میثاقی با یک برنامه جدید به شبکه ورزش می‌رود تاج: برخی‌ها انتقاداتشان را از قبل تعیین می‌کنند چالش جدید موسیمانه در لیگ نخبگان | استقلال بدون دفاع چپ به مصاف پاختاکور می‌رود؟ پیوند فوتبال با دلالی مسکن و مهاجرت ترکیب احتمالی استقلال مقابل پاختاکور یادی از مرحوم حاج محمد خادم، کشتی‌گیر مشهدی | ستاره دنباله‌دار بحران سرقت از منازل ورزشکاران معروف در آمریکا ارسلان مطهری شکایتش از استقلال را به فیفا برد رئیس تکراری برای هیئت نجات‌غریق و غواصی! پرواز کاروان سپاهان به قطر (۴ آذر ۱۴۰۳) AFC هزینه‌های پرسپولیس را پرداخت می‌کند تاریخ و ساعت بازی استقلال و پاختاکور | موسیمانه رسماً وارد آسیا می‌شود تاریخ و ساعت بازی پرسپولیس و الریان | آخرین فرصت گاریدو در لیگ نخبگان ایران جای ژاپن را در رنکینگ فیفا گرفت پیروزی امیرحسین زارع مقابل شامیل موسایف در دیدار دوستانه تیم‌های کشتی آزاد ایران و روسیه+ فیلم پشت پرده پخش بازی‌های تیم بانوان پرسپولیس ارونوف بازی با الریان را از دست داد گاریدو مقابل خواسته درویش ایستاد درویش به دنبال دیدار با مدیران الوکره
سرخط خبرها

یک قاب، یک خاطره؛ به روایت استاد قاسم زردکانلو | قسمت دوم

  • کد خبر: ۳۰۱۷۴۶
  • ۰۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۰
یک قاب، یک خاطره؛ به روایت استاد قاسم زردکانلو | قسمت دوم
تصویر نیمکت تیم پیام مشهد در بازی برابر پرسپولیس دهه ۶۰ تصویری خاطره‌انگیز است.

به گزارش شهرآرانیوز، تصویر نیمکت تیم پیام در ورزشگاه آزادی مرا یاد این بازی انداخت که جنگ بین دارا و ندار بود؛ حدود ۵۰ هزار تماشاگر با پرسپولیس علی پروین و همه ستارگانش که دست‌کم نصف تیم‌ملی را تشکیل می‌دادند، مقابل تیم پیام است که با چند جلسه تمرین در زمین خاکی وحید و با وضعیت سخت روز‌های آخر فصل مسابقات پا به میدان گذاشت و نتیجه‌اش هم در سرنوشت دو تیم نقش نداشت. من هم چند روزی بیشتر نبود که به تیم اضافه شده بودم. زحمات فنی تیم در بازی‌های قبل بر دوش هاشم رهباردار بود. همه زحمات بر دوش او بود و من خیلی نقشی نداشتم. با اضافه‌شدن من، هاشم هم با لطفی که به من داشت، کنارم ماند و این بازی آخر را کمکم کرد.

اتوبوسی را جلو حمام گلزار در خیابان طبرسی پارک کرده بودیم و انتظار بچه‌ها را می‌کشیدیم. آن‌ها به‌تدریج آمدند و همراهان همیشگی تیم نیز همان‌طور که در عکس می‌بینید، به جمع بچه‌ها اضافه شدند و موقع بازی هم لباس تیم را پوشیدند و با ذخیره‌ها همراه شدند. آن موقع خیلی حساس نبودند که چه کسی داخل زمین است. با اتوبوس راهی تهران شدیم و خوابگاهی را در یکی از زیرزمین‌های ورزشگاه آزادی تدارک دیده بودیم.

صبح روز بازی همه بچه‌ها را بردم داخل زمین که ورزشگاه را ببینند. چون تعدادی از بچه‌ها اولین‌بار بود که ورزشگاه آزادی را می‌دیدند. یادم هست رمضان شکری شانزده‌هفده سال بیشتر نداشت. به بچه‌ها گفتم الان ورزشگاه خالی است، ولی بعدازظهر تعداد زیادی تماشاگر دارد که با هیاهو پرسپولیس را تشویق می‌کنند. اگر شما را از روبه‌روی جایگاه صدا کردند و گفتند «پیام بیا اینجا» به‌هیچ‌وجه به طرف آن‌ها نروید، چون با هم بلند می‌شوند و فریاد می‌زنند «سوراخ سوراخت می‌کنیم». بهترین کار این است که اگر استقلالی‌ها آمدند، به طرف آن‌ها بروید تا تشویقتان کنند. همین‌طور هم شد و تا پایان بازی استقلالی‌ها به خاطر خودشان ما را تشویق می‌کردند.

بازی شروع شد و پرسپولیسی‌ها مقابل شجاعت و بازی زیبای پیام غافل‌گیر شده بودند و تیم پیام نه‌تنها مقابل حریف خودش را نباخت، بلکه میدان‌داری هم می‌کرد. آن روز یکی از روز‌های خوب پیام بود که شجاعت مرحوم رضا عطارزاده درون دروازه و خط دفاع محکم و جسور پیام به پرسپولیس با ۵۰ هزار تماشاگر باج نداد. خط میانی با رهبری احمد حامد و جنگندگی علوی و مجید حسینی‌پور و دیگران در همه نقاط زمین بازی خوبی را به نمایش گذاشتند، اما نقطه قوت پیام در آن بازی حسین فرقان و محسن غفور، مدافعان کناری‌مان، بودند که اجازه دورزدن به حریف در دفاع چپ و راست را ندادند و راه‌های ارسال را بستند. جواد یاوری جنگنده و بی‌قرار در خط حمله با دوندگی بی‌امان همراه با هوشیاری و تکنیک برادران اصغری در حفظ توپ با هدایت حمید سمیعی و هادی برگی‌زر جوان و شجاع در قلب دفاع این پرسپولیس را با همه فشاری که می‌آوردند، کنترل کردند.

دقیقه ۷۱ با بدشانسی و یک لحظه غفلت در یارگیری ضربه سر فرشاد پیوس به حسین فرقان برخورد کرد و با یک گل‌به‌خودی بازی را واگذار کردیم. پس از پایان بازی به بچه‌های زمین خاکی وحید گفتم فوتبال خراسان باید به وجودتان افتخار کند. اتفاقا حسین فرقان که گل‌به‌خودی زده بود، یکی از بهترین‌های زمین بود.

این بازی در برنامه «ورزش و مردم» آن موقع حدود پنج‌شش دقیقه پخش شد و مرحوم بهرام شفیع شگفت‌زده از بازی زیبای پیام قدردانی کرد. آنچه آن روز وجود داشت، خودباوری بچه‌های پیام بود. حیف که پیام به‌تدریج به دست کج‌اندیشان افتاد. آن همه صفا و عشق دیگر وجود خارجی ندارد. دمتان گرم بچه‌های طبرسی، بچه‌های طلاب، بچه‌های پایین‌خیابان. روحت شاد تشکری، قاسم ماهپور، جعفر سادات، علی شادیان، رضا عطارزاده و زنده باشی مرادنژاد، رهباردار، رضا سالاری و...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->