کشف غار مغان در نزدیکی مشهد، میراث منوچهر مهران جدایی مدافع استقلال از جمع آبی‌ها + عکس ثبت‌نام دور جدید عمره از امروز (۱۱ مرداد ۱۴۰۴) | افزایش هزینه سفر عمره به میزان ۵۰ درصد رشد ۶۲ درصدی اعتبارات استانی عشایر خراسان رضوی | گامی بلند در توسعه زیرساخت‌ها آغاز اجرای ۱۶ پروژه عدالت آموزشی در بردسکن با حمایت شورای اسلامی خراسان رضوی رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: چهره شهر مشهد با نهضت آسفالت تغییر خواهد کرد پژمان‌فر: مشهد نیازمند اضافه‌شدن بیش از ۲ هزار اتوبوس به ناوگان حمل‌ونقل عمومی است قطعی‌های برق و کمبود آب، تولید کشاورزی شمال خراسان را یک‌سوم کاهش داده است حاجی‌بگلو: مشهد در حوزه آسفالت پیشتاز است افتتاح ایستگاه بسیج خط ۳ مترو مشهد تا پایان سال ۱۴۰۴ ورود ۴۹ دستگاه ون جدید به سیستم حمل‌ونقل مشهد شهردار مشهد مقدس: نهضت ۵ میلیون مترمربع آسفالت در مشهد کلید خورد | رضایتمندی مردم اولویت کار ما است + فیلم پلیس راهور: ارائه گواهی سلامت روان برای دریافت گواهینامه الزامی نیست هوای کلانشهر مشهد امروز قابل قبول است (۱۱ مرداد ۱۴۰۴) آغاز خدمت‌رسانی پاکبانان مشهدی به زائران اربعین از فردا در نجف +عکس برگزاری مسابقات لیگ استانی دوچرخه‌سواری در بوستان کرامت مشهد خبرهای خوب شهردار مشهد برای مردم: رونمایی از ۸ دستگاه اتوبوس جدید و نوسازی و بهره‌برداری از ۴۹ دستگاه تاکسی ون ایجاد شرایط ویژه در تامین مالی پروژه های شهری مشهد مقدس پکن: واشنگتن پشت ۶۰۰ حمله سایبری | آمریکا بزرگترین تهدید سایبری علیه کشور ماست یک نماینده مجلس: مهاجران افغانستانی به زودی با قطار به کشورشان بازمی‌گردند ۲۹ میلیون مترمکعب، نیاز آبی سالیانه فضای سبز مشهد | ۳۰ درصد آب بوستان‌ها از پساب تأمین می‌شود
سرخط خبرها

کشف غار مغان در نزدیکی مشهد، میراث منوچهر مهران

  • کد خبر: ۳۴۹۱۴۰
  • ۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۲
کشف غار مغان در نزدیکی مشهد، میراث منوچهر مهران
بازخوانی یک غارنوردی پرماجرا که  ۸۰ سال پیش با هدایت «منوچهر مهران» و  توسط تیمی از  ورزشکاران مشهدی و  تهرانی انجام شد.

حسین نخعی شریف | شهرآرانیوز؛  امروز رفتن به غار مغان برای مشهدی‌ها چنان سهل و آسان شده است که گفتنش حتی ارزش خبری هم ندارد؛ اما بد نیست بدانید که سال‌ها پیش، منوچهر مهران، چهره مشهور ورزش خراسان و از پیش گامان روزنامه نگاری ورزشی در ایران، با تعدادی عاشق و ماجراجو برای اولین بار موفق به پیمایش کامل این غار شد. منوچهر مهران که پس از مدتی خدمت در انجمن ورزش اداره فرهنگ خراسان، راهی تهران شده است با تشکیل باشگاه «نیرو و راستی» باعث وبانی خدمات ارزنده ورزشی در کشور می‌شود. ازجمله این خدمات شناسایی غار‌های نامکشوف کشور است که داستان‌های زیادی در اطراف آن‌ها زبان به زبان می‌گشته است.

مهران با تشکیل تیمی از کوهنوردان تحصیل کرده ذیل باشگاه «نیرو و راستی»، دو پیماش اکتشافی و غارنوردی ویژه را برای سال۱۳۲۴ تعریف می‌کند؛ یکی برای غار شاهپور در کازرون و دیگری برای غار مغان در کوه‌های بینالود خراسان.

