خادم | شهرآرانیوز؛ دکتر علی رحمانی، جامعه شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد مازندران، بر این باور است که وضعیت کشور ازنظر انسجام و هم بستگی در شرایط کنونی مطلوب است. او میگوید: «از دیدگاه جامعه شناسی، ما تئوریهای مختلفی داریم که میگوید وقتی گروهی، کشوری یا ملتی با نیرویی بیرونی درگیر میشود، معمولا، به طور اتوماتیک، انسجام درون گروهی ایجاد میشود، مانند یک ارگانیزم زنده: وقتی یک میکروب وارد بدن میشود، همه بدن بسیج میشود که آن میکروب را دفع کند؛ جامعه هم همین است.»
گفتوگو با او چهارمین گفتوگو درباره رسانه و جامعه در شرایط بحران است که در این صفحه منتشر میشود. توجه به افکار عمومی جهانی، بهره برداری از ادبیات غنی فارسی، و استفاده از همه ظرفیتها و طیفها و صداها برای ایجاد هم بستگی و اعتمادسازی از دیگر سرفصلهای صحبتهای او در این زمینه است که در ادامه میآید.
آموزش سواد رسانه امری زمان بر است، اما، با توجه به اوضاع بحرانی کنونی، مردم چطور میتوانند سواد رسانهای شان را بالا ببرند و خبر را از شِبه خبر و خبر درست را از خبرهای جعلی تشخیص دهند؟ با چه روشها و تکنیکهایی میشود سواد رسانهای را بالا برد؟
من افکار عمومی و نظرات را -چه در داخل و چه در خارج- از ایران رصد میکردم: حتی آنهایی که زاویه شدیدی با نظام داشتند و زندان رفته بودند یا ... و از ایران خارج شده و سالها کتاب نوشتهاند و نقد کردهاند، برخی که اعتقاد دارند ما میتوانیم کشور بهتری هم داشته باشیم، اعتقاد ندارند که با حمله دشمنی خارجی به کشورمان، آن هم دشمنی مانند اسرائیل، به توسعه و دموکراسی و آزادی برسیم.
حالا مسئولان به دلایل امنیتی اینترنت را محدود کردهاند تا جاسوسی نشود؛ اینجا را که بپذیریم، حداقل میتوانند فضای صداوسیما را علمیتر کنند، از افکار و جناحهای مختلف هم دعوت کنند تا بیایند نظراتشان را بیان کنند. من معتقدم هیچ کس در چنین دورانی نمیآید نظام را نقد کند یا بگوید شما مقصر هستید. من، اینها را که رصد میکردم، میدیدم که غالبا میگفتند حالا هرچه بوده گذشته و فعلا اصلا بحث دعوای درون گروهی نیست.
از دیدگاه جامعه شناسی، ما تئوریهای مختلفی داریم که میگوید وقتی گروهی، کشوری یا ملتی با نیرویی بیرونی درگیر میشود، معمولا، به طور اتوماتیک، انسجام درون گروهی ایجاد میشود، مانند یک ارگانیزم زنده: وقتی یک میکروب وارد بدن میشود، کل بدن بسیج میشود که آن میکروب را دفع کند؛ جامعه هم همین است.
حالا آن عده معدودی که جاسوس یا عوامل فریب خورده هستند که اصلا بحثشان نیست، اما قاطبه مردم از همه صنوف میخواهند از کشور دفاع شود و، اگر مشکلی هست، حل شود. در چنین شرایطی میتوان دست رسانهها را باز گذاشت؛ دست کم، ویرانیهایی را که با این جنگ به وجود آمده است میتوانیم به افکار جهانیان برسانیم. ما در جامعه شناسی میگوییم افکار عمومی نیروی سوم است، و اتفاقا نیروی خیلی قدرتمندی است در دورانی که دوره رسانه است.
