فهیمه شهری/ شهرآرانیوز - نام امام رضا (ع) که میآید دل به آسمان پر میکشد و با عرض سلامی بیتاب حرم امام مهربانیها میشود. به راستی این آستان همیشه ملجأ و پناهگاه عاشقانی است که در حریمش آرام میگیرند.... همین داستان شور و دلدادگی است که مجاوران را سراپا شوق، ملتمسان را یکپارچه تمنا و هنرمندان را تمام قد احترام میکند. آری زیباییهای بارگاه انیسالنفوس و حلاوت زیارت و همنشینی با این امام همام، همواره از گذشته تا امروز باعث دلدادگی اهل هنربوده است. اکنون در آستانه میلاد، ولی نعمتمان، همنشین یکی از هنرمندان منطقه ۱۱ شدیم که دل در گروی گنبد و بارگاه ضامن آهو دارد و چند اثرش را تقدیم این امام رئوف کرده است.
زهرا تندکار، هنرمند محله شریف، است که آثار مختلفی با الهام از حرم امام رضا (ع) خلق کرده و دو دوره تذهیبش را به جشنواره ملی رضوی ارسال کرده که مورد تقدیر قرار گرفته است. او سال ۶۱ در تهران به دنیا میآید، اما زمانی که ۳ سال داشت، خانوادهاش عازم مشهد میشوند و از آن زمان تاکنون همسایه امام رضا (ع) هستند. تندکار از کودکی برخلاف دیگر دختربچهها اهل عروسکبازی نبود. او همیشه با درست کردن کاردستی و کشیدن نقاشی خودش را سرگرم میکرد. به عنوان مثال کنار باغچه خانهشان مینشست، گیاهان را میچید، میکوبید و روی آنها آب داغ میریخت تا رنگشان را بگیرد. سپس آب را از صافی رد میکرد و رنگ به دست آمده را روی کاغذ میزد. کاغذها را کنار باغچه میگذاشت تا خشک شوند و سرانجام با کاغذهای رنگی خودش کاردستی درست میکرد. او همچنین در ذهنش داستانی را خلق و صحنهسازی میکرد و هر قسمت این داستان را روی یک آجر خانهشان نقاشی میکرد طوری که به عنوان مثال پس از دنبال کردن ۳۰ آجر، بیننده به انتهای داستان میرسید.
از مهندسی برق تا خوشنویسی
با وجود داشتن چنین استعداد هنری، حضور در خانوادهای که به درس و تحصیل اهمیت زیادی میدهند باعث میشود تندکار از کودکی بر درسش متمرکز شود و هیچ وقت پی به علاقه و استعداد هنریاش نبرد. او دوران دبیرستان، با معدل بالا، رشته ریاضی را انتخاب میکند و در دانشگاه، کارشناسی رشته برق میگیرد. اما آنچه او را با طبع هنری درونش آشتی میدهد، یکی از استادانش به نام سیدرضا صفوی بود که به لحاظ اخلاقی خیلی بر تندکار تأثیر گذاشت. او همواره دنبال فرصتی برای همنشینی با این استادش بود و وقتی متوجه میشود که وی، خارج از دانشگاه، کلاسهای خوشنویسی برگزار میکند، در کلاسش حاضر میشود تا آنجا هم از آموزههای اخلاقی استادش بهره گیرد. صدای کشیده شدن قلم بر کاغذ، پیچش آن و خلق اثری هنری، روحی تازه در وجود تندکار میدمد و ذوق هنری درونش را بیدار میکند. او در این کلاس متوجه علاقه بسیارش به هنر و آرامشی که از آن به دست میآورد، میشود بنابراین به یادگیری خوشنویسی میپردازد. از آنجاییکه احساس علاقه ویژهای به تذهیب در خودش میبیند از سال ۸۱ به فراگیری این عرصه میپردازد و سال ۸۴ به عرصه تشعیر ورود پیدا میکند. او سال ۸۹ برای یادگیری گل و مرغ رفتوآمدهای متعددی به تهران میکند تا این دوره را میگذراند. سرانجام سال ۹۲ به دریافت درجه دو هنری در گرایش تذهیب موفق میشود.
