یادگیری مفاهیم زبان و ادبیات فارسی در «دونقطه» سیدسعید سرابی، مدیرکل دفتر هماهنگی امور استان‌های وزارت ارشاد شد مردی که نقش‌هایش را زندگی می‌کرد| یادی از مرحوم سروش خلیلی، هنرپیشه فقید سینما و تلویزیون نگاهی به آثار بخش گرافیک جشنواره هنر های شهری۱۴۰۴ مشهد مروری بر سریال‌های نمایش خانگی ۱۴۰۳ استاندار خراسان رضوی: رسانه ملی نقش مهمی در انعکاس ظرفیت‌های استان دارد دنیل کریگ در فیلم «خواهرزاده جادوگر» بیانیه وزارت فرهنگ و ارشاد در آستانه عید نوروز ۱۴۰۴ بهنوش بختیاری و نیما شاهرخ شاهی در سریال «یک، سه، هفت» منوچهر هادی صفحه نخست روزنامه‌های کشور - شنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ «هومن عظیمی» مدیرکل مطبوعات و خبرگزاری‌های داخلی شد حضور جنا اورتگا و تیلور راسل در فیلمی معمایی‌روان‌شناختی ویژه‌برنامه نوروزی نسیم ۴۰۴ روی آنتن تلویزیون + زمان پخش آهنگ جدید آیدین نورمحمدی با نام «با هم بهاریم» به مناسبت نوروز ۱۴۰۴ + صوت زمان تشییع پیکر مهدی مسعودشاهی اعلام شد برگزیدگان بیست‌ویکمین تصویر سال را بشناسید+ اسامی پیام تسلیت رئیس سازمان سینمایی برای درگذشت مهدی مسعودشاهی ترجمه کتاب خمسه نظامی در چین
سرخط خبرها

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی ۱۴۰۳

  • کد خبر: ۳۲۲۱۲۸
  • ۲۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۰
مروری بر سریال‌های نمایش خانگی ۱۴۰۳
در سال گذشته، تعدادی از سریال‌های مهم نمایش خانگی توانستند موفقیت‌های قابل توجهی به‌دست آورند، اما در عین حال، نقاط ضعفی نیز داشتند که در این گزارش به بررسی آنها خواهیم پرداخت.

به گزارش شهرآرانیوز، سالی که گذشت، صنعت نمایش خانگی ایران بیش از هر زمان دیگری در مسیر رشد و تحول قرار گرفت. پلتفرم‌های مختلف در این سال سریال‌های جدید و متنوعی تولید کردند که از نظر تنوع ژانر، جلوه‌های ویژه، و داستان‌پردازی، دستاورد‌های مهمی داشتند. اما در کنار این پیشرفت‌ها، برخی از آثار نتواستند از پس انتظارات بالا برآیند و همچنان مشکلاتی از جمله ضعف در فیلمنامه و تکراری بودن داستان‌ها وجود داشت.

در این میان، سریال‌هایی مانند «افعی تهران» و «تاسیان» توانستند موفقیت‌هایی چشمگیر به‌دست آورند و توجه مخاطبان زیادی را جلب کنند. با این حال، گاهی ضعف‌هایی مانند پیش‌بینی‌پذیری در روند داستان یا بازی‌های ضعیف برخی از شخصیت‌ها، تجربه تماشای این سریال‌ها را از جذابیت‌های اولیه دور می‌کرد. در حالی که نمایش خانگی به طور کلی پیشرفت‌های فنی و هنری خوبی داشته است، هنوز هم به وضوح برخی از آثار به استاندارد‌های جهانی نزدیک نشده‌اند.

با وجود این چالش‌ها، تولیدات امسال در زمینه‌های فنی، مانند طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه، شاهد نوآوری‌هایی قابل‌توجه بودند که به‌خوبی توجه مخاطب را جلب کردند. اما نباید فراموش کرد که این پیشرفت‌ها، به‌ویژه در برخی از سریال‌ها، نتواسته‌اند نقص‌های بنیادین در فیلمنامه و روایت را بپوشانند.

 در سالی که گذشت، برخی از سریال‌های مهم هم توانستند موفقیت‌های چشمگیری کسب کنند و هم در کنار این دستاوردها، ضعف‌هایی را به نمایش گذاشتند که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«افعی تهران»؛ پربیننده‌ترین معمای جنایی سال!

سریال «افعی تهران» به کارگردانی سامان مقدم، یکی از پربیننده‌ترین آثار نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳ بود که با فضای معمایی و جنایی خود توانست توجه زیادی جلب کند. این سریال با حضور پیمان معادی، سحر دولتشاهی، مریلا زارعی و آزاده صمدی از طریق پلتفرم فیلم‌نت منتشر شد و در طول پخش، بازخورد‌های متفاوتی را دریافت کرد. داستان این مجموعه حول محور آرمان بیانی، استاد دانشگاه و منتقد سینما، می‌چرخید که سال‌ها در تلاش برای ساخت فیلمی سینمایی بود، اما هر بار با شکست مواجه می‌شد. هم‌زمان با انتشار اخبار مربوط به یک قاتل زنجیره‌ای به نام «افعی تهران»، که قربانیانش کودک‌آزار‌ها بودند، او تصمیم گرفت فیلمی بر اساس این ماجرا بسازد. اما هرچه بیشتر در این پرونده فرو رفت، مرز بین واقعیت و خیال برایش تارتر شد.

پیمان معادی در نخستین تجربه خود در نمایش خانگی، با اجرای دقیق نقش آرمان بیانی، پیچیدگی‌های شخصیتی این کاراکتر را به نمایش گذاشت. سحر دولتشاهی نیز در نقش یک تراپیست ظاهر شد که بازی‌اش مورد توجه قرار گرفت، هرچند گریم او در فضای مجازی بحث‌برانگیز شد. مریلا زارعی و آزاده صمدی نیز با بازی‌های قدرتمند خود به جذابیت قصه افزودند. سامان مقدم که کارگردانی آثاری همچون «نهنگ عنبر» را در کارنامه دارد، با فضاسازی دقیق و تعلیق‌های به‌جا، حس رازآلود داستان را به خوبی منتقل کرد.

