جانقربان |شهرآرانیوز- اسمش عصمت محمدجانی است. دختری هفدهساله که ارادهاش برای همه مثالزدنی است، از مادرش گرفته تا پزشک معالجش که اولین جملهاش درباره عصمت این بود که او دختری با اراده آهنی و روحیه بسیار بالاست. آنقدر بالا که پای عملی که آخرش معلوم نیست، میایستد و خانوادهاش را هم راضی میکند که یا از درد دو ماراتون نجات پیدا کند یا...
از هشتسالگی دچار این درد میشود. دردی ژنتیکی که باعث کنترلنداشتن بر اندامها میشود و حرکتهای غیرارادی ایجاد میکند. به قول خودش آنقدر حرکتها غیرارادی بودند که یک جا نمیتوانست بنشیند!
تا پانزدهسالگی با این درد روزگار میگذراند و از همهکس و همهچیز میبرد! از درس، از دوستان و از تمام میهمانیها! در حدی که به عروسی خواهرش هم نمیرود.
با درد دستوپنجه نرم میکند و ناامید نمیشود. از پزشکان مشورت میگیرد تا اینکه سرانجام دکتر بیرقی، فوقتخصص مغز و اعصاب کودکان و نوجوانان، که پزشک چندین ساله اوست، راهی جلو پایش میگذارد. راهی که به قول خود عصمت او را شبیه به سربازها کرده بود! راهی که زندگی او را تغییر داد و حالا او را به دختری عادی اما کنترلی تبدیل کرده است. کنترل و باتریهایی حیاتی که به قول مادرش از هر طلا و جواهری برای آنها مهمتر است.
با عصمت و خانوادهاش به گفتوگو نشستهایم. شرح حال این دختر را از زبان خودش ببینید و بشنوید.