این هنرمند که اکنون جانشین معاونت صنایع دستی اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی وگردشگری خراسان رضوی در خانه ملک است، دو نمایشگاه انفرادی برگزار کرد، در حدود ۴۰ نمایشگاه گروهی داخلی شرکت داشت و بعضی آثارش را برای نمایش در چند نمایشگاه خارجی در ترکمنستان، پاکستان و افغانستان ارسال کرد. او در دوسالانه نگارگری ایران مقام دوم تشعیر و در جشنواره ملی جوان ایرانی مقام سوم تذهیب را به دست آورده است. همچنین در دوسالانه تذهیبهای قرآنی آستان قدس، در رشتههای گل و مرغ، تذهیب و تشعیر، آثارش تقدیر شد.
نقاشی کردن سر در مسجد گوهرشاد
یکی از آثار تقدیر شده او نقاشی سر در مسجد گوهرشاد است که حدود ۶ ماه برای کشیدن آن وقت گذاشت و از این مدت یک و نیم ماه، هر روز به حرم رضوی میرفت و مقابل مسجد گوهرشاد مینشست تا جزئیات تصویر را ثبت کند.
او از این دوران به عنوان یکی از بهترین خاطرات هنریاش یاد میکند و میگوید: حس و حال خوب و شیرینی که در حین کشیدن این نقاشی داشتم و لذت روزهایی که مقابل مسجد گوهرشاد مینشستم تا پایه اولیه تصویر را بکشم، با هیچ واژهای توصیف نمیشود و فقط میتوانم بگویم خیلی خوب و آرامشبخش بود.
تندکار اظهار میکند: حرم امام رضا (ع) نه تنها برای مسلمانان بلکه حتی برای توریستهای خارجی هم آرامشبخش است که یکی از دلایل این امر، شکل معماری، نقوش به کار رفته و رنگبندی آن است که به طور ناخودآگاه انسان را آرام میکند. به عنوان مثال طیفهای مختلف رنگ آبی آسمانی، لاجوردی و آبی فیروزهای نمادی از آسمان، رنگ طلایی نقوش، نمادی از تقدس، گلها نماد ستاره و گردش حلزونی اشکال نشانه حرکت از کثرت به وحدت است که همه اینها در راستای فطرت و ذات بشر است و به او حس آرامش میدهد. البته به طور کلی دین اسلام، به انسان آرامش میدهد. در تذهیب هم نقوش و رنگبندیها با همین هدف گره خورده است.
حرم رضوی؛ گنجینه هنرمندان
به عقیده او امام رضا (ع) تأثیر شگرفی بر همه هنرمندان بهویژه هنرمندان مشهدی داشته است و صحن و سرای این امام همام یک گنجینه هنری است که بهترین و زیباترین معماریها و طراحیها را در خود جای داده است.
او در این باره میگوید: حرم رضوی منشأ فکری و حمایتی تمام هنرمندان است و اینقدر روایت درباره سیره و زندگینامه امام رضا (ع) داریم که موضوعهای مختلفی پیش روی هنرمندان قرار دارد و تاکنون هم هر هنرمندی یکی از این ابعاد را با ابزار هنری خودش تصویرگری کرده است.
این هنرمند اشارهای به اثر خودش میکند و میافزاید: زمانی که در حال تصمیمگیری برای کار هنریام بودم دوست داشتم اثری به تصویر بکشم که تاکنون از سوی دیگر هنرمندان کار نشده باشد و حس و حال معنوی خوبی به بیننده منتقل کند بنابراین سر در مسجد گوهرشاد را انتخاب کردم. البته سختیهای خودش را هم داشت و کشیدن سر دری به آن عظمت در کاغذی ۳۵ در ۵۰ سانتی متری کار سادهای نبود، اما امام رضا (ع) کمکم کرد و توانستم طرح را به درستی به تصویر بکشم.
به عقیده او جشنواره رضوی نوعی حمایت از هنرمندانی است که در آثارشان از امام رضا (ع) و گنبد بارگاهش الهام گرفتهاند و ضمن ایجاد فضای رقابتی، هنرمندان را به سمت مطالعه بیشتر درباره امام رضا (ع) سوق میدهد.
او میافزاید: جایگاه امام رضا (ع) در هنر جایگاه والایی است و این را میتوان از نقاط قوت عرصههای هنری دانست. بهویژه هنرمندان مشهدی خیلی از این گنجینه استفاده کردهاند. البته مذهب در هر کشوری روی هنرمندانش تأثیرگذار بود، در کشور اسلامی ما هم همینطور است و جا دارد که از این ظرفیت برای تقویت دیدگاهها و ظرفیتهای مذهبی مردممان بیشتر بهره ببریم.
