به گزارش شهرآرانیوز، نورِ کمرنگ چراغ، سایههایی لرزان بر دیوار انداخته است. میزهای چوبی، کاغذهای پراکنده، ردِ جوهر خشکشده بر انگشتان. او سالها نوشته، داستان گفته، اما الان هیچکس را ندارد؛ نه زنی، نه فرزندی. تنها واژهها هستند که پیرامونش میچرخند، جان میگیرند، و او را ترک نمیکنند.
«مردی مقابل فرزندانش» روایتی است از افکار و ذهنیات مردی که سالها با قلم زیسته، اما حالا اسیر صداهایی است که زاده خودش هستند. چهار شخصیت در درون او، چهار فرزندِ خیالی که در ذهنش جان گرفتهاند، با او سخن میگویند، سرزنشش میکنند، با او میخندند و گریه میکنند. مرد در میان آنها ایستاده، در برابرشان مقاومت میکند، اما درنهایت، حقیقت را میپذیرد: «من از جامعه دور نیستم، از خودم دورم»؛ این شاید اعترافی باشد که درون هر نویسندهای خفته است. در ادامه، گفتوگوی ما با عوامل این نمایش را میخوانید.
سیدجواد اشکذری، کارگردان و نویسنده نمایش «مردی مقابل فرزندانش»، به ویژگیهای شخصیتهای نمایش و نحوه برخورد با جامعه امروز اشاره میکند و میگوید: این مرد بیهویت که در جستوجوی آرامش و تغییرات اجتماعی است، درنهایت به بیهویتی و خلأ دچار میشود. این نمایشنامه بهنوعی هشدار اجتماعی برای نسل جدید است که چگونه ممکن است در جستوجوی هدفهای نادرست، تمام آنچه را که باید باعث آرامششان باشد، از دست بدهند.
او با تأکید بر اهمیت نگاه فرهنگی در آثارش، بیان میکند: در این اثر، زن بهعنوان عنصر اصلی زندگی این مرد دیده میشود، اما غیبت او سبب بروز مالیخولیا و بحران میشود. این داستان حول رؤیاهای زنانه مرد میچرخد و عشقی که وجود ندارد. من در این اثر، سعی کردم وضعیت امروز جامعه را به نمایش بگذارم و نشان دهم که چگونه سقط جنین فرهنگی و اجتماعی، تأثیرات منفی خود را بر روابط انسانی میگذارد.
کارگردان این نمایش با اشاره به مشکلات اقتصادی و فرهنگی در تئاتر مشهد توضیح میدهد: تئاتر مشهد حالا با چالشهای اقتصادی و فرهنگی زیادی مواجه است. اقتصاد تئاتر نباید منجر به بیتوجهی به محتوای فرهنگی شود. متأسفانه در حال حاضر تنها تمرکز بر درآمدزایی است و این مسئله باعث شده تا تئاتر از هدف اصلیاش که فرهنگ و آموزش است، دور بماند. من بهعنوان کارگردان، از این روند ناراضی هستم.
اشکذری درباره انتخاب بازیگر و طراحی اجرایی نمایش میگوید: محمد جهانپا انتخاب اول من برای ایفای نقش بود. این شخصیت بهگونهای است که نیاز به تحقیق و درک عمیق دارد. جهانپا برای این نقش بهشدت نیاز به جستوجو و طراحی شخصیت داشت. طراحی اجرایی این نمایش نیز بهطور ویژه برای بیان فضای سوررئالیستی و رئالیستی اثر صورت گرفته است. من سعی کردم تا از طریق طراحی اجرایی، تنهایی و بیهویتی شخصیت را به تصویر بکشم.
او در پایان با اشاره به لزوم توجه به تعادل بین اقتصاد و فرهنگ در تئاتر خاطرنشان میکند: تئاتر باید همزمان با توجه به جنبههای فرهنگی و اقتصادی ساخته شود تا پیام و هدف خود را بهدرستی منتقل کند. من امیدوارم تئاتر از مسیر تبلیغاتی و سرگرمکننده خارج شود و به عمق اجتماعی و فرهنگی برگردد. این چیزی است که تئاتر واقعی به آن نیاز دارد.
