حسن پورشیرازی: «پیرپسر»، «شاهنامه» عصر حاضر است! بهروز شعیبی: محتوا در آثار هنری مغفول مانده است داوران دومین دوره جشنواره ادبی «خیر ایران» مشخص شدند + اسامی «۱۰۰۱» دوباره روی آنتن شبکه نسیم آمد + زمان پخش پنج نمایش جدید درباره جنگ ۱۲ روزه در راه است خانه موسیقی ایران فراخوان جایزه کتاب موسیقی را منتشر کرد بزرگ‌ترین سریال پلیسی تلویزیون در راه است توقیف «قاتل و وحشی» ادامه دارد | وزیر ارشاد: مشکل شرعی هنوز حل نشده است آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول) درباره آثار منثور مهدی اخوان ثالث در سی وپنجمین سالگرد درگذشت او | امید نویسندگی پیام تسلیت معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد برای درگذشت «موسی اسوار» کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی تمدید شد دوبله فیلم سینمایی «کارگر» برای تلویزوین استعفای عکاس رویترز در اعتراض به کشتار خبرنگاران در غزه همکاری دوباره مک کانهی با خالق «کارآگاه حقیقی» انتشار «خانه ارواح» در سینما آنلاین فیلم‌نت
سرخط خبرها

چه شوخی زشتی! | توهین به فردوسی و «شاهنامه» بسیاری از مردم را رنجاند

  • کد خبر: ۳۵۴۲۶۱
  • ۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۴:۴۰
چه شوخی زشتی! | توهین به فردوسی و «شاهنامه» بسیاری از مردم را رنجاند
زینب موسوی که سال‌هاست، به‌ویژه با فعالیت در فضای مجازی، شهرت یافته است، به‌تازگی، با همکاری یک کانال اینترنتی، برنامه‌ای با عنوان «اسطور» عرضه کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز؛ آنچه باعث شده است که این‌روز‌ها نام «اسطور» و مجری آن بر سر زبان‌ها بیفتد، توهین و تمسخر سازندگان این برنامه به ساحت فردوسی و شاهنامه است که اوج آن در قسمت دوم رخ می‌دهد. اگرچه این قسمت، حدود سه هفته پیش تولید شده، بخش‌هایی از آن، که طی روز‌های گذشته نشر یافته، باعث شده است یک‌باره در مرکز توجهات قرار بگیرد. 

در این قسمت، موسوی شرح و تفسیر خود از «شاهنامه» را با ارجاعات جنسی آشکار و فراوان، و عبارات و جملاتی توهین‌آمیز درباره فردوسی و اثر او همراه می‌کند. این امر واکنش‌های بسیاری را درپی آورده است که بخشی از آنها از جنس شوخی‌های خود موسوی است و بخشی دیگر روادارانه‌تر و منطقی‌تر. آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل بازخوانی تعدادی از این واکنش‌ها و نیز بررسی نقادانه آنهاست.

گفت‌و‌گو با روح‌ا... اسلامی، عضو هیئت‌علمی گروه علوم‌سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد

جامعه از عناصر هویت‌بخش خود دفاع می‌کند

مجید خاکپور | از نقد‌های گسترده‌ای که بر برنامه زینب موسوی شده، یکی نازل‌بودن سطح طنز آن است و دیگری مغایرتش با آزادگی؛ اینکه در جامعه‌ای که نمی‌شود الفاظی را که او خطاب به فردوسی به کار می‌برد، حتی درباره یک مسئول درجه‌چندم هم گفت و گرفتار و احتمالا دربند نشد، این کار درست نیست. اما این حد از واکنش نشان‌دهنده میزان حساسیت جامعه به فردوسی و «شاهنامه» هم هست که آن را سند هویت ملی ایرانیان می‌دانند. «شاهنامه» برای ایرانیان فراتر از یک اثر ادبی حماسی است؛ چیزی است که با هویت آنان در پیوند است.