به نظر او تذهیب یک کار انتزاعی است که بار معنایی بسیار بالایی دارد و میتوان به وسیله آن با اقشار مختلف، ارتباط معنایی برقرار کرد البته هنرمند هم باید به اصول کار واقف باشد تا بتواند با اثرش امکان چنین ارتباطی را برقرار کند.
اولین اثر هنری
تندکار در ادامه به ذکر خاطرهای از اولین اثر هنری که خلق کرده است، میپردازد و بیان میکند: دو سه جلسه بود که کلاسهای تذهیب را میرفتیم و جسارت کردم طرحی را کشیده، رنگآمیزی کردم و آن را به مناسبت روز معلم به استادم هدیه دادم، اما غافل از اینکه اصول کار و ابزارش را نمیدانستم و اکنون که فکر میکنم با خودم میگویم چقدر استادم گذشت و مهربانی داشتند که در برابر آن اثر من هیچ عکسالعمل ناراحتکنندهای نشان ندادند. البته پس از کسب آموزشهای لازم، استادم طرحی از یک شمسه را برای کشیدن به من داد که به خوبی آن را کشیدم و این اولین اثرم پس از دریافت آموزشها بود. او درباره اینکه چگونه پس از کسب تجربه، کار رسمی خود را در خانه ملک آغاز کرده است، توضیح میدهد: ابتدا از خانه ملک سفارشهای کاری دریافت کردم که در حال انجام دادن آنها بودم. پس از مدتی به صورت خصوصی و کارورزی هنرجو میپذیرفتم تا اینکه سال ۸۶ در چند هنرستان دولتی مشغول به تدریس شدم. ۲ سال هم در دانشگاه فرهنگ و هنر تدریس داشتم و سرانجام سال ۹۶ به عنوان جانشین معاون صنایع دستی در خانه ملک منصوب شدم. تندکار به مشکلات هنرمندان اشاره میکند و با ابراز گلایه از نبودن دانشگاه هنر در مشهد میافزاید: مشهد به واسطه حرم امام رضا (ع) مهد هنر است و با الهام از حرم رضوی، آثار منحصر به فردی به وسیله هنرمندان خلق شده است. همچنین بسیاری از استادان درجه یک کاشیکاری، قالیبافی، آینهکاری و ... از مشهد هستند و حتی در حرم رضوی فعالیت دارند، اما وقتی در این شهر یک دانشگاه هنر نداریم هنرجویان برای کسب مدرک باید بروند شهر دیگری و نزد استادانی کم تجربهتر از استادان مشهدی آموزش ببینند که این موضوع واقعا انسان را غمگین میکند. اکنون هنرآموزان ما اگر بخواهند هنر را فرا گیرند یا باید به طور آزاد، کنار این استادان کار را به صورت استاد و شاگردی فرا گیرند که در این صورت مدرک ندارند یا باید استادان درجه یک اینجا را بگذارند و بروند شهر دیگری آموزش ببینند.
سوغاتی که غریب مانده است
او ادامه میدهد: از سوی دیگر، بازارهای ما سرشار از کالاهای وارداتی و مغازهها پر از تسبیح و سجاده و جانمازهای چینی است، اما جانمازهای هنرمندان خودمان که برگرفته از زیباترین تصاویر هنری اصیل است در بازارچهها خاک میخورد. این در حالی است که بارها صحبت از آن شده که هنرهای دستمیمان به عنوان سوغات معرفی شوند، اما تا کنون هیچ کار عملی در این باره انجام نشده است.
تندکار معتقد است هنرمندان ما آثار بسیار زیبا و ارزشمندی دارند که اگر به عنوان سوغات معرفی شوند استقبال مردم را به دنبال خواهد داشت، اما به دلیل کم توجهیهایی که میشود بسیاری از آنها ناشناخته مانده و هنرمندان هم با مشکلات متعدد معیشتی مواجه هستند.
او به دیگر کم لطفیهایی که در حق هنرمندان شده است، اشاره میکند و میگوید: بعد از اینکه کلی پیگیری میکنیم تا مکانی برای عرضه کردن هنر اصیل ایرانی اختصاص دهند، به عنوان مثال پاساژی در مکانی دور از چشم را به ما میدهند، اما بعد از اینکه هنرمندان آنجا کلی آب و خاک میخورند، همین که آن بازار بین مردم شناخته میشود و کمی مشتری پیدا میکند باز هنرمندان را به مکان ناکجاآباد دیگری منتقل میکنند و آن بازار را در اختیار دیگر فروشندگان قرار میدهند.
