پیش بینی بورس فردا چهارشنبه (۲۳ آبان ۱۴۰۳) برخی محور‌های خراسان رضوی لغزنده و مه آلود شد (۲۲ آبان ۱۴۰۳) ویدئو| دعوای عجیب اداره برق و شهرداری دزفول | از قطع برق تا مسدودسازی مسیر آغاز متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تامین اجتماعی دو حادثه حریق خودرو در مشهد (۲۲ آبان ۱۴۰۳) ضریب آمادگی کشور در بحران فقط ۱۲ درصد است معضل «نسل ساندویچی» در کمین کشور و پیامدهای سالمندی جمعیت در نود و ششمین جلسه کمیسیون بانوان و خانواده تاکید شد: توانمندسازی و شبکه سازی زنان محلات مشهد پنجمین مراسم ازدواج زوج های جوان ارتش جمهوری اسلامی در مشهد برگزار شد | دریادار سیاری: دشمن به دنبال تغییر سبک زندگی ماست+ویدئو یک وکیل دادگستری در تهران زن و فرزند خود را به قتل رساند (۲۲ آبان ۱۴۰۳) چرا برای آیفون سرودست می‌شکنیم؟ | تمایز با سیب گاززده! ریه‌­های سالم، تضمینی برای تندرستی بدن قتل برای ۶ میلیون تومان ضوابط پذیرش متقاضیان ورود به دانشگاه در سال تحصیلی ۱۴۰۵-۱۴۰۴ اعلام شد مدیرعامل جمعیت هلال‌احمر خراسان رضوی در بازدید از مؤسسه فرهنگی شهرآرا: به دنبال ارائه گزارش صحیح و دقیق از حوادث هستیم + فیلم قاتل پزشک متخصص یاسوجی دستگیر شد قانون «جوانی جمعیت»؛ پرهزینه، اما کم اثر آیا مجلس بازنشستگان حداقل‌بگیر تأمین اجتماعی را فراموش کرده است؟ پرداخت ماهانه حق پرستاری برای افراد با اختلال طیف اوتیسم شدید و خیلی شدید ۳۰ سال دیگر ایران پیرترین کشور منطقه است ثبت‌نام و اعزام حج تمتع ۱۴۰۳ چه زمانی آغاز می‌شود؟ آینده‌ تجهیزات پزشکی در خطر است رفع مشکل ۱۳ هزار مستمری بگیر بهزیستی با همکاری سازمان برنامه و بودجه جابه‌‎جایی بیش‌ از ۷۶ هزار زائر در دور دوم عملیات عمره مفرده آخرین مهلت ثبت‌نام در آزمون کارشناسی ارشد ۱۴۰۴، فردا (۲۳ آبان ۱۴۰۳) است خاموشی خانگی مستمر خواهد بود؟ اعتراض رانندگان سرویس مدارس به حقوق دریافتی در دیدار با فرماندار مشهد علت مرگ دانشجوی کارشناسی دانشگاه خواجه نصیر اعلام شد+جزئیات چرا متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان حداقل‌بگیر، در قانون برنامه هفتم نادیده گرفته شد؟ یک نماینده مجلس: رئیس‌جمهور در رابطه با اجرای همسان‌سازی حقوق بازنشستگان دستور ویژه صادر کند دستور ویژه وزیر بهداشت برای بررسی فوری قتل پزشک متخصص قلب در یاسوج مبلغ همسان‌سازی حقوق بازنشستگان تأمین‌اجتماعی فردا واریز می‌شود (۲۳ آبان ۱۴۰۳) | متناسب‌سازی حقوق با بهترین فرمول اجرا می‌شود + فیلم
سرخط خبرها

روایت خواهر منصوره قدیری جاوید از ماجرای قتل خواهرش

  • کد خبر: ۲۹۹۶۵۷
  • ۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۹
روایت خواهر منصوره قدیری جاوید از ماجرای قتل خواهرش
خبر قتل بانویی پنجاه‌ودوساله که با ضربات چاقو و دمبل توسط همسرش به وقوع پیوست، روز یکشنبه (۲۰ آبان ۱۴۰۳)، منتشر شد.

