گیرکردن دست زن جوان افغانستانی در چرخ‌گوشت صنعتی (۴ اسفند ۱۴۰۳) فردا (یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳) حراج سکه برگزار می‌شود + لینک سفارش تصادف ساینا و پراید در محور قوچان- مشهد با ۶ مصدوم (۴ اسفند ۱۴۰۳) ارزیابی کیفیت شیرخشک با ابداع پژوهشگران دانشگاه تهران تصادف پراید با خاور یک فوتی و سه مصدوم برجای گذاشت (۴ اسفند ۱۴۰۳) مدارس و ادارات کدام استان‌ها فردا (یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳) تعطیل است؟ سرانه پذیرش در مدارس علمیه خراسان ۲ برابر میانگین کشوری است صدور هشدار‌های نارنجی و زرد در پی پیش‌بینی تشدید فعالیت سامانه بارشی (۴ اسفند ۱۴۰۳) اعطای تسهیلات قرض‌الحسنه به ۲۰۰ هزار بازنشسته و مستمری‌بگیر تأمین اجتماعی ۲ کوهنورد در کولاک برف اشترانکوه مفقود شدند (۴ اسفند ۱۴۰۳) + فیلم چرا عیدی ۱۴۰۳ بازنشستگان تأمین اجتماعی واریز نمی‌شود؟ ۱۸ اثر صنایع‌دستی خراسان رضوی به مرحله نهایی جشنواره ملی فجر سیمین راه یافت استخدام ۱۸ هزار معلم جدید پس از بازبینی آزمون استخدامی کاهش دمای شدید در تهران از امروز تا سه‌شنبه (۴ تا ۷ اسفند ۱۴۰۳) چگونه در فصل پرمسافر، بلیت تبریز به استانبول را ارزان بخریم؟ فروش اینترنتی دارو از بهار ۱۴۰۴ کلید می‌خورد آغاز انجام تست مولکولی تب دنگی در آزمایشگاه مولکولی معاونت بهداشت دانشگاه علوم پزشکی مشهد  (۴ اسفند ۱۴۰۳) فعالیت دلالان، چالش جدی در عرصه گردشگری سلامت است دستور دادستان زاهدان برای بررسی موضوع حادثه انفجار ساختمان بنیاد مسکن چابهار (۴ اسفند ۱۴۰۳) چرا سفر به یک کالای لوکس تبدیل شده است؟ تاریخ برگزاری آزمون ۱۴۰۴ صلاحیت حرفه‌ای روانشناسان اعلام شد امسال ۴۴ درصد گنجایش اقامتگاه‌های رسمی خراسان رضوی تکمیل شد (۴ اسفند ۱۴۰۳) خطرات محصولات غذایی وارداتی فاقد استعلام وزارت بهداشت درمان بیماران سکته مغزی نیازمند حمایت دولت است کوچک کردن تومور‌های پروستات بدون نیاز به جراحی ممکن شد پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (شنبه، ۴ اسفند ۱۴۰۳) | دمای مشهد به منفی ۵ درجه می‌رسد ارتقای دانشگاه صنعتی اسفراین به تصویب رسید امدادرسانی هلال‌احمر به بیش از ۴۰۰ نفر در کشور طی ۷۲ ساعت گذشته (۴ اسفند ۱۴۰۳) چالدران، سردترین شهر کشور با دمای منفی ۲۱ درجه سانتی‌گراد (۴ اسفند ۱۴۰۳) آخرین وضعیت جوی و ترافیکی محورهای شمال کشور (۴ اسفند ۱۴۰۳) قتل پیرمرد ۹۱ ساله در برابر دوربین مداربسته
سرخط خبرها

قاتل نوجوان در بازسازی صحنه جنایت: از مقتول و دوستانش عذرخواهی کردم

  • کد خبر: ۳۱۷۸۵۶
  • ۰۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۱:۰۲
قاتل نوجوان در بازسازی صحنه جنایت: از مقتول و دوستانش عذرخواهی کردم
«محمد خردو» نوجوان ۱۶ ساله‌ای که در شب برفی، نوجوان دیگری را کشته بود، صحنه جنایت را بازسازی کرد.
سعید جلائیان
خبرنگار سعید جلائیان

به گزارش شهرآرانیوز؛ ۲۳ بهمن دو گروه متشکل از چند نوجوان دهه هشتادی برای برف بازی به حاشیه بولوار نماز در تقاطع دلاوران رفته بودند که با یکدیگر درگیر شدند. این درگیری از آنجا آغاز شد که دو نوجوان وارد جمع غریبه‌ای شدند و برای یک دختر ایجاد مزاحمت کردند؛ دختری که «مهدی. ب» برای دفاع از او با این دو نوجوان غریبه درگیر شد.

