مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ در سکوت رنگها زندگی میکند. در میان بومهای سفیدی که صبحها، با نور خورشید از پشت پرده آبیرنگ اتاق، رنگآمیزی میشود. بیشتر ساعتهای روز را همانجا میگذراند. منصوره عاشق بوی رنگ است و وقتی قلممو را میان انگشتانش قرار میدهد، آماده خلق جهانی تازه است. نقاشی برای او در تکنیکها خلاصه نمیشود، شیوهای از زیستن در دنیای بیرنگ و روح امروز است. نقاشی، نوع نگاهش به زندگی را تعیین میکند و از میان آن، خودش را پیدا میکند.
از تجربههای دور و نزدیکش، از سکوتها و صبوریها، از زخمهای ناپیدا و مهرهای بیپاداش، زبان تصویری میسازد که مخاطب را بیآنکه بداند به تأمل وامیدارد. نقاشیهایش آمیختهای از خیال و واقعیت است، از حافظه و رؤیا، از تاریخ و زندگی روزمره، جهانی شاعرانه و در عین حال ریشهدار. رنگ سبز را بیش از همه دوست دارد. متولد اواسط دهه۴۰ در شهر نوشهر است. اولین نقاشیهایش، از طبیعت بیجان است، از سبزی بیانتهای شمال کشور.
او دوره کارشناسی و کارشناسیارشد نقاشی میخواند. در دانشگاههای الزهرا (س) و سوره، هنر را مشق میکند و پلهپله بالا میرود. بیش از سیسال در جهان هنر فعالیت میکند و در دانشگاه، هنرستان و مؤسسات مختلف به تدریس میپردازد. مرکز مهارتهای هنری دانشگاه سوره را مدیریت میکند، کارگاههای آموزشی برگزار میکند و دانشجویان را به شهود و خلاقیت وامیدارد. او بیوقفه به سمت جلو حرکت میکند.
منصوره در نمایشگاههای انفرادی و گروهی زیادی شرکت میکند. داوری جشنوارههای بسیاری از جمله «هزار و یک بسما...» و «حماسه هنر» را در کارنامه دارد و نامش در جشنوارههای بسیاری، بهعنوان برگزیده اعلام میشود. آثارش، تلفیقی از سبک مفهومی، احساس، دروننگری و فرم معاصرند.
هر تابلو روایت یک روند فکری و احساسی است. سال۱۴۰۲ اوج این روند را به نمایش میگذارد. در نمایشگاه «پژواک خیال» و در حوزه هنری تهران، بیش از سیاثر آبستره را در معرض عموم قرار میدهد که بیانی شهودی از ناخودآگاه، ادراک و تخیلات او هستند. جایی که به گفته خودش هر خطی، خط دیگر را متولد میکند و هر رنگی، رنگ دیگر را.
او خود را در گفتوگو با رنگ و فرم یافته است. از هنر بیدرد و بیموضع فراری است. هنر را بدون تعهد، هنر معنا نمیکند. اطرافیانش او را بهعنوان فردی آرمانخواه و دغدغهمند میشاسند؛ زنی که خلاقانه مرزهای هنر و مسئولیت اجتماعی را به یکدیگر گره میزند و با رنگ و قلم، حرفهایش را روی بوم میآورد.
آخرین اثر منصوره، به امضای همیشگیاش بدل میشود. تابلویی ناتمام از واقعه عاشورا با عنوان «شام غریبان». در سحرگاه بیستوسوم خرداد و در حملات تروریستی رژیم صهیونیستی به پایتخت، «منصوره عالیخانی» از دنیا میرود. در شبی که سعید برجی، دانشمند هستهای ایران هدف قرار میگیرد، منصوره، همسرش او را تنها نمیگذارد و تا انتهای مسیر با او همقدم میشود.
شام غریبان او، نه فقط تصویری از اندوه عاشورا، بلکه قابی همیشگی از شبی است که قلب وطن به درد آمد. از شبی که ناجوانمردانه، انسانهای بیگناه بسیاری پر کشیدند و جای خالیشان در کوچهپسکوچههای وطن تا همیشه خالی خواهد ماند.
در دفتر و آتلیهاش، پالت رنگ خشکشده، دفتر طراحی و طرح نیمهتمامی به چشم میآید که هنوز هیچکس توان جابهجایی آنها را ندارد. پیکر منصوره چند روز پس از شهادت، در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) تهران به خاک سپرده شد و به پاس سالها خدمت او به عرصه هنر، آخرین آثارش در نگارخانه حوزه هنری تهران به نمایش درآمد تا یادش در حضور خانواده، علاقهمندان و شاگردانش، گرامی داشته شود.