رَزان راستگو/ شهرآرانیوز - سالهای قبل دورتر میرفتند، تعدادشان هم بیشتر بود، اما امسال بلای کرونا کوچ عشایر را هم تحت تأثیر قرار داده است. تعداد کمتری از خانوادهها برای کوچ نشینی اعلام آمادگی کردند و نزدیکتر به روستا هم چادر زدند. به همین علت است که حالا فقط ١٢ چادر را در این قاب میبینید.
قابهای این طبیعت همه زیبا و رؤیایی است. فرش زیر پایت دشت است و سقف بالای سرت آسمان آبی، اما خود عشایر معمولا کمتر فرصت تماشا و لذت بردن از این زیباییها را دارند. یکی از خانمها میگوید: «ما آن قدر مشغول کاریم که وقت نمیکنیم به این زیباییها نگاه کنیم!»
تناقض جالبی است که تصویر یک پلنگ شده است سایه بان و محافظ گوسفندان، اما زندگی عشایر پر است از این تناقض ها. برای زنده ماندن در یک ایل، همه باید یار و غمخوار هم باشند، حتی اگر با هم مشکل دارند.
فاصله بین مرگ و هم زیستی در زندگی عشایری به همین نزدیکی است. گاه یک دشمن میتواند نجات دهنده زندگی هم باشد.
حتی اگر یک بار شاهد لحظه بازگشت گوسفندان از چرا بوده باشید، این عکس صامت حتما در ذهنتان صدادار پخش میشود. پر از صدای بع بعهای زیر و بم، درشت و قوی، با تحریر و نخراشیده. کسانی که این صحنه را ندیده اند هرگز تصور نمیکنند این همه تنوع صدا در میان گوسفندان وجود داشته باشد، اما همین صداست که باعث میشود مادر و بره هم را بشناسند و بدون اندکی اشتباه سمت هم بدوند.
عشایر استاد تبدیل کردن اشیای بی مصرف به یک وسیله کاربردی هستند، نمونه کامل شکوفایی استعدادها در محدودیت ها. مثالش همین بشکه حلبی که شده «ساج» یا ماهیتابه برای پخت فتیرمسکه. بگردید، در چادر عشایر پر است از این نمونه ها.
و، اما عکس آخر را این کودکان با دست خالی از عکاس ما گرفتند.