تندکار از بیمه نبودن هنرمندان و نداشتن امنیت شغلی آنها گلایه میکند و میافزاید: متأسفانه سالهاست که در کشور ما به هنر اهمیت داده نمیشود و در مدارس باور شده که دانشآموزان تنبل به رشتههای هنری میروند. در دانشگاه وقتی یک نفر رشته پزشکی میرود همه به به و چهچه میکنند، اما وقتی کسی وارد عرصه هنر میشود نه تنها با تحسین دیگران مواجه نمیشوند بلکه خیلیها او را از این مسیر نهی میکنند و میگویند چرا به رشته دیگری نمیروی. بخش زیادی از این موضوع هم به این بازمیگردد که هنرمندان پس از دانشآموختگی، بازار شغلی خوبی ندارند و بیشتر آنها به سختی امرار معاش میکنند. ما بسیار میبینیم هنرمندانی که از بیمه و حداقل حقوق قانون کار برخوردار نیستند و همه اینها موجب میشود که وجهه هنرمندان پایین بیاید بنابراین اگر میخواهیم جایگاه هنر ارتقا پیدا کند باید برای هنرمندان امنیت شغلی ایجاد کنیم تا آنها هم پس از دانشآموختگی مانند پزشکان و مهندسان، از وجهه اجتماعی برخوردار باشند. این هنرمند صنایع دستی توضیح میدهد: متأسفانه در زنگ هنر مدارس هم حق این رشته ادا نمیشود و حتی اگر این زنگ به آموزش دروس دیگر اختصاص پیدا نکند باز هم معلمان هنر و سبک تدریس آنها به شکلی نیست که دانشآموزان به درستی با رشتههای هنری آشنا شوند. به نظر من تنها شاخهای از هنر که شاید در مدرسه، دانشآموزان بتوانند آن را تا حدی فرا بگیرند خوشنویسی است که آن هم در حد ابتدایی است. درباره دیگر رشتهها هم برخی دانشآموزان چنان در ناآگاهی به سر میبرند که حتی با اسم رشتههای هنری آشنا نیستند این میشود که فردی پس از سالها تحصیل در رشتههای نظری، متوجه میشود که علاقه اصلیاش به هنر است و برای اینکه از عمرش به درستی استفاده نکرده است، حسرت میخورد.
ضعف زیبایی شناختی
تندکار میگوید: کم توجهی به هنر و هنرمند موجب شده است که کشور ما با فقر فرهنگ و هنر مواجه شود. اکنون اینقدر مردم با هنر اصیل غریبه هستند که هر تصویری را هنری میانگارند به عنوان مثال در بازار کیف و کفش و مانتو، موارد بسیاری است که تصاویر یا مدلهایی روی آنها حک شده و از آن به عنوان مانتوی سنتی نام میبرند. مردم هم استقبال میکنند و آن را زیبا میدانند در حالیکه اینطور نیست و چنین سطحینگریهایی باعث میشود مردم، هنر را اشتباهی بشناسند و به مرور با جماعتی رو به رو شویم که کیفیت پایین را تحسین میکنند و چشمشان با کیفیت بالا بیگانه است.
او ادامه میدهد: متأسفانه برخی از هنرمندان هم اینقدر دغدغه معیشت دارند که از کیفیت کار کم میکنند و به عنوان مثال به جای اینکه ۶ ماه برای تولید یک اثر وقت بگذارند و سپس مدتها انتظار بکشند تا یک نفر ارزش آن را بداند و خریداریاش کند، ترجیح میدهند زمان خیلی کمتری روی اثر وقت بگذارند و آن را با قیمت پایین، اما زودتر به فروش برسانند تا بتوانند امرار معاش کنند. این موضوع گاهی اینقدر جدی میشود که من حتی در یک نمایشگاه خارجی دیدم اثری به عنوان نگارگری از سوی هنرمندان ایرانی عرضه شده است و آنقدر کیفیتش پایین بود که من خجالت کشیدم. تندکار تأکید میکند: وقتی به جای هنرهای اصیل و باکیفیت، آثاری سطحی را به مردم عرضه کنیم، به مرور اصل هنر به فراموشی سپرده میشود و در بازه طولانی اینقدر این موضوع تکرار میشود که هویت فرهنگی و هنری مردم تغییر میکند. مسئول خانه ملک میافزاید: اگر کشوری بودیم که سبقه فرهنگی و هنری نداشتیم میگفتیم در حال فراگیری آن هستیم، اما در کشور ما که سبقه فرهنگی و هنری بالایی دارد حیف است که به جای پیشرفت، پسرفت داشته باشیم و اینچنین با کم توجهیهای خودمان، داشتههایمان را از دست بدهیم. به عقیده او تا دیر نشده باید فکری به حال فرهنگ و هنر بکنیم وگرنه میراثی برای آیندگان نمیماند.