استقبال گسترده و حواشی پررنگ

«افعی تهران» در مدت پخش، یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های فیلم‌نت بود و در لیست پرجست‌وجوترین آثار سال قرار گرفت. مخاطبان از داستان درگیرکننده و فضای معمایی آن استقبال کردند، اما برخی آن را چکیده‌ای از فیلم «Men, Are You OK?» دانستند. موسیقی سریال نیز یکی از نقاط قوت آن محسوب می‌شد و توجه بسیاری را جلب کرد. با این حال، سریال بی‌حاشیه نماند؛ گریم سحر دولتشاهی و تغییر چهره او در نقش تراپیست، واکنش‌های متفاوتی را برانگیخت. همچنین، برخی مضامین مطرح‌شده در سریال باعث شد وزارت آموزش و پرورش به آن اعتراض کند و حتی شکایتی رسمی ثبت شود.

«افعی تهران»؛ تثبیت‌کننده جایگاه ژانر معمایی در نمایش خانگی

این سریال با داستانی پرکشش، فضاسازی دقیق و بازی‌های قدرتمند، به یکی از مهم‌ترین آثار سال ۱۴۰۳ در نمایش خانگی تبدیل شد. «افعی تهران» نه‌تنها استاندارد‌های تازه‌ای را در ژانر معمایی نمایش خانگی تعریف کرد، بلکه نشان داد که مخاطب ایرانی همچنان به دنبال قصه‌های پیچیده و پرتعلیق است.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«قطب شمال»؛ انتقامی که در کلیشه‌ها گم شد

سریال «قطب شمال» به کارگردانی امین محمودی یکتا، با داستانی درباره خیانت و انتقام ساخته شد، اما این تم بار‌ها در آثار مختلف استفاده شده و در این سریال نیز بدون خلاقیت جدیدی تکرار شد. روایت عاشقانه‌ای که به خیانت ختم می‌شود و در ادامه، انتقام قهرمان اصلی را به دنبال دارد، ساختاری آشنا دارد که در اینجا نیز بدون نوآوری خاصی اجرا شد.

 بازی‌هایی که باورپذیر نبودند

یکی از نقاط ضعف اصلی سریال، بازی‌های نچسب و تصنعی بازیگران بود. امیرحسین فتحی که پس از «شهرزاد» نتوانسته نقش‌آفرینی درخشانی ارائه دهد، در این سریال نیز با همان لحن و اکت‌های اغراق‌شده ظاهر شد. حرکات او در صحنه‌هایی مانند دستگیری همایون در مراسم عروسی، بیش از آنکه احساسات شخصیت را منتقل کند، به نظر مصنوعی می‌رسید. بهادر زمانی نیز در نقشی که نیاز به عمق احساسی داشت، کاملاً خنثی ظاهر شد و نتوانست حس عشق، شکست و انتقام را به درستی نمایش دهد.

کارگردانی، یک تجربه ناموفق

امین محمودی یکتا در اولین تجربه کارگردانی خود، تلاش کرد با قاب‌های متفاوت و زوایای خاص، جلوه بصری جدیدی به سریال بدهد، اما نتیجه برعکس شد. فیلمبرداری از پشت شیشه قلیان، در و پنجره، و اصرار بر نما‌های عجیب، به جای خلق زیبایی بصری، مخاطب را سردرگم و دلزده کرد. این سبک کارگردانی، نه‌تنها کمکی به روایت نکرد، بلکه ضعف‌های دیگر سریال را هم پررنگ‌تر نشان داد.

دکوپاژ‌های بی‌هدف، تصویری آشفته

یکی از نقاط ضعف جدی «قطب شمال»، قاب‌بندی‌های نامتناسب و دکوپاژ‌های غیرضروری بود. بیشتر صحنه‌ها در مدیوم‌شات‌های آشفته فیلمبرداری شدند که نه جلوه بصری خاصی داشتند و نه کمکی به روایت داستان کردند. این سبک، به‌جای ایجاد جذابیت بصری، باعث کلافگی و عدم تمرکز مخاطب شد.

حامد افضلی و امین محمودی یکتا در نگارش این فیلمنامه، از داستان «کنت مونت کریستو» الهام گرفتند، اما موفق نشدند این روایت را به‌درستی ایرانیزه کنند. داستان جوانی که قربانی خیانت دوستان خود می‌شود و پس از آزادی از زندان، در پی انتقام است، ظرفیت بالایی برای تبدیل‌شدن به یک درام جذاب داشت. اما اجرای ضعیف، روایت غیرجذاب و شخصیت‌پردازی‌های سطحی، این پتانسیل را هدر داد.

«قطب شمال» با داستانی تکراری، کارگردانی ناموفق و بازی‌های ضعیف، نتوانست انتظارات را برآورده کند و نمونه‌ای از سریال‌هایی شد که فرصت موفقیت را با تصمیمات اشتباه از دست دادند.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«گردن‌زنی»؛ سریالی با پتانسیل‌های از دست رفته

سریال «گردن‌زنی» به کارگردانی سامان سالور و نویسندگی زامیاد سعدوندیان، یکی از تازه‌ترین آثار شبکه نمایش خانگی بود که در ژانر درام، جنایی و رازآلود به نمایش درآمد. این سریال با حضور بازیگرانی، چون حسن معجونی، مهران غفوریان، سمیرا حسن‌پور، ترلان پروانه، رؤیا نونهالی و کیسان دیباج، از ۲۳ شهریور ۱۴۰۳ در پلتفرم فیلم‌نت آغاز شد. «گردن‌زنی» با داستانی پیچیده و تاریک که محور آن حول قتل‌های سریالی و تلاش برای کشف راز‌های پنهان در یک دنیای تیره‌وتار می‌چرخید، سعی کرد تا مخاطبان را با خود به دنیای پرتنش و درگیرکننده‌اش ببرد.