به گزارش شهرآرانیوز، انتشار خبر قتل هولناک یک زن در شمال پایتخت روز یکشنبه ۲۰ آبان رسانه‌ها را بهت‌زده کرد؛ طبق اعترافات همسر این خانم، انگیزه و عامل وقوع این جنایت مشاجره خانوادگی عنوان شد، اما زمزمه این رخداد جنایی آن زمان پررنگ‌تر شد که مشخص شد مقتول «منصوره قدیری‌جاوید» خبرنگار و پژوهشگر خبرگزاری ایرنا بوده و همسرش نیز پروانه وکالت داشته است البته بار‌ها مقامات قضایی اعلام کرده‌اند که شغل و پیشه اشخاص در اتهام انتسابی تاثیرگذار نیست و هر فردی ممکن است در هر جایگاه و موقعیت اجتماعی مرتکب بزه شود؛ به هر روی از آن جهت که طرفین این رخداد به لحاظ پایگاه اجتماعی مطمح نظر بودند، بازتاب این خبر در رسانه‌ها نمود بیشتری پیدا کرد.

خانم منصوره قدیری جاوید، در خانواده به «فلور» مشهور بود. خواهر او که به واسطه ارتباط نزدیک با او همیشه همراه او بوده است، می‌گوید: با توجه به تسلط شوهر خواهرم و خواهر او به قوانین و فنون وکالت، نگرانیم از عقوبت خلاص شود و درخواست قصاص داریم.

او روز وقوع حادثه را چنین روایت می‌کند:

حوالی ساعت ۱۲ بود که همکار منصوره با من تماس گرفت و از من پرسید، چرا خواهرت امروز سر کار نیامده است؟ آن روز من و منصوره ساعت ۵ بعد از ظهر وقت دکتر داشتیم و قرار بود به خیابان کارگر برویم. بنا داشتم جلوی محل کارش با او قرار بگذارم. وقتی همکارش از غیبت او خبر داد، من با منصوره تماس گرفتم، اما جواب نداد. به بهانه‌ای با مادرم تماس گرفتم تا ببینم از منصوره خبر دارد یا نه که او هم خبری نداشت.

با برادرم تماس گرفتم و گفتم از منصوره خبر داری یا نه؟ چون از محل کار او با من تماس گرفتند و گفتند که امروز سر کار نرفته است؛ دلشوره داشتم. برادرم گفت چه کار کنیم؟ گفتم می‌خواهم به خانه او بروم.

۶ سال یا بیشتر بود که همسر منصوره با ما ارتباط خانوادگی نداشت و ما فقط خواهرم را بیرون از منزلش می‌دیدیم. همه خانواده اختلافات او و همسرش را می‌دانستند؛ با برادرم به سمت منزل او راه افتادیم و نزدیک ساعت ۴ بود که به درب منزل منصوره رسیدیم. چون شرایط را می‌دانستم، گفتم اگر زنگ در را بزنم ممکن است از آیفون تصویر مرا ببینند و در را باز نکنند؛ به همین خاطر زنگ طبقه پنجم را که صاحبخانه ساکن است، زدم و گفتم مستاجرتان در را باز نمی‌کند که ایشان گفت باید زنگ سرایداری را بزنی. زنگ سرایدار را زدم و در باز شد و از در پارکینگ وارد شدم.

سرایدار از من پرسید کجا می‌روی؟ حق نداری از پارکینگ به داخل بروید. به او توضیح دادم که از صبح خواهرم گم شده و در جستجو برای یافتن او هستم و می‌خواهم ببینم خانه است یا نه؟ این موضوع را که گفتم، سرایدار همراه من به طبقه بالا آمد. درب آکاردئونی واحد باز بود و درب چوبی بسته بود. با دست و انگشترم محکم به در کوبیدم، اما در را باز نمی‌کردند؛ در حالی که با سرایدار مشغول صحبت بودم، یکباره در باز شد و شوهر خواهرم که گوشی دستش بود، با خونسردی و ظاهری مرتب جلوی در آمد.

با این که ۶ سال یا بیشتر بود او را ندیده بودم، اصلا از دیدن من تعجب نکرد. از او پرسیدم منصوره کجاست؟ با بی‌تفاوتی گفت با پسرم به سینما رفته‌اند. گفتم تلفنش را جواب نمی‌دهد. گفت حتماً سایلنت است.

روز شنبه بسیار بعید بود منصوره به سینما برود و تازه ساعت ۵ با من قرار داشت و وقت دکتر داشتیم. اینجا بود که شک کردم. به دروغ به او گفتم در خیابان بودم و کیف مرا زدند؛ آمده بودم که از منصوره پول نقد بگیرم. از او پرسیدم که شما پول نقد ندارید؟ گفت پول نقد ندارم، اما می‌توانم کارت به کارت کنم که من گفتم کارت‌های بانکی مرا در کیفم زدند و کارت همراهم نیست. پرسید پس می‌خواهید چه کار کنید؟ گفتم با پسرم تماس می‌گیرم و از او می‌خواهم که برای من اسنپ بگیرد. به من گفت بیا داخل بنشین تا من برایت اسنپ بگیرم که قبول نکردم.

