تا حالا دقت کردهاید که آرزوها انواع خیلی مختلف و زیادی دارند:
بعضی آرزوها تا دویست سال پیش اصلا وجود خارجی نداشتند مثل آرزوی داشتن آسمانی آبی و بدون دود و ذرات معلق.
بعضی آرزوها یک عمر صدساله هم کفاف رسیدن به آن را نمیدهد، ولی خیلی کوچکاند و حتی در کف دست جا میشوند مثل یک کارت بانکی با موجودی چهارده پانزده رقمی.
بعضی آرزوها، روی زبان یک نفر است ولی به کام یک نفر دیگر مثل آرزوی مادرها، برای فرزندانشان.
بعضی آرزوها همراه با خود آدم، بزرگ میشوند مثل آرزوی داشتن ماشین. در بچگی ماشین اسباببازی و در بزرگسالی ماشین واقعی!
بعضی آرزوها هرچه حباب قیمتها بزرگتر میشود، جا برای آنها کمتر میشود و میترکند.
بعضی آرزوها بزرگاند ولی تورم کوچکشان میکند مثل داشتن ماشین دویست میلیونی که تا ده پانزده سال پیش سانتافه بود و امروز حتی پراید هم نمیشود.
بعضی آرزوها، مثل رؤیا هستند مثل کفشفروشی که دوست دارد مشتریانش هزارپا باشند.
بعضی آرزوها مال غیر انسانهاست مثل آرزوی یک ماهی که دوست دارد هر قلابی، قلابی باشد تا گیر نیفتد و زنده بماند.
بعضی آرزوهای قشنگ جز با گریه دیگران برآورده نمیشود، مثل بذر گلی که آرزوی بزرگ شدنش جز با گریه ابر به واقعیت نمیپیوندد.
بعضی آرزوها مثل آرزوی موریانه، موذیانه است، موریانهای که دوست دارد در همه جا را تخته کنند.
سقف بعضی آرزوها با بالا رفتن سقف سن، کوتاهتر میشود مثل کسی که آرزویش داشتن پول خرید یک خانه بزرگ است و در پیری داشتن پول رهن یک خانه کوچک!
در پایان آرزو دارم هیچ انسانی آنقدر آرزو با خود به گور نبرد که بعدا جا برای خودش نباشد.