گزارش‌های نشریه «نیرو و راستی»، مؤید آن است که سفر به کازرون در اول فروردین ماه این سال انجام می‌شود، اما پیمایش غار مغان در ۶ مردادماه صورت می‌گیرد.

هشتادمین سالگرد این اقدام ارزشمند، بهانه‌ای شده است تا به چگونگی این سفر پرماجرا و پرمخاطره بپردازیم که مشهدی‌های زیادی در آن حضور داشته‌اند.

آنچه در ادامه می‌خوانید و به زبان یکی از اعضای تهرانی این تیم است، برگرفته از اطلاعات گزارش شماره شهریور ۱۳۲۴ مجله «نیرو و راستی» و گفت وگویی است که سال‌ها پیش با زنده یاد حمزه وحدت، از بزرگان و پیش قراولان ورزش کشتی و ژیمناستیک در خراسان بزرگ و از حاضران در این غارنوردی، انجام داده‌ام.

* حرکت از امجدیه

از چند روز قبل دلم هوایی شده بود و با اینکه سفر‌های زیادی با تیم کوهنوردی «نیرو و راستی» رفته بودم، این بار، حس و حال عجیبی داشتم. ساعت ۲۱ آخرین روز تیرماه ۱۳۲۴، طبق قرار به امجدیه رفتم تا با منوچهر مهران و سایر کوهنوردان باشگاه با اتوبوس راهی مشهد شویم. به نیشابور که رسیدیم، مهران به ما استراحت داد تا در کنار مزار خیام، شب را به صبح برسانیم. البته قبلش چند ساعتی هم در سبزوار توقف داشتیم و شب قبلش هم در شاهرود بیتوته کرده بودیم. اعضای گروه، اهل دل بودند و تا صبح خیام خوانی کردند که برخی از رباعی‌ها عجیب به دلم نشست:

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت وگوی من و تو
چون پرده برافتد، نه تو مانی و نه من

* سلام به امام مهربانی‌ها

چهارشنبه، ۳ مرداد، پس از خوردن صبحانه در کنار مزار خیام، حدود ساعت ۹ صبح به سمت مشهد روانه شدیم و پس از چند توقف در مسیر با دیدن مناره‌های طلایی مرقد امام رضا (ع) از تپه‌های خواجه اباصلت، به رسم ادب از ماشین پیاده شدیم و به امام مهربانی‌ها سلام دادیم. آقای مهران اینجا با تک بیتی از حافظ، همه ما را منقلب کرد:

«در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش»

بیتی که تا مشهد زمزمه اش کردم و اشک ریختم.

در نزدیکی مشهد، یعنی قریه طرق، عده زیادی از ورزشکاران مشهدی به استقبال ما آمده بودند. آقایان مهدی ریاضی، رئیس انجمن ورزش، و محمدتقی جعفریان، دبیر ورزش، به نمایندگی از انجمن ملی تربیت بدنی و ورزشکاران خراسان به ما خیرمقدم گفتند و پرچم «خراسان» را -که به رنگ سبز بود- کنار پرچم باشگاه «نیرو و راستی» بر روی اتوبوس نصب کردند. پس از نیم ساعت، همگی روانه مشهد شدیم؛ خیلی خسته بودیم، پس از گذشتن از اطراف حرم، ابتدا به دبیرستان فردوسی رفتیم. در اینجا هم جمع زیادی به استقبالمان آمده بودند و آقای بهادری، معاون اداره فرهنگ خراسان به ما خیرمقدم گفت تا اینکه پس از صرف چای و شیرینی به دبیرستان شاهرضا هدایت شدیم که برای اسکان ما در نظر گرفته شده بود.

*روز شلوغ و پرخاطره

پنجشنبه، ۴ مرداد ۱۳۲۴، به پابوس امام رضا (ع) رفتیم تا برای انجام این پیمایش سخت از او مدد بگیریم و البته قبل از آن هم با آقای علی منصور، استاندار استان نهم و نایب التولیه آستان قدس رضوی، دیداری داشتیم. ناهار هم -جایتان خالی- غذای حضرتی خوردیم که چه عطر و بوی نابی داشت. بازدید از کتابخانه و موزه هم البته جالب بود.

