فیلم جدید اکتای براهنی رکورد زد | «پیرپسر» ۵۰ میلیاردی شد! اولین تصویر از پوستر رسمی فیلم جدید بهرام افشاری + عکس ویدئو | امیرحسین رستمی درباره علت مهاجرت نکردنش از ایران گفت حضور مجتبی جباری در مراسم رونمایی کتاب «آبی آنتیک» + عکس «کارناوال» را مخاطب جلو‌ می‌برد | هنر گفت‌وگو با مردم به سبک رامبد جوان سه کتاب تازه نشر ماهی برای علاقه‌مندان به علم نگاهی به نمایش «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» | سرگیجه‌ای خنده‌آور اما گزنده نخستین تصویر از غول مهربان سریال هری پاتر + عکس بغض عجیب یوسف تیموری | آقای بازیگر طلب حلالیت کرد + فیلم فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (۲۶ و ۲۷ تیر ۱۴۰۴) اختتامیه کنگره ملی شعر «توس تا نیشابور» در مشهد برگزار می‌شود همه چیز درباره سریال آلا + خلاصه داستان، بازیگران و تیزر مسابقه «شادآباد» روی آنتن تلویزیون+ زمان پخش «یعقوب صباحی» بازیگر پیشکسوت تئاتر در خاک آرام گرفت آغاز اکران بین المللی فیلم خدای جنگ معرفی چند کتاب درباره نسبت فوتبال و زندگی | فراتر از زمین بازی «دورهمی بانوی اول» با بازی بهاره رهنما در مشهد روی صحنه می‌رود انتشار فراخوان جایزه جهانی کتاب سال
سرخط خبرها

درباره کتاب «سه‌خواهرون» اثر مریم قربان‌زاده + ویدئو

  • کد خبر: ۳۰۵۳۷۹
  • ۲۴ آذر ۱۴۰۳ - ۱۲:۱۸
درباره کتاب «سه‌خواهرون» اثر مریم قربان‌زاده + ویدئو
کتاب سه‌خواهرون روایت زندگی هشت زن از سه نسل است که به قلم مریم قربان‌زاده به رشته تحریر درآمده و نشر «ستاره‌ها» آن را به بازار کتاب عرضه کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز، قصه کتاب سه‌خواهرون روایت زندگی خانواده بزرگی در محله دریادل مشهد است؛ خانواده پرجمعیت و بیست‌نفره حاج قاسم دهقانی. داستان از هشتاد سال پیش و با فصل دومادرون که روایت زندگی دو مادر خانواده است شروع می‌شود.

فضه‌خانم و صدیقه‌خانم از ازدواج و زندگی‌شان با حاج‌قاسم و دردسر‌ها و شیرینی‌های بزرگ کردن هفده کودک و نوجوان قدونیم‌قد می‌گویند. بعد از آنها در فصل «سه‌خواهرون» کتاب به ایستگاه زندگی سه دختر خانواده یعنی فاطمه و محبوبه و منصوره می‌رسد.

سه خواهری که هر سه همسران‌شان را در سال‌های دفاع مقدس از دست می‌دهند و به خیل خانواده‌های صبور شهدا می‌پیوندند. در فصل پایانی نیز کل داستان را از زبان سه دختری که از سه شهید این خاندان یعنی شهیدان رفیعی، بافندگان و عابدینی به یادگار مانده‌اند می‌خوانیم.

برشی از کتاب «سه خواهرون»:

سال ۶۸ امام به‌رحمت‌خدا رفت. دریادل ولوله شد. مثل سال‌هایی که خبر شهادت مرد‌های خانه آمد یتیمی ما دوباره از سر گرفته شد. بچه‌ها را برداشتم و برای چهلم امام به تهران رفتیم. هر چقدر بقی گفتند بچه‌ها را نبر، اذیت می‌کنند، اذیت می‌شوند، قبول نکردم. گفتم باید ببرمشان. از وقتی کوچک بودند هر جا دعا و زیارت و مراسم بود می‌بردمشان. شب جمعه دعای کمیل، صبح جمعه دعای ندبه، زمستان و تابستان. گاهی بیدارشان می‌کردم وسط برف و سرما می‌رفتیم دعای ندبه. خانم بزرگ می‌گفت: «بیدارشان نکن. من پیششان می‌مانم، خودت تنها برو.» می‌گفتم: نه! دعا و مناجات برای همین‌هاست نه من و شما. اینها باید راهشان را گم نکنند. چند ماه بعد از ارتحال امام اسرا آزاد شدند. خبر خوشی بود برای خانواده‌ها، کل کشور غرق شادی بود. آزاده ما هم می‌آمد تا حرف آخر را درباره آقارفیعی بزند. عباسِ دایی‌قاسم که آزاد شد اول به دریادل آمد. اول خواسته بود بچه‌های شهید رفیعی را ببیند. عباس تعریف می‌کرد که وقتی محاصره می‌شوند تیر به سر آقای رفیعی می‌خورد و به زمین می‌افتد. عباس چفیه خودش را در می‌آورد و زیر سر آقارفیعی می‌گذارد. همه مدارک شناسایی را هم از جیب‌های آقا رفیعی برمی‌دارد و با یک نارنجک از بین می‌برد. خودش هم پشت بوته‌های خار پنهان می‌شود، اما پیدایش می‌کنند.با توضیحات عباس برای ما هم قطعی شد آقا‌رفیعی شهید شده، اما باز هم منافقین دست‌بردار نبودند. زنگ می‌زدند به خواهر‌های ابوالفضل و یا به خانه ما که رفیعی را فلان‌جا و فلان شهر عراق دیده‌ایم. جوری به هم می‌ریختیم که بندبند تنمان از هم باز می‌شد. خدا لعنت‌شان کند و از جنایات‌شان نگذرد.

 
 
  

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->