به گزارش شهرآرانیوز، مدافع مشهدی تیم فوتبال استقلال، روز گذشته در مصاحبهای بیپروا نسبت به حواشی پیرامون خودش صحبت کرد. سیاوش یزدانی که یکی از مدافعان فنی لیگ برتر فوتبال است، پس از آنکه در مشهد پیراهن مشکیپوشان را پوشید، راهی پایتخت شد تا با لباس پیکان خودش را به فوتبال ایران معرفی کند. درخشش در لباس پیکان کافی بود تا تیم متمول اصفهانی برای خرید او دستبهجیب شود. یزدانی که بعد از بازی فصل گذشته سپاهان و پرسپولیس، با صحبتهایش بیشتر از خود بازی حاشیه ساخته بود، در ابتدای لیگ امسال پیراهن آبیهای پایتخت را بر تن کرد تا بهنحوی خودش را تبدیل به بازیکن منفور هواداران پرسپولیس کند؛ بازیکنی که شاید خودش به سبک بازی سرخیو راموس علاقه داشته باشد، ولی از نگاه بیشتر هواداران فوتبال و بهویژه هواداران رقیب، نقش ماتراتزی را بیشتر بازی میکند.
بعد از آن مصاحبه نگذاشتند فوتبال بازی کنم!
من اصلا مصاحبه نمیکردم؛ بهویژه مصاحبه تصویری. ماجرا از آنجا شروع شد که در بازی پرسپولیس و سپاهان آنطور دعوا شد. من یک لحظه در حال ردشدن از میکسدزون بودم که دیدم چند هوادار ما خونی شده بودند و کنار زمین افتاده بودند. همین شد که آن مصاحبه جنجالی را انجام دادم، ولی بعد از آن مصاحبه اصلا دیگر نگذاشتند فوتبال بازی کنم. مدام و پشت هم من را محروم میکردند و به کمیته انضباطی احضار میشدم. پای من به سر سیامک خورد و من را یک جلسه محروم کردند. داور حتی کارت زرد هم به من نداده بود. تا میآمدم راه بیفتم، محروم میشدم. در شبکههای مجازی کلی صفحه جعلی برای من درست کردند. من هیچ صفحهای ندارم، ولی کلی حاشیه و داستان برایم درست کردند و همهاش هم بهخاطر همان مصاحبه جنجالی بود.
دعواکردن و عصبیبودن در زمین را دوست دارم!
بعد از آن مصاحبه وجهه من را در جامعه خراب کردند. بعد هم دربی پیش آمد و یک بنده خدایی گفت که به من فحش دادهای. وجدانا من فحش نداده بودم. حالا سری قبل من فحش داده بودم و حواسم نبود و دستم جلوی دهنم نبود. خودم آمدم و گفتم فحش دادهام. بعد از دربی، اما گفتند فحش داده و جو را علیه من کردند و وجهه بدی از من درست کردند.
من عصبیبودن در فوتبال را دوست دارم. از بچگی که ششهفتسالم بود، هر روز دعوا میکردم؛ ولی دعوایی نمیکنم که کارت قرمز و زرد بگیرم یا زدوخورد کنم. لفظی دعوا میکنم. با مهاجم دعوا میکنم، میجنگم، اذیتش میکنم، کری میخوانم، روی مخش میروم، لج بازی میکنم و ازایندست کارها. من بیشتر رفیقهای صمیمیام را در زمین فوتبال از دست دادم. بیشتر، نه همه آنها. اتفاقا چند روز پیش آقافرهاد به من تذکر داد و گفت چقدر با بچهها کری میخوانی. گفتم آقافرهاد! من اگر کری نخوانم، نمیتوانم بازی کنم و روحیهام از دست میرود؛ ولی گفت دیگر کمتر این کار را بکن.
خیلی بازیکنها هستند که سرشان توی کار خودشان است، ولی من اینطوری نیستم و به قول خودمان دوست دارم بازیکن جنگی باشد.
طرز فکر مردم اصلا برایم مهم نیست
برای من مهم زندگی فوتبالی و موفقیت تیمم است. من در هر تیمی باشم، همتیمیهایم من را خیلی دوست دارند؛ ولی رقبایم از من بدشان میآید. حتی الان که بازی درونتیمی میگذاریم، اگر چاقو به آنها بدهید، من را جر میدهند. اینقدر آنها را در بازی درونتیمی اذیت کردهام و بردهام. حالا اسم نبریم، چون بزرگتر هستند (باخنده). اینقدر اذیت کردم و بردمشان که چشم دیدن من را ندارند؛ ولی برای من، تیمم و نتیجهگرفتن مهم است. مهم نیست چطور ببریم؛ این رفتار را بکنم یا آن رفتار را. مهم این است که آخر بازی برده باشی. عشقوحال بعدش مهم است و طرز فکر مردم برای من اصلا مهم نیست. همیشه برای من مهم، فوتبال و بردن است.