یکی از ویژگی‌های برجسته این سریال، بازی‌های قوی و تأثیرگذار بازیگران بود. حسن معجونی، مهران غفوریان، سمیرا حسن‌پور و ترلان پروانه با ایفای نقش‌های خود توانستند به خوبی شخصیت‌های پیچیده و چندلایه داستان را به تصویر بکشند. حضور این بازیگران که هر کدام در ژانر‌های مختلف تجربه داشتند، توانست به سریال رنگ و بوی ویژه‌ای بدهد. همچنین، شخصیت‌های داستان با پیچیدگی‌هایی که داشتند، توانستند احساسات و دغدغه‌های درونی خود را به‌طور مؤثری به مخاطب منتقل کنند.

اما با تمام نقاط قوت، «گردن‌زنی» نتواست به‌طور کامل از پس انتظارات مخاطبان و منتقدان برآید. یکی از اصلی‌ترین نقد‌ها به سریال، ضعف فیلمنامه و ساختار روایی آن بود. داستان سریال با وجود ایده‌های جذاب، در پیوند‌های منطقی و انسجام در روایت، دچار مشکل شد. بسیاری از بینندگان و منتقدان اشاره کردند که فیلمنامه نتواسته است انسجام لازم را در پیشبرد داستان فراهم کند و در برخی از قسمت‌ها، شخصیت‌ها و وقایع به شکلی سطحی و غیرمنطقی جلوه کردند.

از پیک ریتم تا افت شدید

یکی دیگر از ضعف‌های برجسته سریال، افت ریتم در برخی قسمت‌ها بود. با اینکه در ابتدای داستان، سرعت روایت بالا و جذاب بود، اما به تدریج این ریتم در میانه سریال کاهش یافت و برخی قسمت‌ها به دلیل کندی در پیشبرد اتفاقات و تکرار برخی موقعیت‌ها، دچار کشش‌های طولانی و بی‌هدف شدند. این افت ریتم باعث شد که مخاطبان در برخی مواقع احساس کنند که روند داستان به جای گره‌گشایی، بیشتر در حال دور شدن از محور اصلی خود است.

شخصیت‌های فرعی، بار اضافه داستان

علاوه بر این، تعدد شخصیت‌ها و خطوط داستانی فرعی نیز از دیگر نقاط ضعف این سریال بود. به جای تمرکز بر روی داستان اصلی و شخصیت‌های محوری، بسیاری از شخصیت‌ها و زیرمجموعه‌های داستانی اضافه شدند که نه تنها بر پیچیدگی داستان افزود، بلکه باعث سردرگمی مخاطب نیز شد. این عدم تمرکز بر خط اصلی داستان، باعث شد که مخاطب نتواند به‌راحتی با داستان ارتباط برقرار کند و از پیگیری جزئیات آن لذت ببرد.

ضعف‌هایی که دیده نشد

در حوزه فنی، هرچند سریال از نظر طراحی صحنه و تصویربرداری توانست تجربه بصری قابل قبولی ارائه دهد، اما برخی از نقد‌ها به کیفیت صداگذاری و نحوه انتخاب زاویه دوربین اشاره داشتند. در برخی از صحنه‌ها، صداگذاری به درستی انجام نشده بود و دوربین‌گذاری نیز به شکلی بود که نمی‌توانست حس درستی را به مخاطب منتقل کند. این مشکلات فنی، با وجود قابلیت‌های خوب داستانی، به‌طور منفی بر تجربه تماشای سریال تأثیر گذاشت.

از نظر بازخورد مخاطبان، بسیاری از بینندگان این سریال را به عنوان اثری ضعیف ارزیابی کردند. برخی از نقد‌ها حتی آن را توهین به شعور مخاطب دانسته و از فیلمنامه و بازی‌ها به‌شدت انتقاد کردند. بسیاری از نظرات منفی نیز به ضعف‌های داستانی و فنی اشاره داشتند و اعتقاد داشتند که سریال نتواسته است همان‌طور که باید، فضای تیره و معمایی خود را به‌خوبی بپروراند.

در نهایت، آیا «گردن‌زنی» موفق بود؟

در نهایت، «گردن‌زنی» با وجود داشتن پتانسیل‌های خوب و حضور بازیگران توانمند، به‌دلیل مشکلات متعدد در فیلمنامه، ریتم و ساختار، نتواست به اثری برجسته تبدیل شود. با این حال، اگر از این مشکلات عبور کنیم، برای علاقه‌مندان به ژانر‌های جنایی و رازآلود، این سریال می‌توانست یک تجربه متفاوت و جذاب باشد، هرچند که نتواست انتظارات را به‌طور کامل برآورده کند.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«در انتهای شب»؛ روایت تلخ و ظریف از مشکلات اجتماعی

سریال «در انتهای شب» که از همان ابتدای انتشار مورد استقبال گسترده‌ای قرار گرفت، داستان یک زوج به نام‌های بهنام و ماهی را روایت می‌کند که در مواجهه با مشکلات اجتماعی و اقتصادی زندگی خود، به تدریج با فشار‌های روانی و خانوادگی مواجه می‌شوند. این سریال به کارگردانی آیدا پناهنده، به دغدغه‌های معاصر جامعه ایرانی و چالش‌های زندگی طبقه متوسط پرداخته است.