اگر بتوانیم افکار عمومی کشورهای مختلف را برانگیزیم، آنها میتوانند به دولتمردانشان فشار بیاورند. بالأخره، در نظامهای دموکراتیک که متکی به مردم هستند، میتوانیم بر تصمیمات بین المللی تأثیر بگذاریم. بگذارید مثالی بزنم: دیروز دو-سه نفر از دوستان من از استانهای دیگر به من زنگ زدهاند که «آقا! به بابل حمله شده؟!» درصورتی که ما در بابل بودیم و هیچ خبری نبود.
وقتی فضای بسته رسانهای باشد، عدهای شایعهای درست میکنند و مردم هم میترسند. من حس میکنم اولا فضا را بازتر کنند، دوم در همین فضایی هم که دارند از جناحها و آدمها و احزاب مختلف دعوت کنند و از آن حالت خیلی سطحی و عوامانه و اینها مقداری بیرون بیایند.
ما، در جامعه شـناسـی، نظریه پردازانی مانند کوزر، دارندورف و جرج زیمل داریم که میگویند هرچقدر هم در جامعهای تضاد درون گروهی وجود داشته باشد، وقتی تضاد و تنش و نزاعی بین گروهی -مثلا، بین یک کشور با کشوری دیگر ایجاد شود- خودبه خود تنشهای داخلی کم رنگ میشود و همه نیروها علیه دفع آن نیروی خارجی منسجم میشوند.
مردم ایران هم تجربه خوبی دارند از همین تضادهای بین گروهی و درون گروهی. میدانید که در جریان جنگ تحمیلی با عراق مجاهدین خلق رفتند سمت نیروی مهاجم، و از همان زمان به بعد آنها هیچ مشتری و خریداری در داخل ندارند؛ یعنی از هر آدمی نظرش را نسبت به مجاهدین خلق بپرسید، بلافاصله، میگوید این آدمهایی که در جنگ رفتند و جانب دشمن را گرفتند هیچ جایگاهی ندارند. الآن، مردم ما، علاوه بر فهم خود، آن تجربیات را هم دارند.
در برابر سختی و مشکلات، آن هم در برابر یک نیروی مهاجمِ شرور که در دادگاههای بین المللی به عنوان جنایت کار جنگی شناخته شده و بلاهایی بر سر مردم غزه آورده و گوشش به هیچ قانون بین المللیای بدهکار نیست، طبیعتا، مردم ایران، با آن فهم و درایتی که دارند و با آن گذشته و ادبیات غنی حماسی و ملی گراییای که دارند، چه آنهایی که در داخل هستند و چه آنهایی که در خارج هستند، متحد و منسجم میشوند، هرکس به هر شکلی که میتواند. آن موقعی که فضای رسانهای باز بود، میدیدم کسی که ورزشکار است، کسی که شاعر است، کسی که عکاس است، یا معلم یا پزشک یا از هر صنف دیگری، هرکس سعی میکرد، بدون توجه به جایگاهش، ادبیات و محتوا تولید کند.
میدانید که امروز جنگ روایتها و رسانه هاست و بودریار جمله مشهوری دارد که میگوید: «آمریکا دشمنانش را با بمب میکشد و بقیه مردم را با هالیوود تسخیر و تسلیم میکند.» در چنین فضایی، مردم ما میتوانند با تولید محتواها و روایتهای درست به جنگ افکار عمومی جهان بروند. افکار عمومی در دنیا، به جز کشورهای استبدادی و غیردموکراتیک، بسیار تعیین کننده است، حتی در آمریکا، حتی در اسرائیل. میدانید که همین افکار عمومی میتواند تأثیر بگذارد بر تصمیماتی که آنها میگیرند.
شما، اگر تاریخ را مطالعه کنید، میبینید که ایران در منطقهای واقع شده که همیشه موردهجوم و تاخت وتاز اقوام و گروههای مختلف بوده است، و یکی از گروههایی که سعی میکردند با فرهنگ یا قوم مهاجم مقابله کنند شاعران و نویسندگان و عالمان ما بودند. در ادبیات ما، اشعار حماسی بسیار زیاد است.
