هند شد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ جایزه بهترین فیلم جشنواره چنای هندوستان به فیلم در آغوش درخت رسید یادآوری سروش صحت از شب تلخ قتل داریوش مهرجویی در زمان ضبط فیلم «صبحانه با زرافه‌ها» + فیلم پیام تسلیت رئیس‌ مجلس در پی درگذشت ژاله علو
سرخط خبرها

«شاهنامه» فردوسی یک باغ پهناور پردرخت است

  • کد خبر: ۲۹۶۶۳۱
  • ۰۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴:۵۲
«شاهنامه» فردوسی یک باغ پهناور پردرخت است
در روز‌های گذشته، فایلی صوتی منتشر شده که محتوای آن گفت‌وگوی جلال‌الدین همایی (۱۲۷۸-۱۳۵۹) با صدای ایران است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ در روز‌های گذشته، فایلی صوتی منتشر شده که محتوای آن گفت وگوی جلال الدین همایی (۱۲۷۸-۱۳۵۹) با صدای ایران است. در این گفتگو -که خوشبختانه اهل فن کیفیت صوت آن را بهبود بخشیده اند- این استاد بزرگ زبان و ادب فارسی، به خواهش مجری برنامه، درباره فردوسی و «شاهنامه» سخن می‌گوید و ضمنا به نکات مهمی درباره فرهنگ ایران زمین هم اشاره می‌کند که آگاهی از آن‌ها مفید است.

ما، در ادامه، صورت مکتوب این گفتگو را، بی کم وکاست و بدون دخل وتصرف، آورده ایم، اما، ازآنجاکه شنیدن سخنان همایی با ته لهجه اصفهانی و لحن دل نشین و بیان شمرده خود او لطف دیگری دارد، نشانی صوت آن را هم در انتهای متن قرار داده ایم؛ «تا چه قبول افتد و چه در نظر آید».

استاد همایی! بی نهایت متشکرم که اجازه فرمودید گفت وگویی با شما داشته باشیم، خاصه گفت وگویی داشته باشیم درباره حکیم ابوالقاسم فردوسی، با شما که شناخت ارزنده از دنیای پررمزوراز مولانا دارید و این بار گفت وگومان را درباره دنیای پرحماسه ــ و شاید جوانب دیگری هم که شما ضمن گفتگو به آن اشاره خواهید کرد ــ دنیای پرحماسه حکیم ابوالقاسم فردوسی [انجام بدهیم]. اجازه بفرمایید من اولین سؤال را این طور با شما مطرح بکنم که شما برای ما و برای شنونده‌های صدای ایران بگویید که ارتباطتان با «شاهنامه» از کی شروع شده، از کجا شروع شده و چطور شروع شده، تا بپردازیم به سؤال‌های بعدی.

سؤال شما از «شاهنامه» استاد حکیم ابوالقاسم فردوسی است که شاهکار شعر و ادب فارسی و یادگار گران مایه تاریخ و حماسه ملی ایران است. می‌خواهید درباره این اثر ارجمند جاودانی گفتگو کنیم. خوب است ــ به پیروی از همان استادــ سخن خود را به ستایش یزدان پاک آغاز کنیم:

به نام خداوند جان و خرد
که زین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند کیهان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
سخن هرچه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان برگزیند ــ یا در بعضی نسخه هاــ همان را گزیند که بیند همی

وقت نیست تا این شعر‌ها را برای شما تفسیر کنم؛ می‌رویم در سر سؤال شما: می‌پرسید که من با «شاهنامه» از چه وقت و چطور آشنا شده ام و نظر من درباره این شگرف نامه شاهانه چیست.

هفت ساله بودم که پیش پدرم کتاب «نامه خسروان» را به درس می‌خواندم. کتابی بود چاپ سنگی، به قطع کوچک، با خط نستعلیق خوش، و تصویر‌های زیبا از پادشاهان قدیم ایران، شامل سلسله پیشدادیان و کیان و ساسانیان، تألیف جلال الدین میرزا، از شاهزادگان فاضل قاجاری که «شاهنامه» فردوسی را ازنظر سرگذشت تاریخی خلاصه کرده و آن را به نثر فارسی ساده سره بدون عربی نوشته است، درست ضد «تاریخ مُعجم» که تاریخ «شاهنامه» را با نثر بسیار مُغلَقِ نامفهوم، پر از مَجازات و کنایات و استعارات و لغات و امثال عربی ــ امثال و اشعار عربی ــ تألیف کرده است.