یک تصمیم سخت

بهنام و ماهی که با مشکلات متعدد اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کنند، تصمیم می‌گیرند برای خانه‌دار شدن، از مرکز شهر به خارج از شهر بروند. این تصمیم، فشار زیادی بر آنها وارد می‌آورد، به‌ویژه که برای رسیدن به محل کار، مجبورند روزانه سه ساعت زودتر بیدار شوند. این وضعیت در طول پنج ماه ادامه پیدا می‌کند و داستان از اینجا پیچیده‌تر می‌شود. در یکی از روزها، بهنام به اشتباه سوار یک سرویس نظامی می‌شود و این اشتباه به طرز فاجعه‌باری زندگی او و خانواده‌اش را دگرگون می‌کند.

حادثه‌ای که برای بهنام رخ می‌دهد، باعث می‌شود او متهم به جاسوسی شود و در این میان ماهی و فرزندشان، دارا، در نگرانی و فشار قرار می‌گیرند. پس از پیدا شدن بهنام، رابطه زوج دچار بحران جدی می‌شود و در نهایت، آنها بعد از چهار ماه تصمیم می‌گیرند از یکدیگر جدا شوند.

سریال «در انتهای شب» از بازیگران برجسته‌ای بهره می‌برد. پارسا پیروزفر و هدی زین‌العابدین در نقش‌های اصلی حضور دارند و علی‌رغم توانمندی‌هایشان، در برخی از صحنه‌ها نتوانسته‌اند آن‌طور که باید در ایفای نقش‌های خود موفق عمل کنند. پیروزفر، بازیگری برجسته در سینمای ایران، در این سریال نشان داده است که در بازی چهره و بدن به مهارت بالایی نیاز دارد.

 هدی زین‌العابدین نیز در ایفای نقش مادرانه به میزان کافی پخته به نظر نمی‌رسد.

فیلمنامه «در انتهای شب» که توسط آیدا پناهنده و ارسلان امیری نوشته شده است، در نوع خود یکی از بهترین آثار تلویزیونی اخیر ایران به شمار می‌رود. این سریال با فرمولی مشابه فیلم‌های بین‌المللی پرطرفدار مانند «داستان ازدواج» و «صحنه‌هایی از یک ازدواج»، داستان خود را به شیوه‌ای مهندسی‌شده روایت می‌کند. اما از طرفی، این شیوه ممکن است برای مخاطبان غیرایرانی چندان قابل‌فهم نباشد. در داخل ایران، اما بینندگان توانسته‌اند با مشکلات اجتماعی و خانوادگی موجود در داستان ارتباط برقرار کنند.

چالش‌های درون‌خانواده‌ای

یکی از ویژگی‌های برجسته سریال «در انتهای شب»، تأکید بر اهمیت حفظ خانواده است. آیدا پناهنده به‌عنوان کارگردان، با دقت و ظرافت این موضوع را در طول سریال به نمایش گذاشته است. اما در عین حال، نگاه کارگردان به شخصیت زن داستان، ماهی، به‌گونه‌ای است که او را شخصیتی بیش از حد فداکار و ایثارگر معرفی می‌کند، که این ممکن است برای برخی از بینندگان قابل‌قبول نباشد. در مقابل، شخصیت بهنام به‌طور مکرر در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرد که از خود بی‌توجهی و حتی شرارت نشان می‌دهد، که این عدم تعادل در نمایش شخصیت‌ها می‌تواند به یک نقطه‌ضعف تبدیل شود.

نقد به بازیگران 

در بخش بازیگران، با اینکه پارسا پیروزفر و هدی زین‌العابدین به‌عنوان چهره‌های شناخته‌شده در صنعت سینما و تلویزیون ایران حضور دارند، در این سریال در برخی از سکانس‌ها نتوانسته‌اند آن‌طور که انتظار می‌رود، به شخصیت‌های خود جان بدهند. پیروزفر در این سریال نتوانسته در برخی صحنه‌ها احساسات عمیق لازم را انتقال دهد، و زین‌العابدین نیز در ایفای نقش یک مادر در بحران با مشکلاتی رو‌به‌رو شده است.

موفقیت در جوایز و رقابت‌های بین‌المللی

سریال «در انتهای شب» با وجود تمام نقاط قوت و ضعف، موفق شد در جشن حافظ عنوان بهترین سریال را به‌دست آورد و در بخش مسابقه بین‌الملل پانورامای جشنواره «سریز مانیا» با ۹ اثر از سایر کشور‌ها به رقابت پرداخت. این سریال توانسته است نظر منتقدان داخلی را جلب کرده و به‌عنوان یک اثر وزین و پرظرافت در نظر مخاطبان قرار گیرد، هرچند که با مشکلاتی در انتخاب بازیگران و نمایشی که بیشتر بر شخصیت زن تأکید می‌کند، مواجه است.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«داریوش»؛ هیاهوی تبلیغاتی و سقوط تدریجی 

قبل از پخش، سریال داریوش با تبلیغات زیاد و شباهت‌هایش به سریال‌های موفق دیگر مانند «پوست شیر»، انتظار‌ها را بالا برد. اما پس از انتشار قسمت‌ها، مشخص شد که این اثر به جز هیاهو و چند قسمت ابتدایی موفق، در باقی قسمت‌ها نتواسته است کیفیت لازم را حفظ کند و دچار افت شدیدی شد. سقوط تدریجی کیفیت سریال از قسمت چهارم به بعد نشان داد که این اثر در دستیابی به هدف خود ناتوان بوده است.

اگرچه سریال داریوش نتواست از نظر فیلمنامه و کارگردانی موفقیت قابل توجهی کسب کند، اما در بخش بازیگری هنوز نقاط قوتی داشت. بازیگران سریال، علی‌رغم ضعف فیلمنامه، توانستند تا حدی انتظارات را برآورده کنند. از میان بازی‌ها، محسن قصابیان در نقش بهرام به‌ویژه، قابل توجه بود. او توانست شخصیتی جذاب و باورپذیر خلق کند که حتی می‌توانست در صورت حضور در یک اسپین آف، موفق‌تر از خود سریال ظاهر شود.

