جان ما تشریف داشته باشین
ملوک خانم جان، زحمتتان دادیم بفرمایین استراحت کنین
به خدا خوشحال میشدیم
زحمت کشیدین شمام تشریف بیارین
زحمت مدیم
اختیار دارین قدمتون سر چشم ما
راستی برات تعریف نکردم دختر اعظم خانم چی سرش آمد
رسیدم خانه زنگ میزنم
باشه پس خداحافظ
خداحافظ
بفرمایید جان ما خداحافظ
دست شما درد نکنه خداحافظ
این جملات بارها و بارها تکرار شد. ساعت از یک بامداد گذشته بود اما همسایه روبهرویی دست بردار میهمانش نبود. از روی ساعت برای منی که بیخواب شده بودم 20دقیقه، 2ساعت گذشت. هر خداحافظیشان مثل پتکی توی مغزم فرود میآمد. صدبار که نه هزار بار از هم تشکر کردند، هم را دعوت کردند، خداحافظی کردند و دوباره از هم تشکر کردند، عذرخواهی کردند، هم را دعوت کردند و دوباره خداحافظی کردند. نمیدانم این چه مدل از میهمانداری است که چندین و چند ساعت در داخل خانه با هم صحبت میکنند و وقت خداحافظی تازه صحبتهایشان گل میاندازد. بیچاره همسایهها که باید این سروصدا را تحمل کنند و صدایشان در نیاید. اگر کمی خودخواهی را کنار بگذاریم بیشک خیلی زودتر از اینها به فکر آسایش همسایهها خواهیم بود.تصورش چندان سخت نیست و بیشک شما هم با آن مواجه شدهاید وقتی میهمانی به منزل همسایهتان میآید یا همسایهتان مجلسی در ساختمان برپا میکند این شما هستید که آسایشتان سلب میشود. از کفشی که در راهپله سرازیر شده است تا سروصدای بیامان و پی در پی گپ زدنها و خندیدنها، خداحافظی پایان شب و تکرار جملات مشابه هم که جای خود دارد.در این مواقع گاه همسایهها معترض میشوند و در بسیاری از مواقع دندان سرجگر میگذارند و تحمل میکنند. اگر اعتقادی در کار باشد همان همسایه خاطی باید بداند حقالناس حتما خوردن مال مردم نیست همین که آسایش فردی سلب شود یعنی حقالناسی پایمال شده است. مگر نه اینکه خدا از حق خودش میگذرد و از حق بندهاش نه، پس چطور میتوان انتظار داشت همسایهمان را با سروصدا و بینظمی آزار دهیم و مرتکب گناهی نشویم.
کم نیستند افرادی که در همین آپارتمان نشینی به مدلهای مختلف در میهمانیهایشان همسایههای دیگر را آزار میدهند. از منزل خارج میشوی و میبینی خودرویی درست مقابل در پارکینگ خانهتان پارک است. باید زنگ در همه همسایهها را بزنید تا متوجه شوید خودرو متعلق به کدام منزل است تا بیاید و جابهجایش کند. چند وقت پیش یکی از همسایهها میگفت نیمه شب پسرش تب میکند وقتی میخواهند او را به بیمارستان ببرند متوجه میشوند خودرویی درست پشت سر خودرو آنها در پارکینگ پارک کرده است. ساعت 2نیمه شب است و او میداند ساعت درستی برای بیدار کردن همسایههایش نیست. به ناچار آژانس خبر میکند و کلی هزینه رفت و آمدش میشود. روز بعد مشخص میشود پسر همسایه بالایی از اهواز آمده و خودرویش را در پارکینگ مشاع همسایهها پارک کرده است. کاش کمی با هم مهربانتر باشیم. کاش مانند قدیم همسایهها یار هم بودند نه بار هم.