وقتی میگوییم حماسه، همه به یاد فردوسی میافتند. بله؛ اثر فردوسی حماسی است که توانست ایران و ایرانی را سرپا و زنده نگاه دارد. وقتی از یکی از نویسندگان مصری پرسیده بودند چرا مصر که یک کشور آفریقایی بود امروز یک کشور عربی است، گفته بود: «اگر ما در مصر یک فردوسی داشتیم، همان مصر باقی میماندیم.» یعنی، سوای عقیده، ازنظر فرهنگ و زبانْ مصری باقی میماندیم.
اما فقط فردوسی نیست؛ حتی عرفان و ادبیات عرفانی ما که در ظاهر شکل انزوا و درون گرایی دارد هم گاه حماسی است: اشعار مولانا وزن و سبک حماسی دارد. به همین خاطر، معتقدم که میشود از ادبیات ما برای این روزها استفاده کرد. شهادت شماری از هم وطنان ما، فرماندهان و دانشمندان هستهای ما در حملهای ناجوانمردانه و غافل گیرانه سبب جریحه دارشدن غرور ملی ما شد؛ از این ادبیات میشود برای زنده کردن غرور ملی ایرانیان استفاده کرد.
ضمن اینکه ادبیات دینی هم داریم که در مدح و رثای ائمه (ع) و شهدای کربلاست، که اینها هم ادبیات مقاومت است و میشود از آنها استفاده کرد. ادبیات، علاوه بر افکار، با احساس انسانها هم سروکار دارد. در مواقعی که کشور وارد جنگ میشود، نیاز داریم که، علاوه بر افکار، احساسات و عواطف انسانی را هم برانگیخته کنیم، چون اولین بخشی از وجود انسان که ممکن است دچار سرکوب یا واپس رانی شود بخش احساسات و عواطف است. آدمها ممکن است دچار غم و افسردگی و استرس شوند.
از دیدگاه جامعه شناسی، یکی از کارکردهای ادبیات میتواند تهییج بخش احساسی انسانها باشد که با کمک آن میشود مشکلات احساسی ناشی از جنگ -مانند ترس، غم و اندوه- را تا حدود زیادی خنثی کرد. هویت ایرانی سه بخش یا سه ضلع دارد: یکی ایرانیت ماست، یکی اسلامیت ماست، و یکی هم چیزهایی است که از دنیای مدرن کسب کردهایم. ادبیات میتواند آن بخشهای ایرانیت و اسلامیت ما را تا حدود زیادی زنده کند. انسانی که از لحاظ روحی و احساسی کم بیاورد، هرچقدر هم به او اندیشههایی بدهی، باز نمیتواند خیلی تأثیر بگذارد.
میدانید که ایرانیان سالهای سال، برای مقابله با مغولان و ترکان و اقوام دیگر، آمدهاند سبک فردوسی خوانی را در کوچهها و خیابانها راه انداختهاند و از این طریق سعی میکردهاند احساسات مردم را تهییج کنند که بتوانند با این مشکلات مقابله کنند. ایرانیان ناآشنا با جنگ و حمله بیگانگان نیستند؛ و ادبیات میتواند از این منظر کمک کند.
همان طور که میدانید، یکی از چیزهایی که در جهان مدرن مهم است بحث سرمایه اجتماعی است؛ و جامعه شناسان معتقدند سرمایه اجتماعی از همه سرمایهها بالاتر است. همه سرمایه ها، ازجمله سرمایه اقتصادی، را هزینه کنید تمام میشود و ممکن است در راههایی مانند سیل و زلزله و جنگ از بین برود، اما سرمایه اجتماعی، هرچه شما بیشتر خرجش کنید، بیشتر میشود، و هیچ نیروی خارجیای هم نمیتواند آن را از بین ببرد. رکن اصلی سرمایه اجتماعی اعتماد است.