به دلیل اینکه نمی‌خواستم برادرم با شوهر خواهرم روبرو شود؛ او در کوچه منتظر ایستاده بود؛ از پله‌ها پایین رفتم و شوهر خواهرم همچنان ایستاده بود و در را نمی‌بست. به محض اینکه جلوی در نزد برادرم رسیدم از گوشی منصوره به من پیام داد.

برای من نوشته بود که گوشی من در جوی آب افتاده و نمی‌توانم تلفن‌ها را جواب دهم. برایش نوشتم منصوره کجایی؟ جواب داد: بیرونم. برای او نوشتم من جلوی خانه شما هستم. پاسخ داد: نگران شدی؟ این پیام را که دیدم متوجه شدم که او نیست؛ چون ادبیات و بیان او را می‌شناختم. متوجه شدم که گوشی دست همسرش است. از او سوالی درباره موضوعی پرسیدم که بین خودمان بود و جواب نداد؛ از اینجا بود که مطمئن شدم گوشی دست همسرش است.

برادرم گفت من اینجا می‌مانم، اما تو اسنپ بگیر و به خانه برگرد؛ اما، چون نگران بودم در نبودنم با برادرم روبرو شود، گفتم بیا با هم به خانه برویم و اگر منصوره با من تماس گرفت و صدای او را شنیدم که هیچ؛ اما اگر تماسی نگرفت، دوباره به اینجا برمی‌گردیم.

وقتی به منزل رسیدم و همسرم نگرانی مرا دید و گفتم از صبح از خواهرم بی‌خبر هستم، گفت برای چه به خانه برگشتی؟ باید با پلیس تماس می‌گرفتید؛ نگرانی‌ها و دلشوره‌هایم بیشتر شد. با برادرم تماس گرفتم و بعد از هماهنگی، همراه او، همسرم و پسرم حدود ساعت ۹ به درب منزل آنها رسیدیم.

باز هم هرچه در زدیم، باز نکرد. ناچار با پلیس تماس گرفتیم؛ پلیس هم هرچه در زد، در را باز نکرد. از مامور پلیس خواستیم در را باز کنند که گفت امکان این کار را ندارند و باید حکم قضایی داشته باشند. همان موقع به کلانتری رفتند و حکم ورود به منزل گرفتند؛ گویا با پلیس جنایی هم تماس گرفتند. آتش‌نشانی هم آمد؛ صاحبخانه به آتش نشانی گفت درب منزل را بشکنید.

صاحبخانه و همسایه روبه‌رویی واحد خواهرم هم حضور داشتند. همسایه واحد روبرویی گفت، ساعت هشت صبح در این خانه دعوا شد و ما صدای خانم را شنیدیم.

آتش‌نشانی در را شکست و با تعجب دیدیم همسر خواهرم پشت در است؛ پسرش هم در اتاق بود و وقتی در باز شد، هولناک جلوی در آمد. با اینکه این همه داد زدیم و در زدیم، تا در باز شد، همسر خواهرم گفت چه خبر است و اعتراض کرد که چرا وارد خانه من شده‌اید؟

به پسر خواهرم گفتم مادرت کجاست؟ گفت پدرم گفته او در بیمارستان بستری شده؛ به او گفتم، اما پدرت به من گفت که تو با او امروز سینما بودید. نگاهی به پدرش انداخت و متوجه شد به او دروغ گفته است.

گویا قاتل صبح پسرش را از خانه بیرون برده و قبل از اینکه منصوره به سر کار برود، به خانه برگشته و او را تنها گیر انداخته و به قتل رسانده است. بعد مجدد پسرش را به خانه آورده و به مدرسه هم نفرستاده است. به او گفته بود مادرت اتاق خواب را سمپاشی کرده و نباید در آن اتاق بروی و در تمام مدت پسرش هم در خانه بوده است.

همسایه روبرویی گفت، به چشمی درب منزلم چسب قطره‌ای چسبیده است؛ در حالی که صبح چنین چیزی نبود. گویا می‌خواسته همسایه روبرویی انتقال جنازه را نبیند و ماشین هم جلوی در آماده بوده که جنازه را به بیرون از خانه ببرد. رفتن من فقط توانست منصوره را از اینکه جنازه اش را بسوزاند نجات دهد.

در برخی خبر‌ها آمده است که او گفته من بعد از کشتن همسرم می‌خواستم فرزندمان را هم بکشم و خودکشی کنم، اما بعد پشیمان شدم و با پلیس تماس گرفتم؛ در حالی که اینطور نبود و با حکم قضایی و توسط آتش‌نشانی در باز شد.

منبع: ایرنا

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->