به گزارش شهرآرانیوز، «جمیما کلی» خبرنگار فایننشال تایمز از تجارب شخصی خود به این نتیجه رسیده که تابستان بر خلاف باور عامه، برای گروهی از مردم غم زیادی را به همراه میآورد. نوشته اخیر او را در مورد غم تابستانی بخوانید:
به عنوان یک ایده، یک زیباییشناسی، یک پالت رنگی، من عاشق تابستان هستم. من عاشق رخوت و شادابی و سرزندگی آن، روزهای طولانی و شبهای دلپذیر آن، تصوری از آن که ما را به دریاها و مکانهای خارجی میبرد، نوستالژی و خاطرات مبهم کودکی که تداعی میکند، هستم. من حتی مفهوم زودگذر بودن آن را دوست دارم که نوعی فوریت ذاتی در آن وجود دارد و حس نیاز به "زندگی در زمان حال" را میدهد؛ و با این حال، در واقعیت، میتواند این قضیه پیچیدهتر از اینها باشد. در میان تمام لذتگرایی و گرما و تعطیلات، تابستان همچنین میتواند حس عمیقی از مالیخولیا و غم و اندوه و برای بسیاری از ما، اضطراب شدید را به همراه داشته باشد. ما نگران هستیم که دیگران بیشتر از ما خوش میگذرانند؛ ما احساس میکنیم که باید در بیرون از خانه باشیم و معاشرت کنیم نه اینکه در داخل خانه جلوی تلویزیون باشیم و با گوشیهایمان اسکرول کنیم؛ ما به بدنهای آماده دیگران در ساحل نگاه میکنیم و نسبت به بدن خودمان احساس بدی داریم؛ ما مضطرب هستیم که همه چیز خیلی سریع به پایان میرسد.
آخر هفته گذشته در یک عروسی در یونان در کنار گروهی از آمریکاییها، با کمال تعجب متوجه شدم که این نگرانیها چقدر فراگیر است. معلوم شد که فقط بریتانیاییهای بدبین نیستند که به محض شروع تابستان حتی قبل از آن نگران تمام شدن آن میشوند. زنی آمریکایی به من گفت: «از روز استقلال آمریکا در چهارم جولای متنفرم، انگار تابستان از قبل تمام شده است.» مردی دیگر گفت که همیشه در ماه مه این حس را پیدا میکند.
با وجود اینکه انقلاب تابستانی، از نظر نجومی، آغاز رسمی تابستان در نیمکره شمالی است و نه اواسط آن، این واقعیت که روزها از آن نقطه به آرامی شروع به کوتاه شدن میکنند، منجر به این حس میشود که تابستان خیلی سریع از ما دور میشود. ما تمام سال منتظر تابستان هستیم و وقتی از راه میرسد، اغلب بیش از حد نگران تمام شدن آن هستیم، یا بیش از حد درگیر اتفاقات بعدی هستیم، که نمیتوانیم به درستی از آن لذت ببریم. وقتی بالاخره به تعطیلاتی که ماهها پیش رزرو کرده بودیم، میرسیم، ممکن است ۲۴ ساعت اول احساس خوشبختی کنیم، اما بعد از آن اغلب شروع به شمارش معکوس تعداد روزها تا پایان تابستان میکنیم؛ که این شاید استعارهای برای خود زندگی باشد؛ و در میان ما کسانی هستند که گرما یا حتی تصور تابستان را تحمل نمیکنند، که آنها هم روزها را میشمارند، اما به دلایل متفاوتی. اینها افرادی هستند که از آفتاب و معاشرت و لباسهای مخصوص به آن متنفرند و آرزوی هوای سردتر و دنجتر را دارند. یکی از دوستانم دائماً در ماههای جولای و آگوست احساس افسردگی میکند، و سپس وقتی سپتامبر از راه میرسد، وقتی تمام فشار برای اینکه وانمود کنیم که اوقات خوشی را سپری میکنیم، تمام میشود، احساس آسودگی زیادی میکند.
به هر حال، هیچ چیز به اندازه احساس ناراحتی در حالی که قرار است احساس خوبی داشته باشیم، ناراحت کننده نیست. در زمستان، بهانهای برای احساس غم داریم، به خودی خود نوعی آسایش وجود دارد که بیرون تاریک و خاکستری و پر از بدبختی است، بنابراین طبیعتاً غمگین هستیم. میتوانیم با دیگران هم در مورد آن ناله کنیم. احساس غم و اندوه در یک روز آفتابی از نظر احساسی بسیار ناراحت کنندهتر و منزوی کنندهتر است؛ و با این حال، بسیار رایجتر از آن چیزی است که تصور میکنیم.
هر ژانویه، صندوق ورودی ایمیل من پر از اطلاعیههای مطبوعاتی در مورد «دوشنبه آبی» میشود، که معمولاً سومین دوشنبه این ماه زمستانی است و ظاهراً افسردهکنندهترین روز سال محسوب میشود. من همیشه سادهلوحانه فرض میکردم که این روزی است که میزان خودکشی و سطح افسردگی اجتماعی در بالاترین حد خود قرار دارد. اما معلوم شد که این روزی است که در کمال تعجب یک شرکت مسافرتی دو دهه پیش آن را ساخته است. هیچ مدرکی وجود ندارد که این روز، روز غمانگیزی باشد و همچنین هیچ مدرکی مبنی بر افزایش خودکشی در این زمان از سال وجود ندارد.
در واقع، کاملاً برعکس، تحقیقات به طور مداوم نشان دادهاند که میزان خودکشی در کشورهای دارای آب و هوای معتدل کشورهای غیر گرمسیری که فصول مشخصی دارند در اواخر بهار یا اوایل تابستان افزایش مییابد و در زمستان به پایینترین حد خود میرسد. یک متاآنالیز در سال ۲۰۱۹ از ۱۹ مطالعه در کشورهای مختلف نشان داد که افزایش ۱ درجه سانتیگرادی میانگین دما با افزایش ۱.۷ درصدی میزان خودکشی مرتبط است.
و در آب و هوای رو به گرم ما، تابستان چیزی بیش از عوامل اجتماعی و انتظارات را برای ایجاد اضطراب به همراه دارد. تأثیر فیزیولوژیکی که هوای بسیار گرم بر بدن ما دارد، از تأثیر سطوح بالای استرس و اضطراب تقلید میکند. افزایش ضربان قلب، تنفس سریع، سطح کورتیزول بالا، سرگیجه و سبکی سر پیامد آن هستند. جای تعجب نیست که امواج گرما میتوانند باعث حملات عصبی، بیخوابی و بیماریهای روانتنی شوند. ممکن است کسی را بشناسید که اختلال عاطفی فصلی یا SAD دارد؛ حتی ممکن است خودتان هم به آن مبتلا باشید. اما نباید تصور کنیم که فقط روزهای سردتر و تاریکتر میتوانند باعث شوند که احساس غم کنیم و همچنین نباید تصور کنیم که تابستان نوعی حالت سعادت چند ماهه است. غم و اندوه تابستانی فقط یک فرضیه نیست و واقعیت دارد.