فیلمنامه ضعیف، گیج و بدون انسجام

اما مهم‌ترین ضعف سریال داریوش به فیلمنامه آن بازمی‌گردد. فیلمنامه‌ای که نه تنها گیج‌کننده و نامنسجم بود بلکه شخصیت‌پردازی‌ها نیز به شدت ضعیف و بدون عمق کافی باقی ماند. در حالی که در ابتدای سریال، طلا‌ها به عنوان عنصری مهم معرفی شدند، ناگهان در قسمت‌های بعدی اهمیت آنها به طور معجزه‌آسا از بین می‌رود و هیچ دلیلی منطقی برای این تغییرات وجود ندارد. این موضوع باعث شد تا مخاطب در طول سریال همواره در سردرگمی باقی بماند و نتواند ارتباط درستی با داستان برقرار کند.

شخصیت اصلی سریال، داریوش، از ابتدا تا انتها همانطور که بود باقی ماند. او یک شخصیت ترسو و بی‌تجربه بود که حتی در پایان سریال هم تغییر خاصی در او مشاهده نمی‌شود. در مقابل، شخصیت بهرام که نقش یک ضد قهرمان را ایفا می‌کند، به مراتب پیچیده‌تر و جذاب‌تر از داریوش است و این عدم تعادل در شخصیت‌پردازی‌ها باعث می‌شود که تماشاگر نتواند با شخصیت اصلی همراه شود.

پایان قابل پیش‌بینی، بدون تعلیق و هیجان

پایان سریال داریوش از نظر بسیاری از مخاطبان، به شدت قابل پیش‌بینی و بی‌هیجان بود. در یک سریال نمایش خانگی، مخاطب انتظار دارد که پایان‌بندی هیجان‌انگیز و پر از تعلیق باشد، اما در این سریال چنین چیزی مشاهده نمی‌شود. در پایان، تمام پیش‌بینی‌ها درست از آب درآمدند و هیچ‌گونه چرخش داستانی یا تحولی در جریان قصه مشاهده نمی‌شد. فیلمنامه‌ای ضعیف، شخصیت‌پردازی‌های سطحی و پایان‌بندی قابل پیش‌بینی باعث شد تا این سریال نتواهد در جذب مخاطب موفق عمل کند. حتی اگر این سریال با تعداد قسمت‌های کمتر و ریتمی سریع‌تر ساخته می‌شد، باز هم نمی‌توانست از ضعف‌های بنیادی خود عبور کند. در نهایت، داریوش تنها به عنوان یک سریال معمولی باقی ماند که از نظر سرگرمی و کیفیت، چیزی بیشتر از انتظارات اولیه را به نمایش نمی‌گذارد.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

 «قهوه پدری»؛ کمدی بی حال مهران مدیری 

از همان ابتدای کار، نام سریال تغییر کرد و این تغییر اولین نشانه از مشکلات پشت‌پرده بود. سریال «قهوه پدری» شروع جذابی نداشت و در مقایسه با دو اثر قبلی مهران مدیری، در زمینه کمدی، سطح پایین‌تری داشت. مخاطب از همان ابتدا می‌توانست حدس بزند که داستان به کجا خواهد رفت و همین پیش‌بینی‌پذیری، بزرگ‌ترین ضعف سریال محسوب می‌شود.

ریتم کند و بی‌اثر، سناریوی تکراری و ضعیف

یکی دیگر از نقاط ضعف اساسی «قهوه پدری»، ریتم بسیار کند آن بود. هرچند در قسمت‌های ابتدایی، داستان به طور قابل توجهی آهسته پیش می‌رود، اما این مشکل تا پایان سریال ادامه پیدا می‌کند. بسیاری از سکانس‌ها به شدت کش‌دار و بی‌محتوا بودند و در برخی موارد، ۱۰ الی ۱۵ دقیقه از هر قسمت صرف سکانس‌های بی‌ارزش می‌شد که تماشای آن خسته‌کننده می‌شد.

داستان «قهوه پدری» به هیچ وجه جدید و جذاب نبود. در حالی که امیر برادران، نویسنده سریال، سعی کرده بود یک سناریوی جالب طراحی کند، این سناریو نتواست آنطور که باید در صفحه به تصویر کشیده شود و در نهایت اثری کسل‌کننده و تکراری از آب درآمد. جای خالی نویسندگان برجسته‌ای مانند امیرمهدی ژوله، پیمان قاسم‌خانی و خشایار الوند در این اثر کاملاً محسوس بود.

شخصیت‌پردازی در «قهوه پدری» یکی از بدترین‌ها در میان آثار مدیری به حساب می‌آید. بیشتر شخصیت‌ها به ویژه شخصیت‌های اصلی، لوده و بی‌محتوا بودند. حتی شخصیت‌های اصلی مانند جهانگیر ادیب (با بازی سام درخشانی) و بهار (با بازی بیتا سحرخیز)، به هیچ عنوان جذاب و قابل درک نبودند. نقش مهران مدیری هم، به عنوان بازیگر، در این سریال یکی از بی‌اثرترین و تهی‌ترین نقش‌های سینمای ایران بود.

سریالی که مهران مدیری باید از آن پشیمان باشد

با وجود اینکه برخی از بازیگران، مانند حامد آهنگی و حامد وکیلی، توانستند در این سریال موفق عمل کنند، انتخاب‌های دیگر نیز اشتباه به نظر می‌رسید. بازیگرانی که برای نقش‌های اصلی سریال انتخاب شده بودند، به دلیل ضعف شخصیت‌پردازی و سناریو، نتواستند به درستی از پس نقش‌های خود برآیند. این موضوع بیشتر از آنکه به بازیگران مربوط باشد، به نقص‌های اساسی در طراحی داستان و شخصیت‌ها برمی‌گردد.

