به گزارش شهرآرانیوز؛ نظام بینالملل، هرچند خود را در قالب نهادها و مناسبات رسمی تعریف میکند، در لحظات بحران، خصلت واقعیاش را بروز میدهد؛ یعنی تئوریهای واقعگرایی بر پایه خصلتی مبتنی بر قدرت، بازدارندگی و موازنه. تحولات اخیر در منطقه غرب آسیا ازجمله حمله رژیم صهیونیستی به ایران و پاسخ کشورمان به آن و سپس توقف آن در قالب آتشبس را باید از این منظر تفسیر کرد.
در همان روزهایی که آژیرهای هشدار در رژیم اشغالگر قدس بهصدا درآمدند، بازارهای جهانی با یک واکنش سریع مواجه شدند. قیمت نفت برنت فقط در مدت چند روز از ۶۹ دلار به آستانه ۸۰ دلار رسید. دلیل روشن بود: احتمال اختلال در تنگه هرمز، مسیر انتقال حدود یکپنجم نفت جهان. این افزایش، نهتنها نتیجه گمانهزنیها درباره تداوم درگیریها بود، بلکه بازتابی از قدرت تعیینکننده موقعیت ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی ایران در ساختار امنیت انرژی بینالمللی نیز محسوب میشد.
این واکنش بازار حامل یک پیام بود: ثبات اقتصادی جهان بهویژه آمریکا، بیش از هر زمان به ثبات خلیج فارس گره خورده است و این ثبات، بدون توجه به نقشآفرینی مؤثر ایران، تعریفپذیر نیست. تهاجم رژیم صهیونیستی به ایران در زمانی اتفاق افتاد که براساس اعلام اندیشکده «کنفرانس بورد» شاخص اقتصادی پیشرو آمریکا درماه مه برای ششمین ماه متوالی کاهش یافت و سیگنال رکودی داد که با بدبینی مصرفکنندگان، سفارشهای جدید ضعیف برای کالاهای تولیدی، افزایش تقاضا برای مزایای بیکاری و کاهش درخواستهای مجوز ساخت، تقویت شد.
همچنین در سهماهه نخست سال ۲۰۲۵، اقتصاد آمریکا برای نخستینبار از سال ۲۰۲۲ کوچک شد. بر اساس دادههای بازبینیشده اداره تحلیل اقتصادی آمریکا، تولید ناخالص داخلی این کشور با نرخ سالانه ۰.۲ درصد کاهش یافت. این رقم اگرچه بهتر از تخمین ۰.۳ درصدی اولیه بود، اما همچنان نشاندهنده ورود اقتصاد به قلمرو رکود است. براساس گزارش فایننشالتایمز، دلیل اصلی این کاهش رشد، جهش واردات در پی اعلام تعرفههای جدید دونالد ترامپ در اوایل آوریل بود.
در کنار این مسئله تحلیلگران بازارهای جهانی هشدار دادهاند که اگر روند انتقال نفت از تنگه هرمز دچار اختلال شود، قیمت نفت بهراحتی میتواند فراتر از ۱۰۰ دلار در هر بشکه افزایش یابد و قیمت بنزین را در ایالات متحده به ۴ تا ۴.۵ دلار برساند. تحقق این مسئله سبب میشود تا اقتصاد آمریکا دچار یک شوک جدید شود. اکنون سه سال از زمانی که قیمتهای بنزین برای اولین بار در تاریخ آمریکا از ۵ دلار در هر گالن فراتر رفت میگذرد، این موضوع پس از حمله روسیه به اوکراین اتفاق افتاد.
در آن زمان تورم به بالاترین سطح خود در چهار دهه اخیر رسید و فدرال رزرو مجبور شد با افزایش قابل توجه هزینههای استقراض، آتش را خاموش کند. اما آمریکا پیش از حمله رژیم صهیونیستی و خودش به ایران آیا این مسئله را محاسبه نکرده بود؟ در ۱۰ خردادماه امسال اوپکپلاس توافق کرد که تولیدات نفت در ماه ژوئیه (تیر/مرداد) را ۴۱۱ هزار بشکه در روز افزایش دهد.
اوپکپلاس اواسط اردیبهشت ماه نیز اعلام کرده بود که با وجود کاهش قیمت نفت و پیشبینی تقاضای ضعیفتر، برای دومین ماه متوالی تصمیم گرفته که تولید نفت را تسریع کند. قیمت نفت در ماه آوریل (فروردین) به پایینترین سطح در چهار سال اخیر رسید و پس از تصمیم اوپکپلاس مبنی بر افزایش سهبرابری تولید در ماه مه و همچنین نگرانیها ناشی از جنگ تعرفهای دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا و تأثیر آن بر تضعیف اقتصاد جهان، هر بشکه نفت، کمتر از شصت دلار هم معامله شد.
این مسئله سبب شده بود که آمریکا و غرب تصور کنند که میتوانند تبعات تهاجم به ایران بر بازار نفت را کنترل کنند. با این حال ایران نهتنها بلافاصله بعد از تجاوزات خود را در موضع تهاجمی قرار داد بلکه با اتکا به عقلانیت استراتژیک و واقع گرایی ژئوپلیتیکی نشان داد که چگونه میتواند از این ظرفیت برای تأمین منافع ملی کشور استفاده کند و نشان دهد که چه نقش مهمی در عمل در حفظ ثبات امنیت انرژی جهان دارد.
این موقعیت ایران همراه با پیامهای آشکار و پنهان به بازیگران منطقهای و فرامنطقهای، باعث شد واشنگتن نیز به این واقعیت تن دهد که ادامه درگیری، بهزیان ثبات اقتصادی خودش است؛ از اینرو تلاش کرد تا هر چه زودتر زمینه ایجادآتش بس و حفظ آن را فراهم کند. مانند فشار بر رژیم صهیونیستی به پاسخ ندادن به موشکهای ایران بعد از اعلام آتش بس. آتشبس نشان داد که ایران دیگر بازیگری نیست که بتوان آن را در منطقه غرب آسیا کنار زد یا با تهدید از معادلات منطقهای حذف کرد. حضور فعال جمهوری اسلامی ایران در ساختار امنیت انرژی و موازنه قدرت در غرب آسیا، اکنون به امری تثبیتشده تبدیل شده است.
تحولات اخیر، تأییدگر این است که دوران تصمیمسازیهای یکجانبه و بیهزینه برای آمریکا بهپایان رسیده است. اقتصاد آمریکا، با وجود همه تلاشهایی که برای کاهش اتکا به نفت غرب آسیا انجام داده، در برابر یک شوک منطقهای در خلیج فارس، تا آستانه رکود پیش رفت و ناگزیر شد به آتش بس برای آرامسازی اوضاع روی بیاورد. در این میان، نقش سازنده و مقتدرانه ایران نهتنها سبب تغییرات معادلات به نفع خودش شد، بلکه بازتعریفی از جایگاه جمهوری اسلامی در معادلات کلان جهانی ارائه داد. ازاین پس، نه تهدید، بلکه گفتوگو با قدرتهای منطقهای همچون ایران، تنهاراه پایدارسازی نظم جهانی خواهد بود.