اسنپ بک یا مکانیسم ماشه، اشتباهی بوده که در کنار سایر اشتباههای دیگر در متن برجام در بند ۳۷ آمده است. نمیتوان آن را کتمان نمود یا آن را بی اثر دانست. ماده ۳۷ ابزاری است در دست کشورهای غربی برای بازگرداندن تحریمهای قطعنامههای شورای امنیت. بحث بر سر اینکه "اسنپ بک با توجه به شرایط فعلی برجام، حقوقی است یا خیر؟! " نیز بی فایده است چرا که طرف غربی - آمریکایی نشان داده خیلی پایبند به قوانین نیست. او میخواهد به اهدافش برسد پس همان تعریف و تفسیری را از برجام و بند ۳۷ آن میپذیرد که در راستای تحقق اهدافش باشد.
اما بر فرض که مکانیسم ماشه تحقق یاید نهایت قرار است چه اتفاقی ییافتد.
دو اتفاق میتواند نتیجه این امر باشد؛
۱. بازگشت قطعنامههای قبلی شورای امنیت در خصوص ایران بخصوص قطعنامه ۱۹۲۹. محتوای این قطعنامهها تحریمهای شدید در خصوص صنایع هستهای، موشکی، نظامی، بانکی، بیمهای و حمل و نقل و هر گونه داد و ستد مالی با جمهوری اسلامی ایران است.
۲. قرار دادن ایران ذیل فصل ۷ منشور شورای امنیت و احتمال صدور مجوز حمله نظامی توسط شورای امنیت
به عقیده نگارنده، بخش اول که بازگشت تحریمهای شورای امنیت است با توجه به عدم رفع تحریمها طی سالهای بعد برجام و نیز افزودن دهها تحریم جدید طی همین سالها، اثر و قدرت خویش را از دست داده و چندان نمیتواند ایران را با چالشهای جدی فراتر از آنچه هم اکنون با آن دست به گریبان است، مواجه سازد.
حالت دوم یا همان احتمال جنگ نظامی نیز با اتفاقاتی که در جنگ ۱۲ روزه افتاد تقریبا بلااثر و حتی غیر قابل انجام است.
با دفاع محکم و ضربات سخت نظامی که جمهوری اسلامی ایران به اسراییل و نیز پایگاه العدید امریکا وارد نمود قطعا اروپاییها حتی فکر مشارکت در حمله نظامی را نیز به مغز خود راه نخواهند داد.
توان نظامی و آفندی ایران توانست رژیم اسرائیل را که در بیش از ۱۰۰۰ کیلومتر دور از مرزهای ایران قرار دارد و از چندین لایه پدافندی پیشرفته دنیا بهره میبرد را زیر پا له نماید و شکست سنگینی را به او تحمیل نماید، قطعا برایش حمله به کشورهای اروپایی که در فاصلهای نزدیکتر و دارای اهداف در دسترس تری هستند بسیار سهل و ممکن خواهد بود.
کشورهای اروپایی بویژه بعد از جنگ اکراین نشان دادهاند که به هیچ عنوان توان ورود به یک جنگ دیگر را ندارند و قطعا صدمات فراوانی را متحمل خواهند شد ضمن آنکه شرایط اجتماعی این کشورها با توجه به نسل کشی و جنایات رژیم کودک کش اسراییل و انزجار ملت هایشان از آمریکا و اسراییل، مناسب حمله به ایران نیست.
از اینها که بگذریم کشورهای اروپایی به نفوذ جمهوری اسلامی ایران و نیروهای وفادار به آن در داخل کشور خود واقف هستند و میدانند که حمله مستقیم به ایران صدمات جبران ناپذیری برای آنان به دنبال خواهد داشت.
ضمن آنکه غربیها قصد داشتند تا حربه حمله نظامی را بعنوان یک پتک بالای سر ایران نگاه دارند تا از محل آن، اهداف و خواستههای بی حد و حصر خویش را در موضوع هستهای و موشکی ایران پیش ببرند. با حمله نظامی مشترک اسراییل و آمریکا به ایران عملا این مترسک جنگ نیز خاصیت خود را از دست داد و پوچ بودن فرضیه شکست و تجزیه ایران با جنگ نظامی نیز بر همگان روشن شد؛ بنابراین اسنپ بک اگر هم روزی یک عامل فشار جدی در برابر ایران بوده و خطری جدی به حساب میآمده، امروز دیگر به یک مترسکی تبدیل شده که انجام یا عدم انجام آن هیچ تاثیری برای ایران نخواهد داشت.
نهایت اسنپ بک بازگشت قطعنامهها و تحریمهایی است که هیچگاه در این سالها سایه اش از سر ایران کوتاه نشد و احتمال حمله نظامی آمریکا و کشورهای اروپایی است که با آنچه گفته شد هیچگاه عملی نخواهد شد و یا بعبارتی اسنپ بک دیگر آن اسنپ بک نیست و مراقب باشیم به ما گران نفروشند.
پس نتیجه میگیریم که نمایندگان و دیپلماتهای ایران با قدرت و قوت بر سر میز مذاکره حاضر شده و به جای اتخاذ مواضع انفعالی از جمله تقاضای تعویق اجرای مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی، محکم و بصورت قوی، پرداخت خسارتهای مادی و معنوی حمله ۱۲ روزه و تهدید ظرفیتهای اقتصادی کشورهای اروپایی در صورت همراهی با آمریکا و حمایت از اقدامات رژیم کودک کش اسراییل را فریاد زنند.
فراموش نکنیم در قانون نظام بین الملل، انفعال، ترس و کوتاه آمدن از حق خود، نتیجهای جز تسلیم در برابر دشمن نخواهد داشت.