جنگ، ادراک را تغییر میدهد و روحیه انسان را بارور میکند. او را به سمت معنا سوق میدهد و وقتی معنا، بر روح و فکر انسان غالب شد، آدمی را هم به همان نسبت بزرگ میکند.
ما توی پس و پیش مادیگرایی و دیدگاههای اومانیستی، انسانهای تنهایی شده بودیم که خیلی وقت بود نیاز به یک حرکت جمعی با بار معنایی فراوان داشتیم. ما به معنای واحد و بزرگی در زندگی امروزمان رسیدیم به نام وطن. ایران مادر همه ماست و هیچ کس نسبتبه مادر خود، حس بدی ندارد و از او مراقبت میکند.
اگرچه جنگ سخت و طاقت فرساست، اما یک خاصیت مهم آن این است که تو را مهربانتر و بزرگتر میکند. این مهربانی و محبت را میشود در کوچهها و خیابانها دید. میتوان در مادر و پدری دید که نسبتبه فرزندشان که نه، نسبتبه همه فرزندان ایران مهربانتر شدهاند، میتوان در دوستانی دید که تا دیروز سر هر چیزی ممکن بود جروبحث کنند، اما حالا با صبوری و طمأنینه بیشتر از خطای دوست خود میگذرند، لبخندها واقعیتر شده، گفتوگوها عمیقتر و نگاهها مهربانتر.
ما پیش از جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، دائم بهدنبال بهدستآوردنهای کوچک دنیا بودیم، هر کسی بهدنبال سود مادی و منفعت شخصی خودش بود، تمام آمالش را در خرید و بهدستآوردن یک خودرو، حساب بانکی پروپیمان، خرید خانه و درآمد بیشتر میدید، اما حالا با غم ازدستدادنهای عمیقتر و بزرگتر، آشنا شدهایم.
حالا آنقدرها هم دنبال دویدن و بهدستآوردنهای روزمره نیستیم و سرعتمان را بعضیوقتها کم میکنیم، گاهی سکوت میکنیم و از کنارهمبودن لذت میبریم و شنیدن صدای خنده و گریه عزیزانمان را غنیمت میدانیم، بودنشان را شکر کرده و سعی میکنیم بیشتر یکدیگر را در آغوش بگیریم و احوال هم را بپرسیم.
حالا که زخمِ عشقِ وطن را بر روح و جان خود دیدیم، دیگر مسیر خیابانهایی که هر روز میرویم، میز کاری که هر روز پشت آن مینشینیم، دوست و همکارانی که هر روز میبینیم، هوایی که در ایرانِ جان هر روز استشمام میکنیم، هر بار که صبح به ما سلام میکند و شب را با آرامش خاطر در آغوش میگیریم، غذایی که سر سفره کنار خانواده میخوریم، همهوهمه برایمان رنگوبوی عشق و محبت گرفته و تکرارش هم برایمان شیرین است و هر روز آرزو میکنیم این روزهای تکراری، باز هم تکرار شود حتی به خونِ جگر، حتی با روزهای سخت اقتصادی و وجود مشکلات و آسیبهای اجتماعی که هنوز هم در کشورمان وجود دارد، اما معنایشان در کنار وطن برایمان فرق کرده است و از دل میخوانیم «بمانی ایوطن».
حالا بیشتر از پیش، گامهایمان مصمم شده است و امیدمان افزونتر و عهدمان راسختر. ما باید در مسیر رشد و پیشرفت خودمان، کشورمان و هموطنانمان گام برداریم و بیش از پیش، این خاک عزیز و مقدس را دوست داشته باشیم؛ مثل همان دختر نوجوانی که با اشک میگوید «افتخار میکنم ایرانیام و نباید این خاک به دست دشمنان بیفتد».
ما چقدر خوشبختیم که ایرانی هستیم و یکدیگر را داریم.