هنرمند یا صنعتگر؟!
او همچنین به وجود برخی ضعفها در هنرمندان اشاره میکند و میگوید: هر هنرمندی باید از خلاقیت برخوردار باشد. در واقع خلاقیت ستون اصلی هنر است و هر هنرمندی باید قادر باشد درباره هر موضوعی که به او میدهند ایدههای خلاقانه طرح کند. پس از داشتن خلاقیت، هنرمند باید اصول طراحی را بداند تا بتواند ایدهای که به ذهنش راه یافته است طراحی کند. این در حالی است که بسیاری از هنرمندان ما از این دو اصل اساسی بیبهره هستند و فقط ایدهای که طراحی شده است را به خوبی اجرا میکنند. به عقیده من چنین افرادی در واقع صنعتگران خوبی هستند و نباید نام هنرمند را بر آنها گذاشت چراکه کسی که خلاقیت ارائه طرح و توانایی طراحی کردن ایده را ندارد هر قدر هم در اجرای کار قوی باشد مانند ماشین یا صنعتگری است که فقط تولید میکند. چنین فردی خیلی زود به آخر راه میرسد و در این بین تأثیرات منفی هم بر هنر آن کشور یا منطقه میگذارد که نمونهاش همین طراحیهای روی پوشاک است که به عنوان سنتی وارد بازار شده است. ادامه گفتوگویمان با این هنرمند را به بررسی دیدگاهش درباره محله سکونتش اختصاص دادیم. تندکار پس از عزیمت از تهران به مشهد، حدود ۲۰ سال در محله طبرسی اول سکونت داشت و اکنون ۳ سال است که به منطقه ۱۱ آمده است. او ۲ سال در محله دانشجو و یک سال اخیر را در محله شریف سکونت داشت و درباره این محلات میگوید: آرامشی که منطقه ۱۱ و بهویژه محلههای شریف و دانشجو از آن برخوردارند برای من خیلی مهم و با ارزش است. در محله دانشجو امکانات مختلف در دسترس قرار دارد و محله شریف طراوت و سرسبزی دلنشینی دارد و صدای پرندگانش لذت سکونت در این محله را بیشتر میکند. جانشین معاونت صنایع دستی در خانه ملک پیشنهادی هم به شهرداری دارد و میافزاید: در منطقه ۱۱ فقط یک فرهنگسرای ترافیک داریم که آن هم گستره فعالیتش کم است و بیشتر افراد محله خودش را پوشش میدهد. البته این موضوع درباره دیگر فرهنگسراها هم صدق میکند چراکه به طور کلی تعداد آنها نسبت به محلات مشهد کم است. به عقیده من اگر شهرداری تعداد فرهنگسراها را افزایش دهد خیلی در رونق بخشی به مناطق تأثیر دارد. همچنین از مسئولان شهرداری میخواهم به هر طریقی میتوانند برای شاد کردن مردم تلاش کنند بهویژه اکنون که به علت کرونا مردم کمتر از منازلشان خارج میشوند شهرداری باید بیش از بیش دغدغه نشاط آنها را داشته باشد.
او به دورهگردهایی که در خیابانها میآیند و موسیقیهای غربی ضبط شده را پخش میکنند، اشاره میکند و میافزاید: با وجود اینکه موسیقی آنها ممکن است زیبا نباشد، چون مردم در خانه حوصلهشان سر میرود وقتی صدای آنها را میشنوند کنار پنجره میآیند و از حضورشان استقبال میکنند. حال چقدر خوب است که شهرداری پیشقدم شود و در مناسبتهای مختلف، از هنرمندان بخواهد موسیقی نوایی و موسیقی سنتی و اصیل خراسان را برای مردم بنوازند تا گوش جوانانمان به جای موسیقیهای غربی، با موسیقی سنتی و اصیل خودمان آشنا شود.