عصر هم به افتخار حضور آقای مهران، توسط تربیت بدنی ضیافتی در باغ نادری برگزار شد و آقایان یزدزاد و صبور جنتی و آخوندزاده با حرکات آکروباتیک، شوروشعف خاصی ایجاد کردند. جالب اینکه همه ورزشکاران، احترام خاصی برای منوچهرخان قائل بودند و به نیکی از خدماتش در مشهد یاد می‌کردند. جمعیت زیادی هم برای تماشای برنامه‌های ورزشی حضور داشتند که نشان از علاقه مشهدی‌ها به ورزش ژیمناستیک و کشتی داشت.

* «غُطه» در وکیل آباد

جمعه، ۵ مردادماه، به باغ وکیل آباد دعوت بودیم و جواد فروتن، نماینده حاج حسین آقا ملک، به گرمی از ما استقبال کرد و البته واترپلوی ما در استخر وکیل آباد، سخت باعث تعجب مشهدی‌های حاضر شد. مردمی که برای شنا به استخر وکیل آباد آمده بودند، دائم از ما درباره این بازی سؤال می‌کردند. یکی شان با لهجه شیرین مشهدی گفت: قدرت خدا! با توپ توی آب غُطه مُخورن.

حضور در باشگاه فردوسی هم حسن ختام برنامه جمعه ما بود که با یک چلوکباب مشتی نیز همراه بود.

*ارادت به حکیم توس

شنبه، ۶ مردادماه، حضور در «باشگاه باستانی جوانان» که‌ می‌گفتند بیش از بیست سال در زمینه ورزش زورخانه‌ای فعال است و حاج قاسم فدایی، مدیر باشگاه، هم از خوش نامان این رشته به شمار می‌رود. آقایان جعفر رضوی و حبیب فاطمی هم با انجام حرکات باستانی، تبحر خود را در این رشته نشان دادند.

پس از آن، بلافاصله به توس و مزار حکیم سخن، فردوسی بزرگ، رفتیم. نقال خوش سخنی نقل می‌گفت. اصلا متوجه نشدیم دو ساعت زمان چگونه سپری شد. از حماسه سرایی رستم و سهرابش بسیار لذت بردیم. به مشهد که برگشتیم، مستقیم به باغ ملی رفتیم، درحالی که قرق شده بود تا به همراه جمعی از ورزشکاران مشهدی، شام را مهمان آقای خواجه نوری، شهردار مشهد، باشیم.

*حرکت به سوی غار مغان

سرانجام فرارسیدن زمان موعود و حرکت به سمت غار مغان. ساعت ۲۲ شنبه، ۶ مرداد۱۳۲۴، سی عضو اعزامی باشگاه «نیرو و راستی» از تهران، به سرپرستی منوچهر مهران، پس از صرف شام در باغ ملی و بدرقه مسئولان شهر، با اتوبوس روانه مکانی به نام خلج شدیم. از این مکان، چون دیگر امکان تردد با ماشین نبود، پیاده به سمت غار مغان روانه شدیم. پس از حدود یک ساعت پیاده روی به قریه خلج رسیدیم که سنگ مرمر آن معروف است. از کوه خلج که گذشتیم، در یک شیب تند به سمت رودخانه «شلگرد» روانه شدیم. اینجا به کوهنوردان مشهدی ملحق شدیم که به سرپرستی آقایان مهدی ریاضی و حسین بمبئی چی زودتر از ما به این مکان آمده بودند.

ساعتی اتراق کردیم. ضمن آشنایی با کوهنوردان مشهدی، آقای مهران دقایقی برای ما صحبت کرد. او با برشمردن اهداف این پیمایش، از دوستی، احترام و جوانمردی در ورزش سخن گفت. در پایان هم اعضای هر دو تیم به گروه‌های چندنفری تقسیم شدند و چگونگی حرکت توضیح داده شد. نفر اول و آخر کاروان هم مشخص شد؛ آقای مهران تأکید کرد که به هیچ عنوان نباید از این دو نفر جلوتر یا عقب‌تر باشیم.

یک ژاندارم سواره مسلح هم همراه تیم مشهدی بود که مدام در میان ما در تردد بود. مسیر خاصی هم البته وجود نداشت. ما از کنار رود، در دل شب و نور ماه شب چهارده که درخشش خاصی در آب رود داشت، طی مسیر می‌کردیم.