خانواده ما، همه، اهل علم و شعر و ادب بودند؛ از دیرباز با «شاهنامه» آشنایی داشتند. پدرم مردی به تمام معنی عالِمِ ادیبِ شاعرِ هنرمند بود. در حکمت و فلسفه، شاگرد مرحوم آخوند ملامحمد کاشانی، مدرس معروف علامه اصفهان، بود. خط نستعلیق، مخصوصا کتیبه نویسی درشت، را بهتر از همه معاصرانش می‌نوشت. کار به این حرف نداریم. گاهی، در اثنای درس، می‌فرمود که «تفصیل این مطالب را بعدا در ‘شاهنامه’ فردوسی خواهی خواند.»

خواندن «نامه خسروان» در آن ایام هیچ کجا معمول نبود؛ فقط پدر من این کتاب را انتخاب کرده بود. من هم در آن تاریخ نمی‌دانستم که چرا پدرم این کتاب را برای درس من اختیار کرده است؛ بعد، فهمیدم که مقصود او این بوده است که بنای آشنایی مرا با «شاهنامه» فردوسی پی ریزی کرده باشد؛ و انصافا خوب فکری کرده بود: همان «نامه خسروان» که در هفت سالگی به درس خوانده بودم هسته مرکزی و سرمایه اصلی ارتباط من با «شاهنامه» گردید.

خوب است عرض کنم که در قدیم، آقا! برنامه دروسْ هدف معین و مشخصی داشت؛ مثلا، کسی که می‌خواست فرزند خود را فقیه تربیت کند یک برنامه مخصوص داشت، ادبا و شعرا برنامه مخصوصی داشتند، طبیب‌ها برنامه مخصوصی داشتند، حتی کسانی که می‌خواستند پسرانشان وزیر بشوند و صدر بشوند و مدیرکل بشوند و سیاست پیشه باشند درس مخصوصی داشتند.

 لابد دلتان می‌خواهد آن درس را شما هم بدانید؛ ولی نه، برنامه اش عوض شده است. عرضم این است که خلاصه مثل امروز نبود که، آقا! شاگردان بعد از دیپلم، گواهی نامه شش ساله، دوازده ساله متحیر باشند که در چه رشته‌ای بروند، چه کار بکنند و سرگذشتشان چیست.

به هر حال، ده-یازده ساله بودم که منتخباتی از «شاهنامه» و کلیات سعدی و دیوان قاآنی و غزلیات محمدخان دشتی [را]پیش پدرم به درس می‌خواندم. قسمت‌های انتخاب شده را، گاهی از روی خود کتاب، گاهی از روی خطی بسیار خوش و زیبا که خود پدرم نوشته بود، درس می‌خواندم. اولین داستان «شاهنامه» که به من درس داد و تکلیف کرد که آن را به خط خود بنویسم و مخصوصا مقدمه آن را ــ که شاهکار ادبی است در وصف شب و چگونگی نظم داستان ــ ازبر کنم داستان «بیژن و منیژه» بود که از داستا ن‌های برگزیده «شاهنامه» فردوسی است.

در نظم این داستان، نهایت هنرمندی و ــ‌ می‌توانید بگوییدــ اعجاز سخنوری و سخندانی [را]به خرج داده است. رزم و بزم، غزل و حماسه، جنگ و سلحشوری با عشق و عاشقی، خشم و شفقت، مهر و کین، وطن پرستی، شاه دوستی، تدبیر و سیاست، پند و حکمت، جان بازی در راه وطن و فرمان شاه، فداکاری در راه نجات گرفتاران و دستگیری افتادگان، و نکات بسیار دیگر ــ که به رعایت اختصار از ذکر آن‌ها صرف نظر باید کردــ در این داستان درج شده است و هنوز هم، اگر چیزی از آن داستان در ذهن من، در حفظ من باشد، نتیجه همان ده-یازده سالگی است:

شبی، چون شَبه روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر
چو پولاد زنگارخورده سپهر
تو گفتی به قیر اندر اندوده چهر
سپاه شب تیره بر دشت و راغ
یکی فرش افکنده، چون پرّ زاغ
زمین زیر آن چادَر نیلگون
تو گفتی شده ستی به خواب اندرون
هرآن گه که برزد یکی باد سرد
چو زنگی برانگیخت زَانگِشت گرد‌

می‌دانید در معانی-بیان می‌گویند «حروف متقارب»، و یک حرف، اگر تکرار شد در چند کلمه متوالی، این موجب نفرت و تنافر حروف، و مخالف فصاحت است. الفاظ در زبان فردوسی مثل اینکه خاصیت زشتی شان را ازدست داده اند! ببینید می‌گوید:
چو زنگی برانگیخت زَانگِشت گرد

این گاف‌ها پشت هم اصلا مفهوم نمی‌شود که این تنافری داشته باشد، بلکه بر طنطنه کلام و بر هیمنه و شکوه کلام افزوده.
به هر حال، بعد از آن داستان، داستان «رستم و اسفندیار» را پدرم به من درس داد و تکلیف کرد که آن را هم به خط خود بنویسم و قسمتی از آن را ازبر کنم. خلاصه اینکه ارتباط من با «شاهنامه» فردوسی از اوان کودکی و دراثر تعلیم و تربیت خانوادگی است. به قول سعدی:
با خود آوردم از آنجا، نه به خود بربستم

اجازه بدهید سؤال کنم که شما، که این طور شیرین از «شاهنامه» صحبت کردید و از دو داستان گرم و گیرای «شاهنامه»، برای ما بگویید، یعنی از شما سؤال کنم که تا به حال چندبار «شاهنامه» را خوانده اید.

عرض می‌کنم، بعد از آن تاریخ که گفتم، از ایام کودکی، تا امروز، در مدت شصت هفتاد سال، شش هفت بار، هردفعه هم برای منظوری، تمام «شاهنامه» را از اول تا آخر خوانده و به دقت مطالعه کرده ام. یادداشت‌های پراکنده آن در حواشی و پشت نسخ «شاهنامه»‌ها و اوراق علی حده هنوز موجود است. پاره‌ای از داستان‌ها و مواضع «شاهنامه» را ــ‌ نمی‌توانم بگویم چنددفعه و چندبار ــ شاید بعضی قسمت‌ها را بیش از صد بار تا کنون خوانده باشم؛ باز، وقتی که می‌خوانم، مثل این است که تازگی دارد.

شنیدن «شاهنامه»، به ویژه با آهنگ مردانه مخصوصش که معمول شاهنامه خوان‌های قدیم بود، در گوش من بی اندازه روح نواز و لذت بخش است؛ و این مایه علاقه و دل بستگی، قسمت عمده اش ــ همان طورکه اشاره کردم ــ نتیجه همان تربیت و تعلیم خانوادگی و فرهنگ استوارِ مایه دارِ ملی است که نسل به نسل به ما رسیده است. البته ذوق فکری و استعداد غریزی نیز لازم است که آن تعلیم و تربیت را بپذیرد؛ به قول معروف، بی مایه فطیر است. حالا می‌خواهم به تان یک نکته‌ای را عرض کنم و آن این است که شاهنامه دانی کار آسانی نیست.

همان طورکه شاهنامه خوانی هم کار آسانی نیست.

البته. حالا، من برای شما عرض می‌کنم که شاهنامه خوانی یک فن مستقلی بود؛ شاهنامه دانی هم ــ به عقیده من ــ یک فن مستقلی است. هر کسی درخور شاهنامه دانی نیست؛ شاهنامه دانی ــ عرض کردم ــ فن مستقلی است. سرمایه علمی و ادبی و ذوقیِ کافیِ وافی لازم دارد. به نظر من، باید اشخاص ادیبِ فاضلِ اهلْ کار‌های متفرقه را، مداخل خیزشان را، کنار بگذارند و مُمَحّض و یک جا چندین سال وقت خودشان را صرف خواندن و تحقیق در «شاهنامه» کنند. البته جهات مختلف دارد «شاهنامه» که خواهم برایتان گفت؛ قسمتیش را خواهم گفت.

