به گزارش شهرآرانیوز؛ ما آدمهای معمولی حق داریم خیلی چیزها را باور نکنیم. برای ما دوران عشقهای بزرگ تمام شده است؛ ما که با روزمرگیهایمان زندهایم، میآییم سر کار، پولمان را میگیریم و میزنیم به زخم زندگیمان. برای ما بیمعنی است کاری بکنیم که در ازای آن هیچچیز گیرمان نیاید. آنقدر معمولی هستیم که فکر میکنیم آن چیزی که گیر آدم میآید، یا پول است یا اعتبار. انتظار بیشتری از ما نمیرود. همین هستیم دیگر.
اما این دنیا آدمهای غیرمعمولی هم زیاد دارد. تا دلتان بخواهد، آدمهایی دوروبرمان هستند که دست گرهگشا دارند؛ آنهایی که روزنههای امید را ذخیره آخرتشان میکنند؛ همان روزنههایی که به وقت استیصال، در دل دیگران کاشتهاند. کمک به ورشکستهها و حلوفصل مشکلات میان بدهکار و طلبکار، تنها گوشهای از اعمال نیک آدمهای خاص است که بانیان خیرهای بیشمارند.
شاید شهید اسدا... لاجوردی، رئیس وقت زندانها به سال۱۳۶۹، هیچوقت گمان نمیبرد پیشنهادی که برای آزادی زندانیان جرائم مالی میدهد، اینقدر با اقبال روبهرو شود. او طرح جالبی را مطرح کرد، آنهم درباره زندانیانی که بهدلیل جرائم مالی، عمرشان در زندان تلف میشد و از آنطرف خانوادههایشان آسیب جدی میدیدند. پیشنهاد او برای جمعآوری کمکهای مردمی و پرداخت دیون و بدهی باعث شکلگیری پویشهای متفاوت در سالهای بعد شد.
از همان تاریخ، جشن گلریزان برای آزادی زندانیان جرائم مالی هر سال به همت ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه در ماه مبارک رمضان برگزار میشود. البته دایره فعالیتهای خیرخواهانه سال به سال گستردهتر شده و پای خیلی از فعالان اجتماعی و فرهنگی را به این حوزه باز کرده است. طعم شیرین آزاد کردن یک نفر آن قدر لذت بخش است که مزه آن زیر زبان هرکه برود، بی خیالش نمیشود.
حالا فضای مجازی، یکی از بسترهای مهم برای انجام این فعالیتها شده است. کرامت ماه مبارک آن قدر زیاد است که هر سال با شروع این ماه، خانوادههای زیادی از زندانیان منتظر عفو و بخشش و آزادی عزیز دربند خود هستند. امسال کمک ۴ میلیارد تومانی رهبر معظم انقلاب به ستاد دیه، اولین گام در آستانه برگزاری سی وهشتمین جشن گلریزان بود. بروبچههای ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان خراسان رضوی، همان باور دیگران را دارند؛ اینکه «کسی به خاطر بدهی مالی نباید در حبس باشد» و هم وغمشان این است که زندانیان جرائم غیرعمد از بند نجات پیدا کنند و به آغوش خانواده بازگردند.
جواد غفاریان طوسی، رئیس ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان در خراسان رضوی، میگوید: پروندههای بانوان با سن بیشتر از ۵۵ و آقایان بیشتر از ۶۵سال و اطفال زیر هجده سال و بانوان سرپرست خانوار در اولویت رسیدگی قرار دارد. او پشت بندش ادامه میدهد: سال گذشته ۵۱۲زندانی نیازمند جرائم غیرعمد و دارای شرایط، آزاد شدند که این اقدام در مناسبتهای مختلف مذهبی و همراه با پویشهای مختلف انجام شده است.
او میگوید: از ابتدای امسال تا مرداد، ۱۹۹نفر از زندانیان جرائم غیرعمد آزاد شدند که ۹نفر خانم و ۱۹۰نفر آقا بودند؛ در گلریزان ستاد دیه ماه مبارک امسال، هم قرار به آزادی ۸۸نفر است که جزئیاتش بعدا اعلام میشود.