دکتر روح‌ا... اسلامی، عضو هیئت‌علمی گروه علوم‌سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، نیز به اهمیت «شاهنامه» برای ایرانیان و وجه هویت‌ساز آن اشاره می‌کند و می‌گوید حتی افرادی مانند جلال آل‌احمد یا علی شریعتی هم که -متأثر از نگاه مارکسیستی- با «شاهنامه» سر ستیز داشتند، با این کار فقط خودشان را زیر سؤال بردند.

آنچه در ادامه می‌آید، گفت‌وگوی ما با این استاد علوم‌سیاسی درباره اهمیت «شاهنامه» و دلایل برانگیختگی جامعه در برابر استفاده از الفاظ نامناسب درباره فردوسی است و البته برنامه طنزی که به آن اشاره شد، صرفا یک بهانه برای پرداختن به این موضوع است.

برش‌هایی از برنامه‌ای طنز که در آ‌ن طنز‌پرداز با «شاهنامه» و فردوسی شوخی می‌کند، در فضای مجازی به‌صورت گسترده نشر و بازنشر می‌شود و افراد بسیاری، از قشر فرهیخته تا مردم عادی، به آن واکنش نشان داده و می‌دهند. به نظر شما، چرا جامعه تا این اندازه به این برنامه حساس شده است و واکنش نشان می‌دهد؟

فکر می‌کنم فردی که این کار را انجام داده، بسیار آدم باهوشی است و دنبال جذب مخاطب می‌گردد. چون می‌داند که الان موضوعات مرتبط با ایران خیلی طرف‌دار دارد. موضوع جنجال‌برانگیزی را مطرح کرده است که بیایند راجع به آن بنویسند، و همه می‌روند نگاه می‌کنند که ببینند چه بوده است و این‌طور بازدید‌های صفحه‌اش بالا می‌رود.

ازطرف‌دیگر، اقبال به ایران و «شاهنامه» هم روز‌به‌روز دارد بیشتر می‌شود. حالا چند علت دارد: یکی از علت‌ها مربوط می‌شود به افزایش سطح سواد در جامعه ایران. در ایران، سواد دارد افزایش پیدا می‌کند و این اقبال را به سمت کتاب‌هایی مانند «گلستان» سعدی و «شاهنامه» فردوسی افزایش داده است. 

مورد دوم بحث مرتبط با فضای مجازی است و فکر می‌کنم این هم باعث شده است اقبال به سمت ایران و مؤلفه‌های مربوط به اندیشه و فرهنگ ایران افزایش پیدا کند. مورد سوم تحولات سیاسی است که می‌بینید جنگ ایران و عراق یا حمله اخیری که به ایران صورت گرفت و اتفاقاتی که در ایران دارد می‌افتد، حرکت تحولات سیاسی به سمت نوعی دوست‌داشتن کشور یا -به قول قدیمی‌ها- حب‌وطن را افزایش داده است. 

طبیعتا، بلاگر‌ها و کسانی که به‌دنبال جذب مخاطب هستند، سعی می‌کنند به‌صورت ایجابی با تعریف‌کردن از مؤلفه‌ها و معرفی‌کردن، مخاطب جذب کنند؛ بعضی موقع‌ها هم نمی‌توانند و سعی می‌کنند با تخریب و نقد و طنز مخاطب جذب کنند. من این موضوع را بیشتر در راستای جذب مخاطب می‌بینم که می‌خواهد در بین میلیون‌ها پیام پیامش دیده شود و از این طریق مخاطب جذب کند.

چرا «شاهنامه» و فردوسی برای امروز ملت و مردم ایران این اندازه مهم است و آیا اگر الفاظی که در مورد فردوسی به کار برده شده است، درباره یکی دیگر از مشاهیر یا شعرای بزرگ ما به کار می‌رفت، فکر می‌کنید جامعه باز هم این‌طور واکنش نشان می‌داد؟

چند اثر و نفر در میان شاعران و اندیشمندان ایرانی خیلی مهم هستند و مخاطبان عام هم پیدا کرده‌اند. «شاهنامه» فردوسی از همه مهم‌تر است؛ سند هویتی ایران است و تاریخ ایران را از دوران اساطیری و بعد هم در بخش تاریخی تا دوران ساسانی بازنمایی می‌کند. فردوسی در دوره‌ای این کار‌ها را انجام می‌دهد که نظام سیاسی و شکل نظامی ایران شکست خورده است. اما او توانسته است از لحاظ فکری ایران را احیا کند.

