مسیحا سامنژاد | شهرآرانیوز، روزگاری داستان تعویض سرمربیان در پس هر شکستی داستان جذاب تیمهای عربی بود. این تعویض عجولانه مربیان اصلاً تبدیل به مثل شده بود. از آن روزها تا این روزها البته که خیلی اتفاقات در فوتبال خاورمیانه افتاده است و حالا تعویض مربی در تیمهای عربی دیگر کار راحتی نیست. با این حال نسیم این تعویضهای پیاپی به ایران رسیده و حالا شاهد آن هستیم که در کمتر از ۹ هفته، هفت سرمربی بزرگ جایشان را به دیگران دادهاند؛ نکونام، زارع، دقیقی، ربیعی، مهاجری، نویدکیا، مورایس و البته الهامی که هنوز مقاومت میکند. این یعنی تقریباً هر هفته، یک نیمکت آبوجارو میشود.
طعنهآمیز اینکه بسیاری از این تعویض مربیان بهصورت شطرنجی انجام میشود؛ یعنی یک سرمربی از این تیم به آن تیم اسبابکشی میکند و این یعنی عملاً نه بار فنی لیگ برتر تغییری میکند و نه غلظت اندیشههای تاکتیکی. مثل جابهجایی دقیقی و زارع یا رفتن مهاجری به قزوین.
نکته مهم اما این است که فلسفه این تغییرات در باشگاهها چیست؟ آیا در پس این جابهجاییها، شاهد تغییر رده تیمها خواهیم بود؟ آیا شاهد این خواهیم بود که بار فنی تیمها ناگهان سبک و سنگین میشود؟
در عمل، هیچکدام از این اتفاقها نمیافتد. جالب اینکه تیمها با تعویض سرمربی گاهاً درجا هم میزنند و پسرفت میکنند. استقلال یکی از این نمونههاست. آنچه عیان است اینکه صبوری مالکان باشگاهها دیگر مثل قبل نیست و تحت تأثیر فشار هواداران و دلالان، احساسات آنها بر منطقشان میچربد و دست به تعویضهای عجیب میزنند. در کنار اینها البته استعفای سرمربیان هم در لیگ برتر در نوع خود جالب است. اینکه در کمتر از ۹ هفته از بازیها، برخی سرمربیها تصمیم به استعفا میگیرند، نشان میدهد اصولاً در انتخاب اولیهشان هیچ خردورزی نکردهاند و خواستهاند که فقط در چرخه لیگ برتر باشند آن هم به هر قیمتی.
در این آشفتهبازار فوتبال مملکت، حداقل انتظار از مربیان و مالکان این است که با انتخابهای غلط حداقل خودشان و تیمشان را در بحران و ریختوپاش نامعقول و ناخواسته وارد نکنند.