محمد کاملان
خبرنگار شهرآرا محله
پیرمرد، نه پاکبان است و نه از بر و بچههای فضای سبز شهرداری مشهد، اما با حس مسئولیتپذیرانه مشغول رتق و فتق امورات و رسیدگی به درخت توتی در حاشیه خیابان است. بعدِ تشکر از خستهنباشید گفتن ما، بدون هیچ سؤالی شروع میکند به حرف زدن از درخت توتی که خودش میگوید چند وقتی است بیمار شده است: این درخت دستکم 60-50 سال عمرش است. چهل سالش را که من خودم یادم است. قدیمترها در مشهد رسم بود که درخت توت بکارند تا مردم از عایداتش استفاده کنند. حتی بعضیها این درختها را وقف میکردند که شهرداری یا کسی نتواند دست به آنها بزند یا قطعشان کند.
در خیابان توس و محله امام هادی(ع) دست روی هر درخت توتی که بگذارید، البته نه از مُدل چینی بیمحصولش که شهرداریها وسط بولوار میکارند، از همان درختهایی است که 50-40سال قبل پدر آمرزیدهای آنها را کاشته است. حاج رضا معصومی که از معمرین خیابان توس است و پدرش در همین راه کلی درخت توت کاشته و وقف کرده است، میگوید: این درخت برای ما خراسانیها خیلی ارزش دارد. یادم هست پدر خدابیامرزم شدید معتقد بود که این درخت به زندگیمان برکت میدهد. میگفت همین که مسافران در سایهاش استراحت کنند و مردم در فصل بهار از میوهاش استفاده کنند برای یکسالمان بس است. بنده خدا مقید بود که هرسال هرطور شده یک نهال توت در مسیر جاده قدیم بکاریم. آن زمان که شهرداری مثل الان در فکر فضای سبز درست کردن نبود، خودِ مردم مشهد هراندازه که دستشان میرسید و وُسعشان میکشید درخت توت میکاشتند. نهال توت برای اهل خراسان درخت مقدسی است. این درخت برای اهالی تربتجام و آن سرزمینها به این دلیل مقدس است که کاسه ساز دوتارشان از چوب درخت توت ساخته میشود و در سالهای خیلی دور برای تارِ این ساز از ابریشم استفاده میکردند و کرمی هم که این نخ را میسازد از برگِ درخت توت تغذیه میکند. مشهدیها هم مثل بقیه خراسانیها و حتی بیشتر از آنها روی این درختان حساس هستند. محمود برخواه که با ما همراه شده و جای خالی دانه دانه درختهای توتی که پدرش سالها قبل در خیابان زمان و حاشیه بولوار توس کاشته شده را نشانمان میدهد، میگوید: مشهدیهای قدیم درخت توت را صدقه جاریه میدانستند. میگفتند تا زمانی که این درخت هست و مردم از سایه و میوهاش استفاده میکنند، برای ما خدابیامرزی میفرستند و آن دنیا به دردمان میخورد. درست است که درخت توت بیعار است و چندان به رسیدگی نیاز ندارد، اما یادم هست که پدرانِ ما روی قطع کردن این درخت خیلی حساس بودند و اجازه نمیدادند که احدالناسی دست به آنها بزند. حتی خودشان هم درخت توت را قطع نمیکردند؛ چون اعتقاد داشتند هرکسی که درخت توت را قطع کند، گرهای در زندگیاش میافتد یا داغی میبیند. یکجورهایی راست هم میگفتند؛ من خودم شاهد بودم که آقایی در همین خیابان زمان درخت توتی را قطع کرد و گرهای در کارش افتاد که به هیچ عنوان نتوانست آن را حل کند.
اهالی خراسان و مشهدیهای قدیم خیلی خوب میدانستند که درختِ توت بومی این آب و هواست و اصلاً انگار خداوند این درخت را برای خراسان و خراسانیان ساخته است.
حاج محمود خطیب از ریشسفیدهای محله امام هادی(ع) و خیابان توس که خودش چند اصله درخت توت وقفی دارد میگوید مشهد یک زمانی برای خودش توتستان بوده و معدن درختهای توت شهر یکی کارخانه قند آبکوه و دیگری همین خیابان توس بوده است، بعد ادامه میدهد: اگر 40-30سال پیش درختهای توت مشهد را سرشماری میکردند تعدادش به هزارتا میرسید. از آن سر ایران میآمدند مشهد که توت بخورند. به قول شما جوانهای امروزی، این درختها هویت مشهد و جایی مثل توس بودند. همین جاده قدیم پُر بود از درخت توت که خیلیهایش را به دلیل تعریض جاده و کارهای اینچنینی از ریشه درآوردند. یادم هست زمانی که اسدی نهرگناباد را درست میکرد، دستور داد از اول تا آخر نهر را درخت توت بکارند. هم برای سایهاش روی آب و هم برای اینکه مردم از میوهاش استفاده کنند. ما هم برای نهرهای آب همین کار را میکردیم. حاج محمود در آخر حرفهایش هم به ماجرای احترام مردم مشهد به درختهای توت گریزی میزند و میگوید: باورتان نمیشود که درخت توت برای ما مثل امامزاده بود. شکستن شاخهها و قطع کردن این درخت گناه کبیره بود و کسی تا مجبور نبود این کار را نمیکرد. خلاصه اینکه درخت حرمت داشت.