زبان فارسی را به‌شکلی عالی و با بهره‌گیری از کلمات خیلی ریشه‌دار بازنمایی می‌کند. البته فردوسی «شاهنامه» را بر اساس متون پیش از خودش، مانند خدای‌نامه‌ها و اندرزنامه‌ها، به‌صورت کامل و عالی می‌نویسد و بازنمایی می‌کند. بنابراین، «شاهنامه» سند اندیشه و فرهنگ ملی و شناسنامه‌ای برای ایرانیان محسوب می‌شود و می‌شود گفت مهم‌ترین کتاب زبان فردوسی «شاهنامه» فردوسی است.

فارغ از برنامه طنز موردبحث، گویا همین اهمیت «شاهنامه» است که سبب شده از همان دوران سرایش تا امروز مخالفانی داشته باشد. در دوران معاصر، در ایران، چه گروه‌ها یا تفکراتی با «شاهنامه» مخالفت یا -به شکل شدیدتر- دشمنی داشته‌اند؟

در تاریخ معاصر، از شروع ورودمان به دوره جدید، یعنی از مشروطه، بزرگانی داشته‌ایم که هم در سطح اندیشه و هم سیاست‌گذاری به فردوسی توجه کرده‌اند. از سال‌های ۱۳۲۰ به بعد، این با غفلتی مواجه شد و علتش هم ورود اندیشه‌های مارکسیستی به ایران بود. در بخشی از برداشت‌هایی که از اندیشه مارکس در ایران شد، «شاهنامه» را با اندیشه‌های چپ‌گرایانه مورد خوانش و تفسیر قرار دادند، که -مثلا- «شاهنامه» طرف‌داری می‌کند از طبقات بالای جامعه و حکومتی استبدادی را رواج می‌دهد، یا نظام سیاسی «شاهنامه» بسته است، «شاهنامه» نظام طبقاتی و کاستی مانند ایران باستان را دنبال می‌کند.

این حرف‌های عجیب‌و‌غریب زمان‌پریشانه ناشی از زدن عینک مارکسیستی به چشمان تحلیلگران و روشن‌فکران نسل دوم، مانند جلال آل‌احمد، احمد شاملو و علی شریعتی، بود که با «شاهنامه» سر ستیز داشتند. خیلی حرف‌های عجیب‌و‌غریبی زدند که با زدن این حرف‌ها فقط خودشان را زیر سؤال بردند و به چالش کشیدند.

درست است که در آن دوران موفق شدند سبب به‌حاشیه‌کشیدن «شاهنامه» شوند و توانستند حرکت‌های تندی علیه فرهنگ ایران انجام دهند، ولی بعدها، با گسترش سواد و گسترش رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، جامعه دوباره به متون کلاسیک مانند «گلستان» سعدی و «شاهنامه» فردوسی بازگشت. در آینده، به آثار سهروردی و نظامی و ابن‌سینا هم رجوع خواهد شد.

پس بخش عمده‌ای از تحلیل‌های نادرست تحلیل‌هایی است که با عینک خاص مارکسیستی در ایران رواج پیدا کرد. بعدها، شعبه‌های اندیشه مارکسیستی، مانند پسامدرنیسم، اندیشه‌های انتقادی و اندیشه‌های جهان‌وطن‌گرایانه، آمدند و متونی راجع به فردوسی نوشتند؛ و این متون هم متون زودگذر و مد روز بود. اینها هم سعی می‌کردند خوانش‌های عجیب‌وغریب از متون کلاسیک ارائه بدهند؛ مثلا، در آن متون -متونی مربوط به هزار سال پیش- دنبال انقلاب و دفاع از حقوق طبقات پایین و دفاع از حقوق بشر و دموکراسی و رأی زنان و مواردی از این دست می‌گشتند. به اینها می‌گوییم «زمان‌پریشی»، یعنی با نگاه امروزی متون قدیم را بررسی‌کردن.

