به گزارش شهرآرانیوز، آدم نمیداند هر لحظه از این عمر کوتاه در جغرافیای پر قصه چه میخواهد بکند و به چه نیاز دارد: جز آب و نان و هوا، رزقی که شکمش را سیر کند و آبی که تشنهلب نگهش ندارد و بعدتر احتمالا خانه و کاشانه و کاری که دستش به دهانش برسد، بتوند با آن زندگیاش را سر و سامان بدهد: بپزد، بیاشامد و احتمالا بشورد و بسابد!
در این روزهای گرم با دمای ۳۵ درجهی سانتیگراد مشهد و گذران گرمترین روزهای سال در حالی که زیر کولر خشک نشستهایم و میدانیم که ساعاتی را قرار است با بیبرقی طی کنیم و همچنین آگاهیم که باید با شرایط بیآبی هم کنار بیاییم! اگرچه سخت و ناممکن!
ساعت سه بعد از ظهر است، کولر دارد با بیآبی نفسنفس میزند. امکان استفاده از حمام، سرویس بهداشتی وجود ندارد و بدتر اینکه آشپزی میسر نیست و اگر کسی طبقات بالاتر باشد، دیگر نورعلیالنور است.
از بیآبی و بیبرقی آدم ذله و بیکار میشود و باز رجعت میکند به دوستی، رفیقی یا همصحبتی با کتابها و خلاصه هر چیزی را که در چنته دارد رو میکند. اگرچه زیر آفتاب داغ نمیشود از این گرمای ذلهکننده جان سالم به در برد. اگر آدم کمی هم مریضاحوال باشد، که بدتر! ولی اگر آدم کمی سالم باشد، باید خیلی غمش نباشد. اگرچه آب نداریم، برق نداریم، اینترنت هم قطع میشود. اما ما نه در صحرا و بیابان که در شهریم! آن هم مشهد خودمان و هنوز زندهایم که همین نعمت بزرگی محسوب میشود و باز جای شکرش باقیست.
از این جهت میشود از توانایی گشت و گذار در کتابها بهره بگیریم و در آنها به دنبال این فاجعهی کمآبی و رخدادهای آن و تاثیرات محیط زیستیاش بر جوامع و زندگی بشری بگردیم.
هوش مصنوعی فوری لیستی از عوامل کمآبی را برای هر کسی ردیف میکند: «انتقال آب، پروژهی دریای عمان، مدیریت مصرف آب و آموزش مصرف بهینه، تصفیه فاضلاب برای تامین آب شرب، تغییرات اقلیمی و بحران کمآبی مشهد، انتقال آب از سد دوستی به مشهد، کمبود بارندگی و مسایل ذخایر آب زیر زمینی و از همه مهمتر افزایش جمعیت!»
اینها عواملی است که بدون فوت وقت هوش مصنوعی کف دستمان میگذارد. اما در کتابها، عنوان «بیآبی» نام یکی از کتابهایی در حوزهی رمان نوجوان است نوشتهی «نیل شوسترمن» که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. شوسترمن در این رمان به مشکلات خشکسالی اشاره میکند.
اثر بعدی کتاب «خشکسالی» است؛ رمانی از جی. جی. بالارد که گویا این اثر دومین کتاب از یک سهگانه است. بالارد این نویسندهی انگلیسی معمولا آثار پرفروشی دارد. جهان داستانیاش معمولا موقعیتهای آخرالزمانی دارند، گویی که انگار دیگر قابل سکونت نیستند.
رمان «خشکسالی» همانطور که از نامش پیداست دربارۀ خشکسالی است؛ معضلی که این روزها بیش از همه با آن دست و پنجه نرم میکنیم و بهتر میتوانیم آن را درک کنیم. چرا که همین حالا بسیاری از ما با آن روبهرو هستیم. اگر چه جهان باراد برگرفته از تخیل است، اما مسئله خشکالی چندان دور از تصور نیست، چرا که شاید در آیندهای نه چندان دور این بحران بیآبی گریبانگیر همهی ما باشد. در دنیایی که باران نبارد، ابرها در هم گره نخورند و رودها جاری نباشند، دیر یا زود انسان از آن حذف میشود.
بالارد در این اثر تخیلی سعی دارد رفتار نادرست انسان نسبت به طبیعت را مورد نقد و نکوهش قرار دهد، همچنین او نقدی جدی بر دنیای مصرفزده و تکنولوژیهای جدیدی که سبب نابودی طبیعت میشود، دارد.
کتاب خشکسالی بالارد در ۲۵۰ صفحه توسط نشر چشمه با ترجمهی «علیاصغر بهرامی» به چاپ رسیده است. داستانی خواندنی، با زبانی ساده که انگار خواننده در حال دیدن فیلمی باشد و همزمان میتواند شخصیتها و دنیای ساختگی و فانتزیاش را تصور کند و از آن لذت ببرد.