محمد کاملان - کارِ کودک در ایران، چه سینمایی و چه موسیقی، در میان هنرمندان طرفداران زیادی ندارد، چون آنطور که میگویند پولساز نیست و نهادهای دولتی و خصوصی کمک نمیکنند و هنرمند باید از جیبش خرج کند. در طول این سالها جز تعدادی انگشتشمار کارِ هنری خوب برای کودکان، بیشتر کارهایی که تولید شده، از پویانمایی و سینمایی گرفته تا موسیقی، این قدر کارهای نازل و سطحیای بودهاند که خودِ بچهها هم آن را پَس زدهاند. در این آشفته بازار که هیچکس رغبتی برای تولید آثارِ کودکانه ندارد، علیرضا قرایی، هنرمند محله لشکر، در استودیوی خانگیاش برای کودکان موسیقیهای آموزشی کودکانه تولید میکند. قرایی میگوید خانوادهاش خیلی سفت و سخت مخالف ورودش به دنیای موسیقی بودهاند و به هیچ عنوان راضی نمیشدند که پسرشان ساز داشته باشد و ردیفهای آوازی و موسیقایی را یاد بگیرد. میگوید: خانوادهام میگفتند این کار هیچ آیندهای ندارد و در نهایت به راههای ناصواب کشیده میشوی و آیندهات تباه میشود. اینقدر سماجت به خرج دادم تا یک اُرگ ساده در حد اسباببازی برایم خریدند اما اجازه کلاس رفتن را به من ندادند. همکلاسیای داشتم که از 6-5 سالگی کلاس موسیقی رفته بود. روی کاغذ برای من شکل پیانو را میکشید و سازوکار کلیدها را یادم میداد. تقریباً 5-4 سالی همینطور خودخوان جلو رفتم و اصول اولیه کار را یادگرفتم. حتی اگر در مراسمی کسی ساز میزد، در زاویهای میایستادم که ببینم چه کار میکنند و چطور مینوازند اما اینقدر علاقه از خودم نشان دادم که خانوادهام بالاخره راضی شدند که من را بفرستند کلاس موسیقی و ساز حرفهای بخرند. با وجود اینکه پدرم کارگر بود و پرداخت این هزینهها برایش سخت بود، اما چیزی از من دریغ نمیکرد.
با همه این احوالات نصیحتها همچنان ادامه دارد. با این امید که شاید در علیرضا قرائی کارگر بیفتد و از خیر موسیقی بگذرد و برود دنبال درس و مشق و دانشگاه. اما علاقه بیحد و حصر قرائی و استعدادی که داشت، به این سادگیها وِل کن ماجرا نبود. تعریف میکند: همه میترسیدند طبق رسم آن سالها من نوازنده مجالس لهو و لعب بشوم. با اینکه پول خوبی داشت ولی سمتش نرفتم. از قضا با دوستی آشنا شدم که کارِ کودک میکرد و مربی موسیقی مهدکودکها بود. من را هم تشویق کرد که وارد این وادی بشوم. با وجود اینکه کارِ کودک در مقایسه با شاخههای دیگر پول خوبی نداشت، اما دقیقاً زمانی بود که نیاز مالی داشتم و میخواستم از هُنری که داشتم پول در بیاورم. کارکردن برای بچهها جدای از تخصص و این حرفها، عشق میخواهد. چون در این رشته نه خبری از پولهای آنچنانی است و نه معروفیت. علیرضا قرائی را هم همین عشق به بچهها و تولید محتوا برای آنها در این حرفه نگهداشته است وگرنه خیلی راحت میتوانست عطایش را به لقایش ببخشد. میگوید: کار با بچهها شیرینی خاصی دارد و بسیار لذتبخش است و خیلیها به من با تعجب میگویند تو چه حوصلهای داری که با بچهها و برای آنها کار میکنی. قرائی ادامه میدهد: آن سالهای ابتدایی بیشتر از کارهایی استفاده میکردم که نتهایش قبلاً نوشته شده بود و در دست همه بود.
اما از یکجایی به بعد با خودم گفتم که چرا خودم کار نسازم و اجرا نکنم وقتی تواناییاش را دارم. تصمیمم را عملی کردم و باورم نمیشد که اینقدر از آنها استقبال شود. به شاعرها شعر کودک سفارش میدادم و خودم آهنگسازی و خوانندگیاش را انجام میدادم. الان اگر اشتباه نکنم چیزی درحدود500-400 کار کودک آرشیو دارم و امروز و فردا آلبومم بیرون میآید.
وقتی از مضمون و محتوای کارهای تولید شده و تأثیرش روی بچهها میپرسم، اینطور جواب میدهد: بیشتر کارهای تولید شده مضمون و محتوای آموزشی دارد. از مسائل بهداشتی مثل مسواک زدن گرفته تا رد شدن از خیابان و قوانین راهنمایی و رانندگی و حتی شناخت اعضای بدن و حواس 5 گانه و کارهایی مثل درختکاری. بچههایِ این دوره و زمانه به خاطر شرایط جامعه محتواهای آموزشی را با شعر و موسیقی بهتر یاد میگیرند و من به چشم دیدهام که موقع انجام کاری مثل مسواک زدن، شعرهایی که یادگرفتهاند، تکرار میکنند.
کارهای علیرضا قرائی کُل ایران را که دور زده بماند، سر از هراتِ افغانستان و سفارت ایران در انگلیس درآورده است و یکجورهایی چهره شناخته شدهای محسوب میشود؛ با این حال میگوید نگاهها به کارِ کودک جدی و حرفهای نیست، امروز کسی برای موسیقی کودکان مجوز نمیدهد و تاجایی که میدانم چنین چیزی تعریف نشده است. نگاهها به این مسئله اصلاً حرفهای نیست و امروز آدمهایِ بیتخصصی که ذرهای با روحیات بچهها آشنا و اصول کار کردن با کودکان را بلد نیستند، وارد این حوزه شدهاند. به نظرم آموزش و پرورش و بهزیستی باید جدیتر به این ماجرا نگاه کنند و دستکم برای آنهایی که دارند در مهدکودکها کار میکنند یا قصد ورود به آن را دارند دورههای تخصصی برگزار کنند.