وضعیت فضا‌های فکری و دانشگاهی امروز را چطور می‌بینید؟

الان این‌طور نیست و در دانشگاه‌ها و فضا‌های فکری دوباره برداشت‌های درست و شیوه‌های صحیح تفسیر متون کلاسیک دارد خودش را نشان می‌دهد. کار‌هایی مانند ساخت انیمیشن، انتشار کتاب کودکان و پژوهش‌های خوب درباره «شاهنامه» این کتاب را به زندگی مردم عادی هم برده است و وقتی مردم می‌بینند که یک نفر با سبک‌سری و طنز با این آثار برخورد می‌کند، واکنش نشان می‌دهند.

اگر ما جامعه را از لحاظ معرفتی به سه دسته مس، نقره و طلاسرشتان تقسیم کنیم، کسانی می‌توانند سهروردی، فردوسی و حتی سعدی را فهم و تحلیل کنند که دارای میزانی از آموزش باشند و در آن تقسیم‌بندی معرفتی در طبقه طلا‌سرشتان قرار می‌گیرند. 

اگر سرشت معرفتی‌شان پایین باشد، نمی‌توانند این آثار را بفهمند و شاید برای طنز و حتی کنش‌های سیاسی-اجتماعی مخرب از آنها استفاده کنند. اگر شما به عناصر هویت‌بخش یک کشور حمله کنید، پاسخ‌های بدی از سمت آن جامعه خواهید گرفت. ولی حرکاتی مانند سرکوب و حذف‌کردن درست نیست؛ باید جواب‌های علمی و منطقی داد.

در ادامه واکنش  اهل فرهنگ و ادب را به ویدئو توهین‌آمیز بخوانید:

انگشت اتهام سمت خودمان است

مهدی آخرتی، شاعر و منتقد خراسانی، با انتشار یک ویدئو در «اینستاگرام» به این موضوع واکنش نشان داد. بسیاری دیگر از همشهری‌های اهل‌ادب او، چون محمد بهبودی‌نیا و سیدامین موسوی، نیز صحبت‌های او را بازنشر کردند. آخرتی در این ویدئو می‌گوید:

«یک خانم به اسم طنزپرداز -که همه ما می‌دانیم [کیست]- چند وقت پیش مطالب ناشایستی را به حکیم ابوالقاسم فردوسی گفت. حالا من نقل‌قول می‌کنم؛ نقل قول بد که بد نیست. او را «بی‌ناموس» و «دلقک» خطاب کرده. اینکه به یک بزرگ ادبی، بزرگ ادبی کشوری، توهین کرده جای ناراحتی دارد. این [را]که به یک شاعر توهین کرده، من، به‌عنوان شاعر، بد می‌دانم. این [را]که از شوخی‌های جنسی استفاده کرده بد می‌دانم. ولی واقعا مشکل اصلی من اینها نیست. 

این خانم یک محصول است؛ محصول جامعه‌ای که فرهنگش را کنترل نکرده [است]، محصول رسانه‌هایی که فرهنگ را کنترل نکرده‌اند. واقعا پای قراردادی که منجر به این توهین‌ها می‌شود، انگشت ماست. روزی که مهران مدیری برنامه «دورهمی» را ساخت و تویش به مشاغل توهین کرد، به آدم‌ها توهین کرد، باید جلو دیدن این رسانه‌ها را می‌گرفتیم. روزی که رامبد جوان استندآپ‌کمدین [هایی]آورد که فقط کارشان خنداندن نبود، باید جلو این کار را می‌گرفتیم. 

طنز تعریف دارد؛ فرق دارد با فکاهی و هزل. طنز بیان تلخی‌های جامعه به زبان شیرین است. ولی اگر یک کاری صرفا برای خنداندن باشد، فکاهی است. اگر این شوخی همان مطالب لطیف را هم نداشت، برای خندیدن و از فکاهی پایین‌تر بود و با شوخی‌های جنسی و بد همراه بود، می‌شود هزل. ناراحتم از اینکه بگویم این فیلم هزل در ایران بالاترین رکورد فروش را داشته است. 