هرچند بخشی از بارمان را با الاغ یا مال (به قول همراهان مشهدی مان) فرستاده بودیم، بازهم کوله پشتی هایمان سنگین بود. ساعت ۲:۳۰ صبح، فرمان استراحت به مدت دو ساعت صادر شد. عده‌ای خوابیدند و عده‌ای هم زیر نور ماه در کنار صدای آرام رود، بیدار ماندند. باقرزاده، همراه مشهدی مان، فلوت زیبایی زد و همه را به وجد آورد و امیربیگی هم از گروه تهران با صدای زیبایش همراهی کرد.

*نان و کره و شیره توت

ساعت ۵ صبح یکشنبه، ۷ مردادماه، با سوت آقای مهران همه به خط شدیم تا روانه روستای مغان شویم. عجیب روستاییانی بودند که در راه می‌دیدیم. از هر کدامشان می‌پرسیدیم «تا مغان چقدر مانده؟» می‌گفتند: «راهی نیست. صد قدم دیگر»، اما هزار قدم رفتیم و نرسیدیم.

همین شده بود دستمایه شوخی ما با همراهان مشهدی. سرانجام پس از دو فرسخ از محل توقف صبحمان، به یک سراشیبی رسیدیم. درختان سرسبز قریه مغان از ما دلبری می‌کرد. با دیدن درختان تنومند روستا، انگار انرژی و توان مضاعفی یافته باشیم، شروع کردیم به خواندن سرود‌های باشگاه.

اهالی روستا با تعجب به ما نگاه می‌کردند. زنان روستایی با چادر‌های رنگی درحالی که بچه‌های قدونیم قد را بغل گرفته بودند، ازروی پشت بام‌ها به ما خیره شده بودند. مردان روستا هم که شاید تاکنون این همه شهری را یک جا آن هم با لباس متحدالشکل ندیده بودند، ضمن گفتن «خداقوت» ما را به باغ هایشان دعوت می‌کردند، اما منوچهرخان قبلا به ما سفارش کرده بود که به هیچ عنوان نباید از گروه جدا شویم.

به مرکز روستا که رسیدیم، کدخدا ما را به صرف ناهار به میدان سبز و خرمی هدایت کرد که سایه درختان توت آن بس دلنواز بود. ناهار نان و ماست تازه، کره و شیره توت بود که همه محصول خود روستا بود و خوردنش به ویژه با باد ملایمی که‌ می‌وزید، بس گوارا بود.

به گفته کدخدا، روستای مغان حدود ۲ هزار نفر سکنه دارد. خانه‌های روستا از گل و سنگ بود و مردم هم در فقر و محرومیت. با اعلام سه ساعت استراحت، اعضای گروه متفرق شدند تا از طبیعت چشم نواز روستای مغان لذت ببرند. با اتمام ساعت مرخصی همه مجدد دور هم جمع شدیم و به مکانی در نزدیکی روستا به نام سرچشمه رفتیم. آقای مهران تأکید کرد که به هیچ عنوان نباید این محل را ترک کنیم.

گپ وگفت با دوستان مشهدی و کری خوانی دو گروه و بروز هنرنمایی اعضا، تازه گرم شده بود که سوت خاموشی ساعت ۲۳ آقای مهران، به صدا درآمد. نیمه‌های شب هوا سرد شد، به طوری که کاملا خودمان را زیر پتو هایمان مچاله کرده بودیم. بارش نرم باران هم دقایقی مهمانمان شد تا بر لذت بخشی هوا افزوده شود.

*سوت حرکت و خرافات روستاییان

رأس ساعت ۴ صبح دوشنبه، ۸ مرداد، با سوت آقای مهران همه بیدار شدیم! سوتی که نه شب‌ها دوست داشتیم به صدا دربیاید و نه صبح ها. شب‌ها دوست داشتیم بیدار باشیم و با صدایش مجبور به خواب نشویم و صبح‌ها برعکس دوست داشتیم بخوابیم و با صدایش مجبور به بیدارشدن نباشیم.

با صدای سوت همه مثل سربازخانه‌ها سریع به خط شدیم تا پس از صرف صبحانه روانه دهانه غار شویم. آقای مهران وقتی صحبت‌های عجیب وغریب روستاییان را در مورد غار شنیده بود، با زرنگی خاص خودش، یک جوان روستایی را هم برای اینکه روستاییان باور کنند ما تا آخرین نقطه غار خواهیم رفت، به جمع تیم اضافه کرده بود.