رئیس اداره شوراهای اجتماعی محلات مشهد هم از پویش «مشهد مهربانی»، ویژه آزادی زندانیان نیازمند جرائم مالی، خبر میدهد که ماه مبارک امسال پنجمین دوره آن برگزار میشود. ناصر فهیمی میگوید: در کار خیر، ملاک، حضور قلبی آدم هاست؛ اینکه هر شخص چقدر کمک میکند و چقدر پول کنار میگذارد، اهمیتی ندارد.
او بر مشارکت مردم در محلههای مختلف تأکید و باافتخار از مشارکت ۱۲۰هزار نفری یاد میکند که در منطقههای مختلف شهری در این طرح سهم داشتهاند. رئیس اداره شوراهای اجتماعی محلات مشهد این نکته را هم یادآوری میکند که: برای هر فردی احتمال اشتباه هست و اینکه سر از زندان درآورد.
باید به افراد فرصت جبران آن را بدهیم؛ ایرانیها بامرام و مهربان هستند و وقت کمک کردن که میرسد، آستین بالا میزنند و هرکه به اندازه بضاعت مالی که دارد، شریک میشود. این مشارکتها بی اجر و مزد نیست. فهیمی اضافه میکند: پویش مشهد مهربانی به همت شوراهای اجتماعی محلات، تلاش میکند مشارکت بیشتری از مردم را جذب کند و در آزادی تعداد بیشتری سهیم باشد.
موضوع گرفتن «بخشش» و «آزادی» وقتی سخت میشود که پای جان یک نفر درمیان باشد؛ مثل روایت زندگی علی که حکم قتل یک نفر پای کارنامه زندگی اش نوشته شده و نفس کشیدن را در بیست وهفت سالگی برایش سخت کرده است. علی برای اجرای حکم قصاص تا پای چوبه دار هم رفته است و حالا هر لحظه به صبحگاهی فکر میکند که چهارپایه را از زیر پایش بکشند و این فرصت کوتاه را هم از دست بدهد.
نمیداند چقدر طول میکشد تا ارتباطش با دنیای اطراف قطع شود؛ با آیلین کوچولو، دخترش، با مادر مستأصلش که هربار اسم او میآید، بلندبلند گریه و التماس میکند: برای آزادی پسرم دعا کنید! اولیای دم یک بار دیگر برای جفت وجور کردن پول خون بها فرصت دادهاند و بروبچههای پویش «شوق رهایی» دارند تلاششان را میکنند که با رضایت گرفتن از خانواده مقتول، چهل وسومین پرونده هم به فرجامی خوش منجر شود و علی بهار امسال را کنار خانواده جشن بگیرد.
در زندگی ما هر جور اتفاقی ممکن است بیفتد؛ مثل آنهایی که یک عبارت را مدام تکرار میکنند: «نه؛ امسال سال من نمیشود...». شاید دیگران اعتقاد داشته باشند به زبان آوردن این عبارت در دم دمههای بهار با این همه لطافت و معجزه، ناشکری و ناسپاسی است. اما تنها کاری که از مرتضی برمی آید، این است که نزدیک عید همین نیم بیت را زمزمه کند و چشم هایش را آرام ببندد و تماشاییترین بهار را تصور کند.
جوانه زدن شکوفهها به تن درختها و سبز شدنشان و بعد عطر اقاقیها را آرام و در خیال نفس بکشد. اما این لحظهها ناپایدار است و به چشم برهم زدنی تصویر عوض میشود. بلافاصله پیراهنهای مشکی، صورتهای خیس، چشمهای سرخ، خاک گورستان و... پیش چشمش مینشیند. این سوگ و اتفاق را آن قدر نزدیک به خود میبیند که طعم گس آن، شیرینی بهترین روزهای زندگی اش را میگیرد. از روزی که ورق زندگی اش برگشت، هشت بهار گذشته است.
بهترین روزهای عمرش در حبس گذشته است و میگذرد. کی فکرش را میکرد رفتن زیر تیغ آن هم برای اجرای حکم قصاص، انتهای ماجرای زندگی او باشد؟ مرتضی لحظه به لحظه منتظر رسیدن زمان اجرای حکم است. غالب اوقات با خودش حرف میزند و مکث میکند. درددلش لحن ملتمسانه تری به خود میگیرد: «خدایا! من بهار را دوست دارم و زندگی را». رگههای اشک به چشم هایش میدود. ناامیدانه تکرار میکند: «خدایا! خدای من!».
