در این بازار مکاره مدرکگرایی، آنچه جایگزین سواد و عطش به دانستن شده است، در میان این همه مدرک که گاهی هم استفاده نمیشود و این همه رشتههای عجیب و گرایشهای بس عجیبتر و درخواستِ داشتن حداقل لیسانس برای بسیاری از شغلها و استخدامیها، باید از ۲ کار طاقتفرسا و رنجآور که مدرکی ندارند و حتی جزو وظایف تلقی میشوند و رنجشان نامرئی و دردشان پنهان و تدریجی است، اما نیاز خانوادهها را پاسخ میگویند نام ببریم: خانهداری و کاسبی که به طور سنتی در کشور ما اولی به عنوان نقش جنسیتی زنان و دومی به عنوان نقش جنسیتی مردان تعریف میشود، اگرچه امروزه مردانی هستند که خانهداری میکنند و زنانی که مشغول کاسبی (کسب درآمد از طریق داشتن شغل آزاد که با سوداگری و دلالی و امثال آن تفاوت دارد) هستند.
بسیاری از مادران و پدران ما در این ۲ عرصه بسیار تبحر دارند و دردها و زحماتشان را نمیبینیم بهخصوص که خانهداری با بچهداری و تربیت فرزند و مسئولیتهای همسرداری و کاسبی (یا حتی اشتغال خارج از خانه برای کسب درآمد برای گذران زندگی) با مسئولیتهای دیگری از جمله همسرداری و مشارکت در خانهداری و فراهم کردن تفریحات برای اعضای خانواده و رسیدگی به امور حملونقل، رفتوآمد و جابهجایی آنها و ... ترکیب میشود، امری که در بیان جامعهشناختی تحت ۲ اصطلاح فشار نقش و تضاد نقش (مردی که هم کارمند است، هم همسر و هم پدر یعنی چند نقش را همزمان ایفا میکند) از آن نام میبرند.
تبحر و هنر آنها دیده نمیشود، زیرا اگر پدر (و نیز مادر یا مرد و نیز زن) در بیرون کار میکند، ما کارش را نمیبینیم و سعی میکند مشکلاتش را پنهان کند تا ما نبینیم و اگر گاهی نتواند پنهان کند، او را مقصر میشماریم و خشن و تندخو و عصبی و ... لقب میدهیم. زن خانه دار (ونیــــز گاهی مرد) نیز در حین انجام کارهای دشوار، یا دیده نمیشود و اگر هم دیده شود، خود را خوشحال و خندان و شاد نشان میدهد تا دلی نلرزد و قلبی پریشان نشود. از این رهگذر به ۲ نکته میرسیم:
شایسته است که مدرکی حداقل معادل کارشناسی برای رشته هنر خانهداری به بسیاری از مادران و زنان سرزمین ما (و نیز شاید مردان) نه به صورت افتخاری بلکه به صورت رسمی و معتبر تنها با گذراندن آزمونی خاص و ثبت تجارب زندگی زیسته آنها به آنها اهدا شود. این کار هم باعث قدردانی از آنها میشود و هم فرصتهای شغلی آنها را بیشتر میکند، زیرا دیگر دارای مدرک کارشناسی معتبرخواهند بود. همچنین دیگر کسی نمیتواند ادعا کند آنها سواد آکادمیک (بخوانید مدرک دانشگاهی) ندارند و گونهای نگاه تحقیرآمیز به آنها (مخصوصا مادران نسلهای گذشته) داشته باشد. برخی از آنها ذخایر گرانبهای دانش و تجربه هستند. بله، آنها نیازی به مدرک ندارند، اما این کار به عقیده نگارنده گامی مهم در جهت توسعه آموزش در کشور ماست که دانش و مهارت را جایگزین مدرک میسازد. همین امر برای رشته کسبوکار در بازار نیز باید انجام شود که امروزه تحت عنوان مدیریت کسبوکار برخی دانشآموختگان این رشته دانشگاهی در عمل، هیچ از آن نمیدانند. در قدیم بسیاری از کاسبان محلات امین مردم و بسیار مورد اعتماد بودند.
این همه فشار ناپیدا و پیدا بر زن و مرد فداکار این جامعه بهخصوص مادران و پدران هیچ تقدیر شایستهای دریافت نمیکند و گاه به اضطراب و تنهایی و فشار و سکوت و خشم و فریاد منجر میشود و ما باز هم به جای حمایت، انگشت اتهام را با برچسب زدن به سوی آنها نشانه میرویم. نسلهای جدیدی که دیگر حتی نمیتواند مسئولیتهای آنها را قبول کند چه برسد به اینکه به انجام نیز برساند. از همین روست (یکی از دلایل) که از ازدواج میگریزد و ازدواجکردهها از آن خلاصی میجویند (یکی از دلایل).