از مسیر جویی باریک و در یک سربالایی سخت، به سمت غار روانه شدیم، همه در یک خط. ساعت ۶ صبح به دهانه غار رسیدیم. وسایل داخل کوله پشتی هایمان را چک کردیم. چهار نفر از اعضای گروه که تحصیلات مهندسی داشتند، سریع مشغول محاسباتی شدند. ما در این زمان به حرف‌های عجیب وغریب روستاییان فکر می‌کردیم و از حبیب ا...، جوان روستایی همراهمان، دراین رابطه توضیح می‌خواستیم. حبیب ا... می‌گفت: پیرزنی داخل غار نشسته و مشغول رخت شستن است. اگر وارد غار شویم، اول با نصیحت و بعد با تهدید، مانع رفتن به داخل غار می‌شود.

قبل‌تر عده‌ای از روستاییان گفته بودند: «شما برای برداشتن گنج‌های غار آمده‌اید، اما موفق نخواهید شد؛ زیرا اژد‌هایی در انتهای غار، نگهبان این گنج هاست و کسانی که به نصیحت پیرزن رخت شور، گوش نکنند و به این قسمت بروند، توسط اژد‌ها نابود می‌شوند.» عده‌ای هم گفته بودند: «این غار محل زندگی جن و پری است، اگر به داخل خانه شان بروید، ناراحت می‌شوند و...»

*تفأل به حافظ

پس از نیم ساعت که محاسبات لازم توسط چهار نفر مهندس انجام شد، اعضای مشهدی و تهرانی دوبه دو کنار هم ایستادیم و به سخنان آقای مهران گوش دادیم؛ «تابع دستورات من باشید. نظم پذیری به نفع همه است. اگر به حرف نباشید، در این چند ساعت که ممکن است چند روز هم بشود، احتمال هر خطری هست. جز در موقع خطر، سوت نزنید. اگر گم شدید، اصلا نگران نشوید، همان جایی که هستید بمانید و از یارتان جدا نشوید. به امید خدا و با تفألی به حافظ حرکت می‌کنیم.»

بعد آقای مهران این شعر را خواند:

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم/این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم/جلوه بر من مفروش‌ای ملک الحاج که تو/خانه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم

با توکل به خدا و حظ بردن از فال حافظ، داخل غار شدیم. تا ۱۲۰ متری، نیاز به روشنایی نداشتیم، اما کم کم تاریکی بر غار چیره شد. هرچه جلوتر می‌رفتیم، عرض غار وسیع‌تر و ارتفاعش بیشتر می‌شد و شیب غار روبه پایین می‌رفت. کم کم زمین هم ناهموار و لغزنده شد. هرآن احتمال سقوط می‌رفت تا اینکه به جایی رسیدیم که راه باریک و پیچ درپیچ شد. خفاش‌ها بالای سرمان پرواز‌ می‌کردند و ما همه شمع به دست به ستون یک در حال عبور از پیچ وتاب‌های درون غار.

برخی این نما را به کلیسا‌های فرنگی که در فیلم‌ها دیده بودند، تشبیه کردند و مشهدی‌ها آن را به شب‌های خطبه خوانی در حرم امام رضا (ع). هرچه بود، یک حس خوب معنوی در ما ایجاد شده بود و تداعی فال حافظ که «چه نوری ز کجا» می‌بینم.

کشف غار مغان در نزدیکی مشهد، میراث منوچهر مهران

*بن بست غار

در همین حال وهوا بودیم که سوت آقای مهران به صدا درآمد. همه درجا ایستادیم. به دوراهی رسیده بودیم و زیر پایمان چاهی عمیق بود. مجبور بودیم با کمک طناب و به سختی از کنار چاه رد شویم. پس از عبور از این پرتگاه، معبر تنگ و ارتفاع هم کم شد، به طوری که قسمتی را سینه خیز طی کردیم. آقای رسول رئیسی، قهرمان هالتر کشور که درشت‌ترین عضو گروه بود، به سختی توانست عبور کند.