بحران بلوغ و پنج سال حبس بدون ملاقاتی در کانون اصلاح، رمقی برای یونس نگذاشته است. بی دل ودماغ است. پدر و مادرش کیلومترها دورتر در روستا زندگی میکنند. خانواده مقتول آب پاکی را ریختهاند روی دستشان. بهای چندمیلیاردی خون بها زمین گیرشان کرده است. همه داروندارشان را که حراج کنند، به چندمیلیون تومان هم نمیرسد.
تنها کاری که از دستشان ساخته است، توکل است و بس. خیلیها یونس را دلداری دادهاند که آخرش درست میشود. اما هر لحظه از هراس اینکه امروز آخرین روز عمرش باشد، زانوهایش تا میخورند و میافتد روی زمین. روزی چندبار از خودش میپرسد: «یعنی داشتیم خدایا؟ اینجا آخر خط زندگی من باشد؟».
وحید هم این جمله را مدام با خودش میگفت و تکرار میکرد. همه چیز از یک مشاجره ساده شروع شد و او ناخواسته دستش به خون همسرش آلوده شد. یک عصبانیت ساده، زندگی اش را زیرورو کرد و هر لحظه مچ خودش را میگرفت که چرا این طور شد و آه چه کسی زندگی اش را خاکستر کرده بود.
روزی که دستبند آهنی روی مچ دست هایش نشست، دخترش خیلی کوچک بود و دلش هزار راه میرفت. دختر نازدانه اش بدون پدر و مادر چه میکند؟ اما دردهای بزرگتر از این را هم خدا درمان کرده است و البته واسطهها هم خیلی مهماند.
زهرا شاهدی، مسئول گروه مجازی «شوق رهایی»، بارها و بارها حرف زده است، آن هم در مورد پاگرفتن یک جریان خودجوش مردمی که چهار زندانی را از بند نجات داده است. سال۱۳۹۷ که برای اولین بار و از سر دلسوزی، پیگیری پرونده قتل یک دختر هفده ساله را به عهده گرفت و به خاطر به نتیجه رسیدن آن از دیگران کمک خواست، تصورش را نمیکرد که این ماجرا پایدار باشد. او گروه را با ده، پانزده نفر از اطرافیان و نزدیکانش راه انداخت. جمع آوری دیه برای کسانی که حکم قصاص یا بدهکاری سنگین داشتند، به زبان ساده میآمد، اما خیران و نیکوکاران، تنهایشان نگذاشتند.
گروه شوق رهایی حالا نزدیک به ۲ هزار عضو دارد که کار گلریزان برای زندانیان دربند را انجام میدهند. به اینها اضافه کنید همراهی بچههای صلح وسازش و ستاد دیه را که برای رضایت گرفتن و بخشش پیش قدم میشوند. شاهدی بارها گفته است و بازهم تکرار میکند که اگر همراهی خیران و نیکوکاران و دیگر خدمتگزاران نباشد، کار پیش نمیرود و خوشحال است که پیگیر ۴۱ پرونده داخل گروه بودهاند و ۱۰ پرونده هم خارج از آن پیگیری شده است.
مسئول گروه مجازی «شوق رهایی» کوتاه و خلاصه توضیح میدهد: پروندهها یا از طریق ستاد مردمی رسیدگی به امور دیه و کمک به زندانیان نیازمند، به ما ارجاع داده میشود یا سازمان زندانها یا خود مردم معرفی میکنند و ما پیگیر آزادی زندانیانی میشویم که حسن خلق آنها را مسئولان ندامتگاه تأیید کرده باشند و علاوه بر این، از زمان حبسشان بیش از چهار سال گذشته باشد.
وی با اینکه به صورت گروهی و با جمع آوری میلیاردها تومان، توانستهاند حکم آزادی کسانی را بگیرند که دستشان زیر تیغ بوده است و امید به زنده بودن نداشتند، همه اینها را لطف امام هشتم (ع) میداند و میگوید: خدا را شکر هنوز آدمهای زیادی هستند که برای دردهای دیگران غصه میخورند. شاهدی اعتراف میکند خودش و همه کسانی که وقتشان را برای این کار گذاشتهاند، حالشان از همیشه بهتر است. احیانا اگر نیت قربت الی ا... کرده باشیم، خدای ما هم خوشحالتر میشود.