«قهوه پدری» به وضوح از استاندارد‌های معمول مهران مدیری پایین‌تر بود. نه تنها این سریال نتواست از نظر کمدی و جذابیت با آثار پیشین مدیری رقابت کند، بلکه به طور کلی در هیچ‌کدام از بخش‌های خود نتوانست به استاندارد‌های لازم دست یابد. در نهایت، این سریال صرفاً یک داستان ساده است که شاید گاهی لبخندی را از تماشاگر بگیرد، اما به هیچ وجه نمی‌تواند تماشاگر را درگیر خود کند.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«تاسیان»؛ روایتی عاشقانه در دل تاریخ

سریال «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان، پس از موفقیت سریال «خاتون»، بار دیگر مخاطبان را به یک برهه تاریخی از ایران می‌برد. این مجموعه که از جمعه ۱۱ اسفند در نماوا پخش شد، داستانی عاشقانه و پرالتهاب را در بستر وقایع دهه ۵۰ روایت می‌کند. پاکروان که پیش‌تر در «خاتون» تجربه موفقی در بازسازی فضای تاریخی داشت، این بار نیز تلاش کرده تا با طراحی صحنه، گریم و روایت قصه‌ای پرکشش، بیننده را با خود همراه کند.

«تاسیان» مجموعه‌ای از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون را گرد هم آورده است. هوتن شکیبا، بابک حمیدیان، مهران مدیری، نازنین بیاتی، پانته‌آ پناهی‌ها، محمدرضا شریفی‌نیا، نسرین نصرتی، مائده طهماسبی و شهرام قائدی از جمله چهره‌های حاضر در این سریال هستند. علاوه بر این، صابر ابر نیز در قسمت‌های آینده به داستان اضافه خواهد شد.

داستان سریال، روایتی عاشقانه را در بستر یک مقطع تاریخی روایت می‌کند. هرچند در قسمت اول اطلاعات زیادی درباره کلیت ماجرا ارائه نشده، اما فضای قصه نشان می‌دهد که «تاسیان» علاوه بر یک عاشقانه پرتنش، به لایه‌های اجتماعی و سیاسی آن دوران نیز خواهد پرداخت.

نقد‌ها و بازخورد‌های اولیه 

پس از پخش قسمت اول، واکنش‌ها به سریال عمدتاً مثبت بود. بسیاری از مخاطبان طراحی صحنه، موسیقی، تدوین و بازی بازیگران را تحسین کردند. با این حال، برخی نقد‌هایی نسبت به لحن دیالوگ‌ها و نوع گویش شخصیت‌ها مطرح کردند و معتقد بودند که شیوه بیان دیالوگ‌ها بیش از حد به زبان امروزی نزدیک است. برخی دیگر نیز این نقد‌ها را سخت‌گیرانه دانسته و تأکید کردند که سریال توانسته فضای دهه ۵۰ را به خوبی به تصویر بکشد.

شباهت به «خاتون»؛ تکرار یا روایت مستقل؟

یکی از بحث‌هایی که پس از پخش قسمت اول مطرح شد، شباهت «تاسیان» به «خاتون» است. برخی مخاطبان بر این باورند که سریال جدید تینا پاکروان، نسخه دیگری از «خاتون» است که با تغییراتی جزئی به نمایش درآمده، اما گروهی دیگر معتقدند که باید به سریال زمان داد تا داستان اصلی خود را شکل دهد و تفاوت‌هایش را نشان دهد.

آینده پخش سریال در هاله‌ای از ابهام

با وجود استقبال مخاطبان، پخش قسمت‌های بعدی «تاسیان» با حواشی متعددی روبه‌رو شد و سازمان ساترا اعلام کرده که این مجموعه مجوز فیلمنامه را دریافت نکرده و پخش آن غیرقانونی است. این موضوع باعث شد که قسمت چهارم این سریال با یک هفته تاخیر منتشر شود. حال باید دید که آیا این مجموعه با انجام اصلاحات موردنظر ساترا به مسیر خود ادامه می‌دهد یا با توقفی همیشگی مواجه خواهد شد.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«بازنده»؛ معمایی پرتعلیق در دل نمایش خانگی

«بازنده» از همان ابتدا به یکی از پرحاشیه‌ترین سریال‌های نمایش خانگی تبدیل شد. این مجموعه که تولید آن در سال ۱۴۰۱ انجام شده بود، سرانجام در اواخر شهریور ۱۴۰۳ از فیلیمو پخش شد. امین حسین‌پور، کارگردان و نویسنده این سریال، پیش‌تر با ساخت سریال کوتاه «درمانگر» تجربه همکاری با سارا بهرامی را داشت و این‌بار نیز او را در «بازنده» به کار گرفت. علیرضا کمالی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا و پیمان قاسم‌خانی دیگر بازیگران این مجموعه هستند.

داستانی در دل سبک نوآر

سریال «بازنده» روایتگر گم شدن یک دختربچه یک سال و نیمه به نام جانا است که والدینش او را برای مدتی در خانه تنها گذاشتند، اما پس از بازگشت، متوجه ناپدید شدنش شدند. در این میان، کارآگاه کیانی (با بازی علیرضا کمالی) مسئول رسیدگی به پرونده می‌شود. فضای تاریک و پرتعلیق این مجموعه، آن را در دسته آثار نوآر قرار می‌دهد؛ سبکی که با ویژگی‌هایی، چون نورپردازی پرکنتراست، زمین‌های خیس، قهرمانان شکست‌خورده و فضایی رازآلود شناخته می‌شود.

موفقیت در کارگردانی، ضعف در شخصیت‌پردازی

سریال در همان سکانس ابتدایی با معرفی شخصیت کارآگاه کیانی، فضایی جدی و خشن را ترسیم کرد که نشان از کیفیت بالای صداگذاری و فیلمبرداری داشت. اما فیلمنامه در برخی بخش‌ها، به‌ویژه در پرداخت شخصیت‌ها و درام، دچار ضعف‌هایی بود. داستان زندگی شخصی کارآگاه کیانی و گذشته‌اش، هرچند از ابتدا مطرح شد، اما درگیرکننده نبود و نتوانست به اندازه کافی مخاطب را با خود همراه کند.