پس از عبور از این گذرگاه سخت، به برکه آبی رسیدیم. افرادی که قبل از ما داخل غار شده بودند تا همین قسمت توانسته بودند، پیشروی کنند. طبق گفته حبیب ا... اینجا همان جایی است که پیرزن رخت شور به افرادی که آمده‌اند، دیگر اجازه ادامه دادن مسیر را‌ نمی‌دهد.

دو طرف برکه به کوه وصل بود و یک طرف هم مسیری بود که ما در آن قرار داشتیم. تنها مسیر برای پیشروی، مقابل ما بود که راه به چند شعبه تقسیم می‌شد و البته عمق آب هم نامشخص بود. در اینجا گروه برای ادامه مسیر انتخاب دشواری داشت، یا باید به همین جا اکتفا می‌کردیم و همچون سایر افراد برمی گشتیم یا باید از آب گذر می‌کردیم.

به توصیه آقای مهران، جمع محدودی انتخاب شدند تا از آب عبور کنند. با نیزه‌های بلندی که در اختیار داشتیم سعی داشتیم عمق آب را بفهمیم، اما امکان پذیر نبود. مانده بودیم چگونه از آب عبور کنیم تا اینکه متوجه شدیم در قسمتی از برکه، سنگ‌های بزرگی است. با استفاده از طناب به آن‌ها نزدیک شدیم و با مرارت بسیار، خودمان را به آن طرف برکه رساندیم که برکه کوچک تری وجود داشت و آبش بسیار سرد بود.

حالا چند راه فرعی مقابلمان بود. گروهی که از برکه گذشته بودیم، مجدد در اینجا تقسیم شدیم تا هر یک به راهی برویم. راهی که ما رفتیم، حدود ۲۵ متر بیشتر طول نداشت و بن بست بود. وقتی برگشتیم، سایر همراهان هم مثل ما از بن بست بودن مسیر‌های رفته می‌گفتند.

دفترچه‌ای را که نام تمام اعضای گروه در آن نوشته شده بود، درون جعبه‌ای قراردادیم که همراهمان برده بودیم. جعبه را در همین قسمت که منتهی الیه غار هم بود، جاسازی کردیم و به سمت سایر اعضای گروه برگشتیم و چند عکس به یادگار گرفتیم.

*با اراده، هیچ راهی مسدود نیست

آقای مهران، در محل ماند تا طول و عرض و عمق برکه را مشخص کنند و مابقی گروه را به دسته‌های ده نفری تقسیم کرد. هر گروه را مأمور رفتن به راه‌های فرعی در طول مسیر برگشت نمود. این راه‌های فرعی هشت مسیر بود که باز هرکدام از آن‌ها به راه‌های فرعی دیگری تقسیم می‌شدند که از نظر جنس، نوع سنگ و خاک فرقی با مسیر اصلی نداشتند، اما باریک‌تر و کم ارتفاع‌تر بودند. در سه مسیر از آن‌ها چشمه‌های آبی هم وجود داشت.

ساعت یک ظهر جزو اولین گروه‌هایی بودیم که از غار خارج شدیم. پس از گذشت یک ساعت، سرشماری انجام شد، اما ۱۰ نفر از اعضا نبودند. آقای مهران ۱۰ نفر داوطلب را مأمور پیداکردن آن‌ها کرد. هشت نفر از اعضا که به خاطر تمام شدن شمع و پرت شدن چراغ قوه شان، راه را گم کرده بودند، توسط تیم ده نفره پیدا و نیم ساعت بعد به ما ملحق شدند.

تیم جست‌و‌جو مجدد به داخل غار رفت تا دو عضو باقی مانده را پیدا کند. لحظات سختی بود و زمان به سختی می‌گذشت. به توصیه آقای مهران، دسته جمعی سرود: «ای ایران‌ای مرز پرگهر» و سرود «کوهنوردان» را خواندیم. ساعت ۱۵:۲۵ صدایی از درون غار شنیده شد، همه ساکت شدیم تا بهتر متوجه شویم، اما صدا گنگ و نامفهوم بود. با خنده‌ای که بر لبان آقای مهران نشست، خاطرجمع شدیم همه چیز روبه راه است و پنج دقیقه بعد، با اضافه شدن دو عضو گم شده که توسط تیم جست‌و‌جو در انتهای چاهی پیدا شده بودند، همه مسرور و شاد دوباره به خواندن سرود «ای ایران» پرداختیم.