میگویند سرمایه اجتماعی سه بُعد یا ستون دارد: یکی اعتماد است، یکی روابط، و یکی مشارکت. زمانی که مردم در یک جامعه بتوانند با اعتماد با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و در امری مشارکت نمایند، میگویند در آن جامعه سرمایه اجتماعی بالاست. اعتماد رکن بسیار مهمی است؛ انسان زمانی با دیگری ارتباط برقرار میکند که اعتماد وجود داشته باشد. وقتی رابطه برقرار کرد، در امری جمعی مشارکت میکند.
البته ما، در دوران مدرن، با تغییر نوع اعتماد مواجه هستیم: اعتماد در دنیای قدیم رودَررو و شخصی بوده است؛ من، چون فلانی را میشناختم، به او اعتماد داشتم، و به یک غریبه اعتماد نداشتم. اما، در دوران مدرن، نوع اعتماد تغییر کرده است و اعتماد از حالت فردی و شخصی تبدیل به اعتماد به نظامهای انتزاعی شده است.
من، در گذشته، با کسی معامله میکردم که او را میشناختم، ولی امروز رابط اعتماد من با دیگری نظامهایی مانند پول و تخصص است: اگر کسی میگوید: «من پزشک هستم»، من به آن نظام تخصصی اش اعتماد میکنم، نه به اینکه آیا او را میشناسم یا نه. در حوزه رسانه هم همین است؛ یعنی مردم اعتماد میکنند به نظامهای تخصصی. معتقدم که رسانهها میتوانند از همین نظامهای تخصصی برای اعتمادسازی استفاده کنند. به عنوان مثال، من در گروهی عضو هستم که شمار زیادی از استادان جامعه شناسی کشور در آن هستند، و بخش عمده آنها آدمهای بسیارشناخته شدهای هستند.
میبینم ۹/ ۹۹ درصد اعضای این گروه مخالف جنگ هستند. قبل از این جریانات نقدهایی داشتند، اما حالا تماما دارند سعیشان را میکنند و ادبیاتی برای مقابله با دشمن و نفی جنگ تولید میکنند. میشود از این پتانسیل استفاده کرد؛ میشود از انجمنهای علمی مانند انجمن روان شناسی و انجمن جامعه شناسی برای اعتمادسازی استفاده کرد. دیدم که حتی به انجمن بین المللی جامعه شناسی دنیا نامه نوشتهاند که اسرائیل متجاوز است و دارد به زندگی مردم عادی تجاوز میکند. اینها طبیعتا اثر میگذارد.
برخی میگویند اینها اثر ندارد و سیاستمداران حرف اینها را گوش نمیکنند، اما من معتقدم که حرف اینها را در درازمدت گوش میکنند. همین ترامپی که امروز رئیس جمهور آمریکاست با شعارهای ضدجنگ پیروز شد. ترامپ گفته بود من جنگ غزه را با یک تلفن تمام میکنم، جنگ اوکراین را با زنگ زدن به پوتین تمام میکنم، و با همین شعارها رأی آورد. اما، اگر وارد جنگ شود یا نتواند جنگها را کنترل کند، در درازمدت بر او تأثیر میگذارد.
افکار عمومی برای آنها مهم است. شاید ما فکر کنیم آنها به مردمشان گوش نمیدهند، اما برای اینکه در قدرت بمانند، باید نشان بدهند که به مردمشان گوش میدهند. بنابراین، رسانه باید از انجمنهای تخصصی و نظامهای انتزاعی و گروههای مرجع، که امروز منبع اعتماد هستند، استفاده کند. حتی خوانندهای که برای جوانان و به سبک غربی میخواند هم رفرنس و مرجع عدهای است. در رسانه ها، میشود از همه گروههای مرجع و آدمهایی که میتوانند تأثیر بگذارند برای اعتماد سازی استفاده کرد.