بازیگران این سریال متناسب با جایگاه خود در فیلمنامه، عملکردی خوب داشتند، اما بدون شک سارا بهرامی در نقش ارغوان برجسته‌ترین بازیگر سریال بود. او توانست احساس افسردگی و ناامیدی را به‌خوبی در چهره و رفتار خود منعکس کند و روند تغییر تدریجی شخصیتش را باورپذیر سازد. تیم گریم نیز در القای این حس به کمک بازیگران آمد و با تغییر ظاهری شخصیت‌ها در طول سریال، به باورپذیری بیشتر داستان کمک کرد.

پایانی که در ذهن‌ها می‌ماند

«بازنده» در پایان‌بندی خود نیز عملکردی خلاقانه داشت. شخصیت‌ها یکی پس از دیگری درگیر شکست‌های شخصی و حرفه‌ای شدند و در نهایت، تنها کسی که از این ماجرا سربلند بیرون آمد، منصور، مغز متفکر تمام اتفاقات بود. سکانس پایانی، با حرکت کارآگاه کیانی زیر باران و لبخند پیروزمندانه منصور به دوربین، نشان داد که در این بازی، نه‌تنها شخصیت‌های داستان، بلکه مخاطبان نیز «بازنده» اصلی بودند.

«بازنده» با وجود ضعف‌هایی در فیلمنامه، در اجرا و کارگردانی موفق عمل کرد و نشان از ظهور یک فیلم‌ساز آینده‌دار در سینمای ایران دارد. این سریال، اثری است که به شعور مخاطب احترام گذاشت و برخلاف بسیاری از آثار این روزها، صرفاً به دنبال سرگرم کردن نبود، بلکه تلاش کرد استاندارد‌های جدیدی را در نمایش خانگی به نمایش بگذارد.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

تکرار یک مسیر شکست‌خورده در «غربت»

غربت تلاش داشت زندگی گروهی از افراد یک محله فقیرنشین را روایت کند، در نهایت به اثری تبدیل شد که نتوانست آن‌طور که باید، با مخاطبان ارتباط برقرار کند. تعدد شخصیت‌ها، روایت پراکنده و استفاده از الگو‌های تکراری از جمله عواملی بودند که «غربت» را به اثری کم‌اثر و قابل‌پیش‌بینی تبدیل کردند.

«غربت» با روایت زندگی افرادی از طبقه پایین اجتماع آغاز شد که در تلاش‌اند با چالش‌های اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو شوند. شخصیت اصلی، فردی با آرزو‌های بزرگ، در مسیر تحقق رویاهایش گرفتار مشکلاتی می‌شود که او را به دنیای خلاف و سرقت می‌کشاند. بااین‌حال، سریال در پرداخت دقیق و منطقی این داستان ناکام می‌ماند و شخصیت‌ها را درگیر موقعیت‌هایی می‌کند که بیشتر از آنکه به واقعیت نزدیک باشند، شبیه کلیشه‌های آثار مشابه‌اند.

یکی از مشکلات عمده این سریال، تعدد بیش‌ازحد شخصیت‌ها و ناتوانی در پرداخت کافی به آنهاست. کاراکتر‌های زیادی در «غربت» معرفی می‌شوند، اما هیچ‌کدام به‌درستی پرداخته نمی‌شوند و داستان مستقل و جذابی ندارند. این مشکل پیش‌تر در سریال «ممنوعه» از همین کارگردان نیز دیده شده بود. نبود عمق در شخصیت‌ها باعث شده بسیاری از آنها حضوری کم‌رنگ و بی‌اثر در روند داستان داشته باشند.

روایت داستانی که به قاچاق، سرقت و تلاش برای مهاجرت گره خورده، بار‌ها در آثار مختلف تکرار شده است. «غربت» بدون نوآوری در این زمینه، همان مسیر آشنا را ادامه می‌دهد و درگیر کلیشه‌هایی می‌شود که پیش‌تر جذابیت خود را از دست داده‌اند. استفاده از فرمولی که بار‌ها در سریال‌های مشابه شکست خورده، نه‌تنها بر کیفیت اثر نیفزوده، بلکه آن را به نمونه‌ای تکراری تبدیل کرده است.

فضایی بی‌روح و ناتوان در ایجاد ارتباط

سریال تلاش دارد فضای زندگی در محله‌های فقیرنشین را به تصویر بکشد، اما رویکرد آن به شکلی افراطی در نمایش فلاکت پیش می‌رود. شخصیت‌هایی که صرفاً قربانی شرایط‌اند و امکان مقابله با مشکلات را ندارند، باعث ایجاد حس دلزدگی در مخاطب می‌شوند. این در حالی است که موفق‌ترین آثار اجتماعی، علاوه بر نمایش مشکلات، قهرمانانی خلق می‌کنند که بتوانند امید و انگیزه را به داستان تزریق کنند.

امیر پورکیان در مقام کارگردان، نتوانسته وحدت و انسجام لازم را در روایت حفظ کند. فیلمنامه‌ای که از دیالوگ‌های غیرواقعی و موقعیت‌های کم‌اثر رنج می‌برد، در کنار شخصیت‌پردازی ضعیف، باعث شده سریال از ایجاد حس همذات‌پنداری بازبماند. انتخاب بازیگران و نحوه هدایت آنها نیز به‌گونه‌ای است که در بسیاری از صحنه‌ها، به‌جای تقویت احساسات، باعث مصنوعی شدن لحظات دراماتیک شده است.