پس از نیم ساعت، آقای مهران از همه اعضا که کمترین آنها هفده سال و بیشترینشان ۵۲ سال داشت، تشکر کرد و همراه با شوخی و خنده گفت: دیدید نه پیرزن رخت شوری بود و نه اژد‌ها و نه جن و پری. انسان، چون نسبت به ناشناخته‌ها جاهل است، در مورد آن خیال پردازی می‌کند. برای افراد نیرومند و متحد که در راه هدف مشخص گام برمی دارند، هیچ راهی مسدود نیست.

تاریخ سازان مشهدی

حسین بمبئی چی، اصغر صبور جنتی، ناصر آزاد، اکبر صمدیان، جعفر شیمونی، غلامحسین ملک زاده، حسین ملک زاده، احمد حمیدی، تقی کاشانی، محمود وحدتی، حمزه وحدت، صادق گنجه، کریم هاتفی، ابوالفضل رسول پور، قدرت برانداف، علی اکبر غفاریان امامی مقدم، قاسم طلاساز، ابوالفضل آل طه، مهدی خرم، حسین فیروزی، مرتضی قلی امیرتاش، مجید فیاض، مصطفی بنائی، خلیل مؤمنی، حبیب ا... عطاپور، نادر افشارنادری، جواد فهمیده وجدانی، مهدی کامل، نصرا... مهاجر، مسعود نیازی، منصور خدیوی، عباس برازنده، قاسم حریری، محسن باقرزاده، هدایت پیوندی، حسین مصباح، عباس امیرتاش، محمد هادی‌زاده، علی صادق زاده، باقر فاضل خورشید، جعفر شیدبان. به سرپرستی: مهدی ریاضی.

منوچهر مهران کیست؟

«منوچهر میرزا شهپور» یا همان «منوچهر مهران» معروف ورزش، متولد سال ۱۲۹۱ خورشیدی در مشهد است. او در همان سال‌هایی که دانش آموز دبیرستان «دانش» است، علاوه بر انجام ورزش هایی، چون کوهنوردی، ژیمناستیک و دوومیدانی، یکی از فوتبالیست‌های کلوپ ورزشی فردوسی، اولین باشگاه فوتبال مشهد نیز به شمار می‌رود، برای همین، وقتی در سال ۱۳۰۶ تیم فوتبال «نادیا» از قفقاز به مشهد می‌آید، او یکی از بازیکنان تیم میزبان است. مهران که  از دوران مدرسه و با هدایت پیش گامانی، چون ناصرقلی خان رفیعا، محمود مؤیدزاده و علی نقی خان پرتوی رشته‌های مختلف ورزشی را آموخته است، خیلی زود به عنوان معلم ورزش جذب دبیرستان‌های شاهرضا و فردوسی می‌شود.

کشف غار مغان در نزدیکی مشهد، میراث منوچهر مهران

از اینجاست که کار اصلی مهران در ورزش مشهد شروع می‌شود، به طوری که امروز او را یکی از پایه گذاران ورزش خراسان می‌دانند. تلاش او و همکاران متعهدش مثل حسین بنایی و مهدی ریاضی، در شناسایی نخبگان ورزشی مشهد و برگزاری مسابقات مختلف باعث می‌شود ورزش مشهد خیلی زود در کشور نام و آوازه‌ای پیدا کند. او همچنین اولین مسئول ورزش خراسان بین سال‌های ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۶ خورشیدی است و اولین مسابقات باشگاهی را در مشهدبنیان می‌نهد. 

منوچهر مهران در سال ۱۳۱۷ به تهران مهاجرت می‌کند و در آنجا باشگاه ورزشی «پیکار» را پایه می‌گذارد که بعد‌ها به نام «نیرو و راستی» تغییر می‌یابد. او همچنین با معرفی ورزش‌های روز جهان در مجله ورزشی «نیرو و راستی» که نخستین هفته‌نامه ورزشی ایران است، زمینه حضور تیم‌های ورزشی ایران را در پیکار‌های جهانی و المپیک فراهم می‌آورد. مهران که نخستین مروج رشته غارنوردی در ایران است، در ۱۹ آذر ۱۳۲۶ به‌دلیل بیماری قلبی در تهران فوت کرده و در ظهیرالدوله به خاک‌سپرده می‌شود.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->