به گزارش شهرآرانیوز، انتقال جنجالی آلوز به سپاهان و شکایت فوری تراکتور، تازهترین پرده از سریال پرماجرای نقلوانتقالات فوتبال ایران است. ماجرا ساده به نظر میرسید: مهاجم خارجی که قرار بود پیراهن تراکتور را همچنان بر تن کند، درنهایت با زردپوشان سپاهان عکس یادگاری گرفت. اما پشت این تغییر مسیر، همان ابهامات همیشگی در قراردادها و بیتوجهی به قوانین روز نقلوانتقالات نهفته است؛ مشکلی که سالهاست گریبان فوتبال ایران را گرفته.
اگر کمی به عقب برگردیم، حافظه تاریخی فوتبال ایران پر است از این نمونهها. یکی از معروفترین پروندهها، ماجرای عماد رضا، مهاجم عراقی سپاهان بود که انتقالش به پرسپولیس در سالهای پایانی دهه هشتاد، به یک پرونده پیچیده و چندماهه بدل شد. قراردادهایی با بندهای مبهم، وعدههایی خارج از متن رسمی و اختلاف در تفسیر بندها باعث شد نهتنها این انتقال انجام نشود، بلکه روابط دو باشگاه برای مدتها تحتالشعاع قرار گیرد.
این داستانها البته در دهههای بعد هم تکرار شد. نمونه بارز آن علیرضا بیرانوند است که انتقالش به تراکتور نهتنها ماهها فضای لیگ را تحت تأثیر قرار داد، بلکه باعث شد دو باشگاه بزرگ و حتی سازمان لیگ درگیر جنگ رسانهای و حقوقی شوند. بندهایی که تفسیرهای متفاوت داشت، شکایتهای متقابل و ابهام در تاریخ دقیق مجوز بازی، همهوهمه نشان داد که ما هنوز با استانداردهای حرفهای قراردادها فاصله داریم.
در فوتبال دنیا، چارچوب قراردادها شفاف و غیرقابلتأویل است. بندها و تبصرهها پیش از امضا، با حضور تیمهای حقوقی و وکلای متخصص، موشکافانه بررسی میشود. اما در ایران، همچنان قراردادها در فضای خاکستری بسته میشوند؛ فضایی که به بازیکن و باشگاه اجازه میدهد هر زمان لازم دیدند، از همان ابهامات برای تغییر مسیر استفاده کنند.
نتیجه این بیدقتیها، تکرار سالانه یک سناریوی آشناست: یک انتقال پرسروصدا، حاشیههای داغ، شکایت و ضدشکایت، و درنهایت، آسیب به اعتبار لیگ. امروز نام الوز سر زبانهاست، دیروز بیرانوند و پیشتر عماد رضا. اگر ساختار قراردادها اصلاح نشود، فردا نوبت نفر دیگری خواهد بود.
شاید وقت آن رسیده که باشگاههای ایرانی از حافظه تاریخی خود درس بگیرند؛ نه برای یادآوری حاشیهها، بلکه برای رهایی از چرخه تکرار اشتباهات. فوتبال حرفهای، پیش از زمین سبز، از پشت میز قرارداد آغاز میشود.