زهرا اسکندریان/ شهرآرانیوز - دادگاه اکبر طبری، معاون اجرایی سابق قوه قضاییه که این روزها در حال جریان است، اما و اگرهای زیادی دارد، خواندنیهای زیادی هم دارد که آه و فغان هر شنونده و خوانندهای را بلند میکند. تا امروز شما هم احتمالا این اعترافات را خواندهایدو مثل ما شگفتزده شدهاید. همه دادگاه یک طرف، اظهارات جناب طبری درباره رفقایش یک طرف دیگر.
ما آدمهای بدشانسی هستیم. اصلا فقط همین نکته که باید روزگار جوانیمان را با ماسک و الکل سپری کنیم یعنی بدشانسی. اینکه مجبور بودیم در روزهای بهار و هوای دلانگیزش سفر با دوستانمان را حذف کنیم و فقط در ویدیوچت آنان را ببینیم و حرف بزنیم اوج بدشانسی است. یا اصلا اینکه این چه دوستانی است که ما داریم؟ وقتی یک دوست نمیتواند به ما یک ویلا در لواسان هدیه بدهد میشود نامش را گذاشت دوست؟ همین دیروز شنیدم طبری در دادگاه زنده و علنی گفته که دوستانش هم به او پول میدادهاند هم ویلا و حتی اگر او درخواست میکرده «کل لواسان» را به نامش میزدهاند. اصلا هم این حرفها را با هم نداشتهاند. حالا درست است که برای خودش کسی بوده و معاون اجرایی قوه قضائیه بوده و اتاق محل کارش هم اتاق مهمی بوده است و طبیعتا دوستانش هم در حد خودش خوب بودهاند، ولی خب آدم چطور به خودش حالی کند که این دوست کجا و آن دوست کجا؟ آن هم یک دوست نه، چند دوست. یادم میآید یک بار یکی از دوستانم متنی را در فضای مجازی برایم ارسال کرد که محتوایش این بود که باید ما نسل جدیدها بافرهنگ باشیم و مثلا در کافیشاپ دنگودونگ خودمان را خودمان بپردازیم تا اینطور فشاری به هیچ طرف نیاید. حالا همین طبری میگوید نه تنها در کافیشاپ بلکه زمانی که با دوستانش پول ردوبدل میکردهاند و احتمالا برای کمک به یکدیگر به هم پول قرض میدادهاند، اصلا اعداد و ارقامش مهم نبوده است. من و دوستانم همیشه سر اینکه دنگمان باید تقسیم بر ۳ شود کلافه میشویم، چون هر عددی به راحتی تقسیم بر ۳ نمیشود و این وسط حتما سر یک نفرمان کلاه میرود، اما طبری دیروز در دادگاهش گفته که نمیداند دوستش دقیقا چند میلیارد به او داده است و اصلا از این حرفها با هم نداشتهاند: «کار عمرانی میکردیم، نمیدانم پولی که «مشایخ» به من داده ۷۰۰ و ۸۰۰ بوده یا ۸۰۰ و ۴۰۰ میلیارد، چون از این حرفها با هم نداشتیم. ما هر شب با هم تماس تلفنی داشتیم». رفاقتشان هم همیشه پابرجا بوده است و هر شب تماس تلفنی باهم برقرار میکردهاند. نه اینکه من هم دوست خوبی برای دوستانم باشم، نه. صادقانه بگویم یادم میآید یک بار قرار بود ۱۰۰ هزار تومان برای یکی از دوستانم کارت بهکارت کنم و تا بعد از ظهر آن را به من برگرداند، اسکرینشات این کارت بهکارت را در چند جای گوشیام ذخیره کردم که اگر یک وقت اتفاقی افتاد و زیرش زد، من مدرک داشته باشم برای اثبات حرفم. اما همین دیروز طبری گفته بود «اگر من ۸۰۰ میلیارد هم بخواهم این برادرانم میدهند و اگر کل لواسان و کارخانهاش را بخواهم به نام من میکنند. این رفاقت است.» راست میگوید. این معنیاش رفاقت است، رفاقتی که حالا به برادری تبدیل شده است و از هم انتظاری ندارند. ولی خب دلیلی هم ندارد آدم بخواهد داراییهایش را -خصوصا داراییهای معنوی که با ارزشتر هم هستند- در بوق و کرنا کند تا بقیه حسرت ببرند. واقعا از این صحبت طبری در دادگاه دیروزش روحم آزرده شد که گفته بود «اگر شما از این دوستان ندارید به من ارتباطی ندارد. اگر آنها نیز از من بخواهند من نیز برای آنها انجام میدهم.»