در روزگار انباشت داده، خبرنگار دیگر فقط چشم بینا یا گوش شنوا نیست، بلکه فیلتر، پالایشگر، و در نهایت، بازنمای واقعیتیست که هزاران نیرو برای شکل دادن به آن در رقابتاند.
رسانه، هرقدر هم که به واقعیت وفادار بماند، همیشه در حال بازنماییست؛ بازنماییای که حاصل انتخاب است: انتخاب سوژه، زاویه، زبان، قاب، اولویت و حتی سکوت. و در چنین روندی، خبرنگار فقط راوی رویدادها نیست؛ او مشارکتکنندهایست در معماری افکار عمومی.
اما پرسش اینجاست:آیا ما، در رسانههایمان، هنوز به «واقعیت پیچیده» وفادار ماندهایم؟ یا گرفتار تصویرهای سادهشده، پررنگشده یا حذفشدهایم که مخاطب را آسوده، اما دور از حقیقت نگه میدارند؟
در چنین فضایی، روز خبرنگار نه فقط برای تجلیل، که برای بازفهمی جایگاه و رسالت حرفهای ماست. بهویژه که میدانیم هر آنچه در رسانه منتشر میشود، نه فقط یک «خبر» یا «تیتر»، که یک «بازنماییست»؛ و این یعنی مسئولیتی سنگینتر از تصور بیرونیها.
خبرنگاری امروز، رقابت بر سر «قاب»هاست؛ اما قابها باید به نور نزدیک شوند، نه به سایهها. در عصر وفور روایت، وظیفه ما نه فقط تولید روایت، که بازگرداندن اعتبار به حقیقت است؛ حقیقتی که گاه قربانی تیترهای خوشخوان، گاه قربانی بیطرفی بیجا و گاه قربانی سانسورهای ناپیدا میشود.
رسانه، اگر صرفاً مصرفکننده روایتهای آماده باشد، خود ابزاری برای تثبیت کلیشهها و تکرارِ بازنماییهای قدرت میشود. اما اگر خبرنگار جسور، در دل روایت، به بازتاب واقعیت متعهد بمانند، آنگاه «رسانه» میتواند نه فقط آینه، که چراغی باشد در تاریکی دادهها.
روز خبرنگار، روز احترام به کسانیست که هنوز «نمینویسند تا نوشته باشند»، بلکه روایت میکنند تا چیزی پنهان نماند. و روز مسئولیتی دوباره برای ما که باید مراقب باشیم: چه چیزی را نشان میدهیم؟ و چه چیزی را ندیده میگیریم؟