لحظاتی پس از این درگیری، «محمد. ب» شانزده ساله، بدون اینکه واقعا دلیل درگیری دوستانش را بداند، وارد معرکه شد و با چند ضربه چاقو اقدام به قتل مهدی کرد. محمد که در بین دوستانش به «محمد خردو» معروف است، پس از جنایت به سمت پرایدی که با آن به بولوار نماز رفته بودند، دوید؛ اما یک لحظه ایستاد و به محل جنایت بازگشت. در حالی که از چاقو و دستان او خون مهدی می‌چکید، به سمت دوستانش رفت. 

این نوجوانان با دیدن قاتل که به سمت آن‌ها می‌آمد، وحشت کردند؛ اما او از آن‌ها بابت خراب کردن شبشان معذرت خواهی کرد و دوباره به سمت پراید دوید. با فوت مهدی، محمد چند روز متواری بود و در حالی که قصد فرار به غرب کشور را داشت، توسط کارآگاهان پلیس آگاهی دستگیر شد. با دستگیری متهم، با دستور قاضی وحید خاکشور، بازپرس جنایی، «محمد خردو» به همراه چند نفر از شاهدان به محل ارتکاب جنایت منتقل شدند؛ جایی که تا پیش از بارش باران روز‌های اخیر، همچنان رد خون مهدی را‌ می‌شد روی حاشیه کوه دید.  

محمد که به محل جنایت رسید، تا آماده شدن بازسازی قتل روی صندلی عقب نشسته بود و از پشت شیشه خاکی خودروی پلیس به محلی خیره شده بود که بی دلیل، جان یک نوجوان دیگر را گرفته بود. با فراهم شدن شرایط بازسازی صحنه قتل، محمد از خودرو پیاده شد. بازپرس جنایی، ماده ۱۹۵ قانون آیین نامه دادرسی کیفری را به او تفهیم کرد و از او خواست تا آنچه آن شب میان او و مقتول گذشته است، بازگو کند.

نفهمی کردم

محمد درباره حضورش در محل جنایت مدعی شد: من آن شب خانه بودم که دوستانم با من تماس گرفتند و گفتند بیا برای برف و تیوپ بازی به بولوار نماز برویم. من هم پذیرفتم و همراه «علی. ق»، «معراج. ت»، «علیرضا. ر» و «حسین. س»، به بولوار نماز رفتیم. حدود ساعت ۲۱ بود که ما به اینجا رسیدیم. علیرضا خودرو را آن طرف بولوار پارک کرد و ما پیاده از بولوار رد شدیم.

اینجا یک گروه شش یا هفت نفره بودند که داشتند دور آتش می‌رقصیدند. ما در فاصله چندمتری آن‌ها شروع به رقصیدن کردیم. چند دقیقه بعد علی و حسین به ما گفتند برویم با آن‌ها برقصیم. من گفتم همین جا می‌مانم و بقیه هم نرفتند. با رفتن آن ها، علیرضا دو تا سگ آورده بود کنار ما و مشغول بازی با سگ‌ها شد. پس از چند دقیقه او ماشین را آورد به این طرف بولوار.

 من و معراج دور آتش می‌رقصیدیم که علیرضا به من گفت: «محمد دعوا شده و دارند بچه‌ها را‌ می‌ز نند»، نمی‌دانم چرا دعوا شده بود؛ اما فکر کنم دعوا به خاطر یک دختر بود. علیرضا کارد را از داخل داشبورد برداشت و به من گفت: «بیا محمد کارد را بگیر». وقتی رفتیم، معراج هم آنجا بود. من دیدم علی روی زمین افتاده است و مرحوم داشت کتکش می‌زد. حسین هم داشت مرحوم را از پشت سر می‌کشید و فحش می‌داد. او‌ می‌خواست آن‌ها را جدا کند که من از راه رسیدم.

محمد که مدام جمله «نفهمی کردم» را با خودش تکرار می‌کرد، در پاسخ به انگیزه اش و چگونگی وارد کردن ضرباتی که به مقتول زده است، توضیح داد: من به آن‌ها که نزدیک شدم، چاقو را از جیبم درآوردم. بعد از بغل به شانه اش و کمرش با چاقو ضربه زدم. نمی‌دانم دو یا سه ضربه از پشت به او زدم.

متهم در ادامه با اشاره به اظهارات شاهدان درباره قصدش برای ادامه درگیری مدعی شد: بعد از زدن چاقو، بلند شدم و با بچه‌ها بدو بدو به سمت پایین محل پارک خودرو رفتیم. مرحوم هم به سمت مخالف ما (تقاطع دلاوران) رفت و روی زمین نشست.

برای معذرت خواهی بازگشتم

این متهم در ادامه اعترافاتش درباره اینکه قصد ادامه دعوا را داشتی و با چاقو چه کردی؟ بیان کرد: من یک لحظه دوستانش را دیدم و به سمت آن‌ها رفتم. آن لحظه چاقو هنوز دستم بود. آن‌ها فکر می‌کردند من می‌خواهم آن‌ها را هم بزنم. یکی از این افراد گفت: «جان ما نزن»، من گفتم: «نمی‌خواهم بزنم. آمده‌ام از شما معذرت خواهی کنم»، بعد دیدم دوستانم دارند همه می‌دوند سمت ماشین، من هم دویدم و سوار پراید شدم. بعد هم چاقو را در خیابان انداختم.