چه شد که ما به اینجا رسیدیم؟ چه اتفاقی برای ما افتاد که همگی مخاطب برنامه‌های هزل شدیم و آنها که شوخی‌های جنسی می‌کنند؟ من قبول دارم: یک‌سری فشار‌ها به جامعه آمد، یک‌سری عقده‌های نوشکفته داریم، یک‌سری داستان‌ها داریم؛ اینها قبول. ولی -به‌هرحال- باید خودمان را کنترل کنیم. این‌جور برنامه‌ها را فالو نکنید، این‌جور برنامه‌ها را دنبال نکنید! 

ما داریم به این آدم‌ها اعتبار می‌دهیم. آن خانم کجا بود؟! کجای هنر بوده؟! کجای نویسندگی بوده که ما نمی‌شناختیمش؟! انگشت تو با او این کار را کرد، انگشت تو او را باد کرد و به جایی رسید که به این اتفاق ناخواسته برسد، کسی که لایک کرده فقط برای خندیدن. انگشت اتهام را سمت خودمان بگیریم، سمت این خانم نگیریم. 

او محصول ناآگاهی و نخواندن و ندیدن ماست؛ ما فیلم خوب ندیده‌ایم، موسیقی خوب نشنیده‌ایم، ما شعر نخوانده‌ایم. صفحه شعر شاعر‌های ما را نگاه کنید. چندتا مخاطب دارد؟! قبول دارم او دارد کالایی عرضه می‌کند و مردم دوستش دارند، خندیدن و خوش‌بودن را، اما طنز این را عایق می‌کند. اگر با گرانی مرغ شوخی کردیم، ذهنمان عایق می‌شود. مواظب انگشتمان باشیم که کجا‌ها ازش استفاده می‌کنیم!»

طنز باید با خرد همراه باشد

یاسر نوروزی، روزنامه‌نگار ادبی، با انتشار پستی در «اینستاگرام» به این قضیه واکنش نشان داد. او در بخشی از متن خود نوشت: «.. نکته اینجاست که چنین طنزی و چنین جهدی، انسان دقیقی نکته‌سنج، باهوش، مسئول، اندیشه‌ور و -در یک کلمه- «خردمند» می‌طلبد؛ اینکه بداند در چه زمانه‌ای زندگی می‌کند، زمانی که اسطوره‌ها و چهره‌های تاریخی، تمدنی و آیینی ما زیر حملات سهمگین جهالت و مزدوری داخلی و خارجی است. دوستان!

ما در یکی از اعصار ابتلای ایران به ابتذال زندگی می‌کنیم و ابتذال یعنی عصر تاختن به همه مظاهر فرهنگ و هنر و تاریخ و آیین ایرانی توسط مشتی خودفروخته یا جاهل، که نه‌تنها دانشی ندارند، بلکه به فقدان دانش و مزدوری خود افتخار می‌کنند.»

نقد ضروری است، اما بدون توهین

سهند ایرانمهر، فعال فرهنگی، نیز در صفحه «ایکس» خود نوشت: «نقد فردوسی، «شاهنامه» و روایت‌های ملی، نه‌تنها مشروع، بلکه ضروری است، اما این نقد باید با استدلال و زبان خلاق طنز بیان شود، نه با توهین. زبان خلاق طنز یعنی بهره‌گیری از ایهام، وارونگی، تطبیق‌های بینامتنی، برجسته‌کردن تناقض‌ها با نگاهی طنزآمیز؛ اما زمانی که جای این ظرافت‌ها را ناسزا می‌گیرد، طنز از مرتبه «هنر» به «بی‌ادبی» سقوط می‌کند. بی‌ادبی نیز چیزی جز بی‌اخلاقی نیست، زیرا طنز اخلاق و قاعده دارد.

یکی از این قواعد «پانچ-آپ» یا نقد روبه‌بالاست، یعنی نقد قدرت، ریا و فساد؛ در مقابل، «پانچ-داون» یا نقد فرودستی حمله به هویت‌ها و نماد‌های مشترک است. در این میان، فردوسی نماد زبان و حافظه جمعی ماست و نقد او باید با آگاهی از این جایگاه انجام شود. این سخن به معنای قدسی‌سازی نیست، بلکه نوعی مرزبانی گفت‌وگوست. زیرا توهین و فحاشی این مرز را از میان می‌برد و دوگانه «یا آزادی مطلق فحاشی یا قدسی‌سازی» را به‌شکلی کاذب پیش می‌کشد. 

