جناب آقای خضریان، نماینده محترم مجلس، درباره یک شرکت هواپیمایی گفتند که با ۲ هزارو ۵۰۰ نیرو تنها یک هواپیما دارد. کاش ایشان به جای شیر تو شیر دیدن اوضاع، افقهای جدیدی از نبوغ اقتصادی را ببینند که در مقابل چشمانمان گشوده شده است. ظاهرا ما با یک سوءتفاهم بزرگ روبهرو هستیم و منتقدان این شاهکار مدیریت و الگوی نوین «اقتصاد مبتنی بر اشتغال» را درک نکردهاند.
اولاً، چه کسی گفته که هدف یک شرکت هواپیمایی باید پرواز باشد؟ این یک تفکر منسوخ است، مثل این است که توقع داشته باشیم، چون شیرینی ناپلئونی اسم ناپلئون دارد، داخل هر شیرینی ناپلئونی یک عدد ناپلئون بناپارت حضور فعال و مستمر داشته باشد.
همچنین میتوان گفت: آن یک دانه هواپیما هم صرفا نماد است، مثل مجسمه فردوسی در میدان فردوسی. همانگونه که کسی از مجسمه انتظار ندارد شاهنامه بخواند، از شرکت هواپیمایی هم فقط و فقط به خاطر اینکه اسمش شرکت هواپیمایی است، نباید انتظار داشت فرتوفرت هواپیما هوا کند.
هدف اصلی این بنگاه اقتصادی، همانطور که از توضیحات آقای خضریان پیداست، «اشتغالزایی حداکثری با حداقل دارایی ثابت» است. این شرکت با یک فروند هواپیما، برای ۲ هزارو ۵۰۰ نفر شغل، آن هم یک شغل باکلاس، ایجاد کرده است. یعنی به ازای هر صندلی هواپیما، حدودا ۱۰کارمند داریم. این یک رکورد جهانی در «نسبت کارمند به صندلی» است که امیدواریم در کتاب گینس ثبت شود.
ما که از چارت این سازمان و وظیفه آنها بیاطلاعیم و نباید زود قضاوت کنیم، ولی حتماً هر کدام از این ۲ هزارو ۵۰۰ نفر مسئول یک پیچ یا پرچ خاص هستند. لذا، به جای انتقاد باید این مدل مدیریتی را به عنوان یک «اکوسیستم اشتغال پایدار» به ثبت ملی برسانیم و دانش فنی آن را به سایر صنایع کشور نیز تسری دهیم.
مثلا با همین سبک اشتغالزایی میتوان یک تنور نانوایی تأسیس کرد که پانصد شاطر و نانوا دارد ولی در هر نوبت پخت کلا یک عدد نان دست مردم میدهد.