سریالی که در میان مخاطبان گم شد

«غربت» به‌جای ارائه روایتی جذاب و منسجم، در دام تکرار افتاده و با عدم پرداخت مناسب به داستان و شخصیت‌ها، از رسیدن به جایگاه مطلوب بازمانده است. این سریال را می‌توان نمونه‌ای دیگر از تلاش‌های نافرجام برای نمایش زندگی در پایین‌شهر دانست که به‌دلیل ضعف در اجرا و پرداخت، نتوانسته ارتباط مؤثری با مخاطبان برقرار کند.

مروری بر سریال‌های نمایش خانگی در سالی که گذشت

«آبان»؛ بازآفرینی ناتمام یک داستان تکراری

به نظر می‌رسد سریال «آبان» نه‌تنها در خط داستانی، بلکه در نوع شخصیت‌پردازی و حتی چیدمان موقعیت‌های دراماتیک، الگوبرداری آشکاری از فیلم «پیشنهاد بی‌شرمانه» داشته است، اما در عین حال، تلاش کرده این اقتباس را با تغییرات ظاهری و اضافه‌کردن مسائل روز جامعه توجیه کند. اما همان‌طور که اشاره شد، این تغییرات گاهی منطق قصه را تضعیف کرده و بیش از آنکه بر پیچیدگی‌های داستانی بیفزاید، موجب حفره‌های روایی شده است.

یکی از مهم‌ترین ضعف‌های سریال، رابطه‌ی میان آبان و همسرش است. در نسخه‌ی اصلی، دیوید و دایانا زوجی عاشق، اما آسیب‌پذیر از نظر اقتصادی بودند که عشق، تنها سرمایه‌ی آنها بود. اما در سریال «آبان»، زن شخصیتی نابغه و مستقل دارد که عملاً نیازمند حمایت و تصمیم‌گیری شوهرش نیست. پس چرا باید در شرایطی قرار بگیرد که مجبور به پذیرش پیشنهادی شود که نه با هوش و منطقش همخوانی دارد و نه با رابطه‌ی عاطفی‌اش؟ چرا کسی که چنین پروژه‌ای را طراحی کرده، نتوانسته با یک سرمایه‌گذار معتبر همکاری کند؟ اینها سؤالاتی است که سریال به آنها پاسخ نمی‌دهد و فقط مخاطب را در وضعیت تحمیلی قرار می‌دهد تا به‌سرعت وارد بخش دراماتیک اصلی ماجرا شود.

شخصیت شهاب حسینی و بحران باورپذیری

کاراکتر مرد ثروتمندی که پیشنهادی بی‌شرمانه مطرح می‌کند، در نسخه‌ی اصلی فیلم با بازی رابرت ردفورد، شخصیتی کاریزماتیک و اغواگر بود که با فریب و وعده‌های جذاب، زن را به سمت خود می‌کشید. اما در «آبان»، این شخصیت صرفاً نقش یک فرد قدرتمند و تهدیدگر را ایفا می‌کند که بیشتر از آنکه اغواگر باشد، زورگو به نظر می‌رسد. همین موضوع، رابطه‌ی بین او و آبان را غیرقابل‌باورتر می‌کند. اگر این مرد قرار است با نفوذ، ثروت و سیاست، زنی را به دام بیندازد، چرا این جنبه‌های فریبنده و پیچیده‌ی شخصیتی او در سریال پرداخت نشده است؟

 بحران اقتصادی و آسیب‌پذیری زنان

یکی از به‌روزترین تغییرات در این اثر اقتباسی ، تأکید بر مشکلات زنان نخبه در جذب سرمایه و موانع اقتصادی است. در نگاه اول، این ایده می‌تواند به نفع قصه باشد، اما مشکل اینجاست که سریال به جای بررسی دقیق این مسئله، همه چیز را در قالب یک تصمیم غیرمنطقی خلاصه می‌کند؛ زنی که ظاهراً نابغه است، اما بدون بررسی دقیق وارد قراردادی شده که آینده‌اش را نابود کرده است. در حالی که اگر هدف سازندگان، نقد مشکلات اقتصادی و فشار‌های وارده بر زنان نخبه بود، می‌توانستند این روند را واقعی‌تر و قانع‌کننده‌تر طراحی کنند.

 یک اقتباس نصفه‌ونیمه

«آبان» در تلاش است تا داستانی شناخته‌شده را با رنگ‌وبویی بومی ارائه کند، اما ضعف در منطق روایی، سطحی بودن شخصیت‌پردازی و عدم پرداخت درست به انگیزه‌های کاراکترها، باعث شده که این سریال در مقایسه با نمونه‌ی اصلی‌اش، کم‌رمق و غیرقابل‌باور به نظر برسد. در نهایت، این سؤال مطرح می‌شود که آیا چنین اقتباس‌هایی بدون پرداخت دقیق به منطق داستان، صرفاً بر اساس جنجال و جذابیت سطحی می‌توانند موفق شوند؟

در نهایت، نمایش خانگی در سال ۱۴۰۳ شاهد دستاورد‌های قابل توجهی بود، اما همچنان در برخی جوانب به چالش‌ها و کمبود‌هایی برخورد. تولیدات جدید به‌ویژه در زمینه فنی پیشرفت‌های خوبی داشتند، ولی فیلمنامه‌ها و انتخاب‌های بازیگران در برخی آثار همچنان به‌عنوان نقطه‌ضعف به شمار می‌روند. در حالی که برخی از سریال‌ها توانسته‌اند نظر مثبت مخاطبان را جلب کنند، بسیاری دیگر نتواستند از پس انتظارات بالای تماشاگران برآیند.

با این حال، باید پذیرفت که صنعت نمایش خانگی ایران در مسیر تکامل قرار دارد و اگر این روند ادامه یابد، در آینده شاهد آثار با کیفیت بالاتر و متنوع‌تری خواهیم بود که قادرند همگام با استاندارد‌های جهانی حرکت کنند.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->