 خیال نکنید که فقط می‌گویم چندین سال فقط در لغت و صرف و نحوش، تا با زبان فردوسی و مفاهیم کلمات و عبارات او آشنا شوند و آن را، همان طورکه در ذهن خود او و مراد و مقصود او بوده است، بفهمند و درک کنند و نتیجه آن را هم به دیگران بیاموزند و بفهمانند، خلاصه اینکه شاهنامه دان و فردوسی شناس ازکار دربیایند. وگرنه از آن دسته اشخاص که یک بار هم «شاهنامه» را نخوانده اند کاری از پیش نمی‌رود؛ به قول معروف، با این دیگ‌های چوبی حلوا نمی‌توان پخت.

درمورد آن کسانی که در خط شاهنامه شناسی برمی آیند ــ عرض کردم ــ شرط اصلی این است که در فطرت و غریزه جبلّی دارای طبع و ذوق سالم و سلیقه مستقیم باشند. به علاوه، به عقیده من، لازم است که خود آن‌ها شاعر و از رموز فصاحت و بلاغت و سخنوری و سخن دانی عِلما و عملا آگاهی داشته باشند تا درک کنند که فردوسی در نظم «شاهنامه» چه هنری به خرج داده است.

به عقیده من، لازم است که دولت اقدام کند. کلاس‌های فوق لیسانس مخصوص شاهنامه دانی، مخصوص شاهنامه دانی [تأکید از همایی است]، تشکیل بدهند و یک کلاس هم در خارج از دانشکده ــ که آن مایه اش کمتر است ــ برای شاهنامه خوان ها، زیرا شاهنامه خوان‌های قدیم، آقا! درست می‌خواندند، می‌رفتند پیش شعرا، اساتید سخن، شعرشان را می‌خواندند، همان طوری که در مطرب‌ها و خواننده‌های قدیم عرب معروف بود که می‌رفتند شعرشان را پیش اساتید صرف و نحو و بلاغت تصحیح می‌کردند، بعد می‌رفتند در مجامع می‌خواندند ــ و در این مورد داستان‌ها هست در کتب ادبی ــ این‌ها می‌رفتند می‌خواندند، این است که حالا، اما این جور نیست.

اما این کلاس‌هایی که عرض کردم، بشرط‌ها و شروطها. می‌دانید شرطش چیست؟ این است که دست‌ها و نیت‌های ناپاک درش رخنه نکند، اشخاص نااهلِ ناشایسته بر شاگردان تحمیل نشود، هرروز برنامه‌ای نو در ظاهرْ فریبنده  نسازند که نتیجه اش ــ دانسته یا ندانسته ــ کج شدن راه و انحراف دانشجویان از آن هدف عالی مقدس باشد، و امثال این امور که در دیگر شئون علمی و ادبی مدارس کشور، از دبستان تا دانشکده، دیده و تجربه کرده اید ــ احتیاجی به ذکر نداردــ از این‌ها منزه باشد؛ و اطراف «شاهنامه» را ــ یعنی، مثلا ــ یک کلاس فوق لیسانس تهیه کنند، متن «شاهنامه» را از اول تا آخر بخوانند، معنی کنند، در لغاتش، در ترکیباتش تجزیه و تحلیل کنند؛ آن وقت، بروند سر مطالب دیگرش، آقا! تاریخش، افسانه هاش، این افسانه‌ها مایه اش چیست، چرا این افسانه‌ها پیدا شده، مقایسه این افسانه‌ها با اساطیر قدیم یونانی، هندی، چینی، این‌ها را مقایسه کنند. خودش یک دریای علم است.

 تاریخ ایران، جغرافیای ایران، آقا! حدود ایران و مرز‌های ایران در تاریخی که فردوسی می‌گوید یک تحولاتی دارد؛ این‌ها چه جور تحول کرده؟ عرضم این است که «شاهنامه» فردوسی، آقا! یک باغی است وسیع، پهناور، پردرخت که میوه‌های گوناگون علمی و ادبی می‌توان از آن چید و برای دیگران تحفه برد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->