محمد درباره نقش سایر افراد در این درگیری گفت: وقتی دعوا شروع شد، همه در نزاع حضور داشتند. یادم نیست و ندیدم دستشان چیزی بود یا نه، اما آن‌ها هم با رفقای متهم و احتمالا با او درگیر بودند. علاوه بر ما، دو نفر دیگر هم که ساکن منطقه آبکوه بودند، وارد درگیری شدند. من آن‌ها را‌ نمی‌شناختم.

متهم در پاسخ به سؤال بازپرس که آیا چیزی مصرف کرده بودی، مدعی شد سه قرص آرام بخش خورده بودم و بعد اضافه کرد: پشیمانم، غلط کردم. از روی بی عقلی‌ام این کار را کردم و پشیمانم.

عاقبت هواخواهی از دوستان

پس از اعترافات متهم، علی و علیرضا، دو نفر از دوستان متهم، به محل بازسازی قتل آورده شدند. این دو نفر هرچند با متهم رفاقت دیرینه داشتند، اما حالا از چشم در چشم شدن با او پرهیز می‌کردند.

«علی. ق» به عنوان اولین شاهد درباره آن شب به سؤالات بازپرس پاسخ داد و گفت: ما برای برف بازی به اینجا آمده بودیم و داشتیم همین جا می‌رقصیدیم. جلوتر از ما سه دختر و دو یا سه پسر هم بودند. من و حسین رفتیم پیش آن ها. دقایقی بعد بین حسین و یکی از دختران بحث شد.

بعد هم خدابیامرز آمد و با حسین دعوایش شد، من آمدم وسط آن‌ها را گرفتم؛ اما خدابیامرز من را زد و روی زمین انداخت. همین جا بود که دعوا شدت گرفت و همه با هم درگیر شدند. دستم که شکسته است، داخل کاپشنم بود. به دوستانم گفتم: «بیاین برویم»، حسین آمد تا مرحوم را جدا کند؛ اما محمد رسید و با خدابیامرز درگیر شد.

این شاهد نوجوان در پاسخ به چگونگی وارد کردن ضربات چاقو به مقتول و اینکه چاقو متعلق به متهم بوده یا نه، گفت: همین جا بود که مرحوم چاقو خورد. من نمی‌دانم در چه وضعیتی چاقو خورد. فقط می‌دانم چاقوی محمد متعلق به خودش بود. قبلا هم یک یا دو بار دیگر دیده بودم که چاقو حمل می‌کند؛ البته این چاقو نبود.

علیرضا به عنوان شاهد بعدی در پاسخ به سؤالات بازپرس درباره آن شب گفت: دنبال محمد که رفتیم، او یک بطری کوچک حاوی مشروبات الکلی آورد و هر پنج نفر مقداری از آن خوردیم. بعد به سمت بولوار نماز راه افتادیم. من ابتدا آن سمت بولوار ماشینم را پارک کردم. با بچه‌ها رفتیم طرف کوه؛ جایی که مرحوم با دوستانش ایستاده بودند.

کمی بعد بچه‌ها گفتند: «خودرو را بیار که برویم»، من رفتم دور زدم. اول بچه‌ها را پیدا نکردم. به همین خاطر تا تقاطع بعدی رفتم و دوباره دور زدم. این بار کمی جلوتر از محل بچه ها، معراج را دیدم. او گفت: «ماشین را پارک کن، بریم دنبال بچه‌ها». او سگش را برداشت و جلو رفت. من هم قفل فرمان زدم و پشت سرش رفتم. علی و حسین کمی جلوتر از ما بودند. محمد آمد سمت من و گفت بدو بریم دعوا شده و تعدادشان زیاد است. بعد همه رفتیم سمت ماشین و سوار شدیم.

اختلاف نظر متهم با شاهد

علیرضا در پاسخ به ادعای متهم درباره اینکه او چاقو را به دستش داده است، گفت: «من چاقو را به او ندادم. چاقوی خودش بود. آن را داخل داشبورد من گذاشته بود و خودش آن را برداشت»؛ اظهاراتی که باعث بغض متهم شد. او که انگار از دوستش انتظار این سخنان را نداشت، از او خواست قسم بخورد که چاقو را او به دستش نداده است.  

علیرضا در آخر اضافه کرد: محمد حتی وقتی سوار ماشین شد، دست و لباسش خونی بود؛ اما به ما هم حرفی نزد. کمی بعد با مادرش تماس گرفت و به او گفت که با چوب به سر یکی زده و از دهانش خون آمده است.  با ثبت و ضبط اظهارات متهم و شاهدان، قاضی خاکشور پایان بازسازی را اعلام کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->