راه سومی هم وجود دارد: «بی‌پروایی مسئولانه»، یعنی نقد تند، اما آبرومند. آنچه در برنامه اخیر یک سلبریتی علیه خیام و فردوسی رخ داد، درواقع، نوعی برانگیختن آگاهانه خشم برای جلب‌توجه بود؛ روشی که این روز‌ها بسیاری از سلبریتی‌ها برای کسب پاداش الگوریتمی از جنجال و گفتار تند و غیرمعمول به کار می‌گیرند.»

هزل هم اهدافی دارد

رضا ساکی، روزنامه‌نگار و طنزنویس، با انتشار پستی در صفحه «اینستاگرام» خود، به این اتفاق واکنش نشان داد. او در بخشی از متن خود نوشت: «بدیهی است که با «شاهنامه» می‌توانیم شوخی کنیم و باید شوخی کنیم و همان‌طور که قبلا هم گفته‌ام «شاهنامه» مقدس نیست.

اما این مورد خاص از شوخی با «شاهنامه» لوده است، و لودگی ابتذال است. در هزل، اگر شاعر بخواهد به عضو جنسی مردانه اشاره کند، یا نامش را می‌آرد یا تشبیهش می‌کند. هدف شاعر از چنین کاری یا نقد روابط میان آدم‌هاست، یا شکستن تابوهاست، یا می‌خواهد با داستانی جنسی یا درباره عمل جنسی حرفی دیگر بزند.

اما، اگر ما به سراغ «شاهنامه» برویم و بخواهیم یک مار را به عضو جنسی مردانه تشبیه کنیم، کارمان سخیف، مبتذل و بی‌مایه است. مبتذل یعنی مستعمل، یعنی تکراری؛ و شوخی این‌طوری از بی‌هنری است.»

مخدوش‌کردن چهره فردوسی حاصل کج‌اندیشی است

اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز، در خبرگزاری «ایسنا»، نوشته است: «بهره‌گیری تفننی از شعر و متون ادبی از دیرباز مرسوم بوده و روشی است برای انس به منابع فرهنگ و اندیشه این سرزمین. شوخی با اشعار بزرگان و نقیضه‌سازی و مضمون‌پردازی نیز پیشینه دیرین دارد.

اما آسمان و ریسمان بافتن و آن را تفسیر شعر نامیدن، خیالات و موهوماتی بی‌ریشه را به‌عنوان اصول مکتب مولوی و شمس منتشرکردن، حرف‌های سرگرم‌کننده را در قالب ریشه‌شناسی کلمات و تمثیل‌های زبان فارسی طرح‌کردن، و -از همه بدتر- برای مخدوش‌کردن چهره فردوسی به فحاشی و بی‌ادبی روی‌آوردن، حاصل کج‌فهمی و کج‌اندیشی است.»

طبق الگوریتم عمل کرده

شیوا مقانلو، نویسنده و مترجم، درباره کار زینب موسوی بر این باور است که «نیتش هرچه بوده، نه خودش با این ویدئو محبوب شده، نه فردوسی منفور. اما، راستش، این ابتذل فکر[ی] و گفتاری چیزی یک‌باره نیست؛ شبیه و هم‌راستای همون گنداب اتاق فکر «عشق ابدیـ»ه که ظاهرا رئالیتی‌شو‌های مبتذل مشابهش هم در راهه، ادامه همون فضای حاکم بر اینستاگرامه که بی‌مصرف‌ترین بلاگر‌ها رو دارای فالوئر‌های میلیونی کرده. واسه چنین برنامه‌ساز‌ها و برنامه‌ریزهایی، کلید موفقیت اینه: نمایش افکار جلف، گفتار جلف و رفتار جلف!

 پسر‌های المپیاد نجوم ایران در دنیا مقام اول‌شدن، دختر‌های بسکتبالیست و پاتیناژکارمون مقام آوردن. دیده شدن؟! نه! کسی فیلم زندگی‌شون رو می‌سازه؟! نه! بسازن، دیده می‌شه؟! نه! همین دیگه: کوزکوی نادان طبق الگوریتم عمل کرده.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->