محمد جهانپا، بازیگر و کارگردان نمایش مردی مقابل فرزندانش، پس از دو سال دوری از صحنه تئاتر، در حالی به صحنه بازگشته که نقش یک نویسنده را بازی میکند؛ نویسندهای که پس از ۳۰ سال در بزنگاهی از زندگی خود قرار میگیرد که اوج تنهایی اوست. جهانپا در این نمایش برای حدود ۴۵ دقیقه بهصورت مداوم مونولوگ داشته که نیاز به تمرکز و انرژی فراوانی دارد.
این بازیگر با اشاره به سختیهای بازیگری در نقش نویسنده میگوید: یکی از چالشهای اصلی من در این نمایش، اجرای مونولوگ طولانی است. بازیگران در حالت عادی میتوانند با دیگر شخصیتها تعامل داشته باشند، اما در این نمایش من بهتنهایی باید تمام داستان را به تماشاگر منتقل کنم. این کار نیاز به دقت بالا و تمرکز زیادی دارد.
او ادامه میدهد: این نمایش تنها به مسائل نویسندگی نمیپردازد، بلکه دغدغههای انسانی و اجتماعی مانند تنهایی و مخالفت با فرزندداشتن در دنیای امروز را مطرح میکند؛ مسائلی که نهتنها برای نویسندگان، بلکه برای همه انسانها قابلدرک است.
جهانپا در پایان، با ابراز امیدواری درخصوص استقبال تماشاگران از نمایش، بیان میکند: اگرچه برگشتن به صحنه بعد از دو سال برایم سخت بود، اما امیدوارم این چالشها به موفقیت نمایش منجر شود و تماشاگران بتوانند با شخصیت و داستان ارتباط برقرار کنند.
زهرا خنداندل، بازیگر نمایش «مردی مقابل فرزندانش»، درباره نقش خود در این نمایش توضیح میدهد: ما قسمتی از وجود یک مرد هستیم که در جنگ با خود، هم میخواهد باشیم و هم نمیخواهد باشیم. نقش ما بیشتر با چشم، احساس و عواطف سروکار دارد و دیالوگ آنچنانی ندارد؛ چالش اصلی من در ایفای نقش، همین بود، زیرا باید این شخصیت را بیشتر با عواطف و درک درونی منتقل میکردم.
او اضافه میکند: این نقش برایم متفاوت بود؛ زیرا بیشتر به تخیلات و احساسات یک مرد پرداخته میشود تا یک شخصیت ملموس و واقعی. این نمایش به مسئلههای عمیق انسانی مانند بودن یا نبودن در زندگی و چالشهای آن پرداخته است. این لحظات قرارگرفتن بر سر دوراهی در زندگی که تأثیرات زیادی بر ما میگذارند، دغدغه اصلی نمایش است.
این بازیگر تأکید میکند: این نمایشنامه اهمیت زیادی دارد؛ زیرا هرکدام از ما در زندگی خود با دوراهیهایی روبهرو میشویم که بر سر بودن یا نبودن تصمیم میگیریم. نمایش به ترسها و تردیدهای انسانها پرداخته و به نحوی نشان میدهد که چگونه پدر و مادر میتوانند بر زندگی فرزندانشان تأثیر بگذارند.
خنداندل در پایان ادامه میدهد: این نقش بهدلیل انتزاعیبودن و دوربودن از شخصیتهای معمول، چالشهای زیادی برای من داشت؛ بهویژه که باید این شخصیت را در تخیلات یک مرد زنده میکردم و با احساسات پیچیده آن ارتباط برقرار میکردم. این تجربه برای من خیلی متفاوت از نقشهایی بود که پیشتر بازی کردهام.