تدابیر ویژه برای جلوگیری از قطع برق در اطراف حرم مطهر رضوی در ایام پایانی صفر | تصمیم‌گیری نهایی با استاندار معوقات حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی نیمه‌اول شهریورماه ۱۴۰۴ پرداخت می‌شود بوی بدن چه چیز‌هایی را در مورد سلامتی شما آشکار می‌کند اطلاعیه جدید آموزش و پرورش درمورد نحوه برگزاری امتحانات نهایی در تابستان ۱۴۰۴ عملیات تی پی بدامِن؛ نقشه شوم آمریکا و انگلیس علیه مصدق آغاز واریز حقوق مردادماه بازنشستگان و مستمری بگیران تأمین اجتماعی از فردا (چهارشنبه، ۲۹ مرداد ۱۴۰۴) + جدول زمانی آیا معوقات حقوق فروردین بازنشستگان تأمین‌اجتماعی با حقوق مرداد واریز می‌شود؟ همتی‌فر دادستان جدید مشهد شد صدور هشدار سطح زرد هواشناسی در پی پیش‌بینی افزایش دما (سه‌شنبه، ۲۸ مرداد ۱۴۰۴) پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (سه‌شنبه، ۲۸ مرداد ۱۴۰۴) | دمای برخی نقاط استان به بیش از ۴۰ درجه خواهد رسید ادعای عضو کمیسیون آموزش مجلس: آغاز مدارس از ۵ سالگی درنهایت منجر به افزایش بهره‌وری شغلی می‌شود اهدای عضو بیمار مرگ مغزی در مشهد به ۵ بیمار زندگی دوباره بخشید (۲۸ مرداد ۱۴۰۴) بازسازی صحنه جنایت بعد از ۶ سال در جاده میامی مشهد تجهیز ۲۸۰۰ مدرسه به فضای ورزشی در هفته تربیت بدنی سال ۱۴۰۴ دیابت در کودکان چه علائمی دارد؟ سخنگوی آموزش و پرورش: عمده معوقات فرهنگیان طی ۳ سال اخیر، در سال ۱۴۰۴ پرداخت شده است حذف غذا‌های بسیار فرآوری شده، کلید دوبرابر کردن کاهش وزن همه چیز در مورد مضرات سیگار الکترونیکی ۳۰ درصد کاهش تلفات جاده‌ای اربعین ۱۴۰۴ افزایش چاقی در کودکان | زنگ خطری برای آینده سلامت جامعه اجرای «فوق‌العاده خاص» پرستاران منوط به تصویب دولت و تخصیص بودجه دستگیری ۳ متهم ماجرای تیراندازی در چالوس + ویدئو کمبود ۸۰۰ دستگاه اتوبوس برای جابه‌جایی زائران در دهه پایانی ماه صفر فرمانده انتظامی خراسان رضوی: ورود خودرو از مبادی ورودی مشهد ۱۲ درصد افزایش داشته است| آماده‌باش کامل در ایام دهه آخر ماه صفر رئیس دانشگاه علوم پزشکی مشهد: در دهه آخر ماه صفر کمبودی در حوزه‌های بهداشت، درمان و دارو نداریم قتل شریک تجاری در باغ ویلا + انداختن جسد در چاه | متهم در آستانه قصاص آغاز طرح «هم‌محله‌ای امام‌رضا(ع)» با محوریت ارتقای فرهنگ میزبانی زائران در مشهد و خراسان رضوی پیش‌بینی اسکان ۹۶۹ هزار نفرشب زائر در مشهد طی دهه پایانی صفر ۱۴۰۴ حقوق سرایداران مدارس افزایش می‌یابد (۲۷ مرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

دیگر صدای سم اسب‌ها از ارگ بم نمی ‌آمد

  • کد خبر: ۳۵۹۸۷
  • ۰۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۵:۲۳
دیگر صدای سم اسب‌ها از ارگ بم نمی ‌آمد
اوایل دهه ۷۰ اولین باری بود که ارگ بم را دیدم و در نظرم یکی از عجایب هفتگانه جهان آمد. یک روز گرم پاییزی بود. با دوست کرمانی‌ام جلو دروازه ارگ که رسیدیم، دلم می‌خواست فقط گوشم را بچسبانم روی آن در عظیم و صدای سم اسب‌هایی را بشنوم که سوارانشان به در می‌کوبیدند، و به آهنگ زنگوله چهارپایان و همهمه مردمی گوش دهم که بار‌ها از این راه عبور کرده بودند.
شادی شاملو | شهرآرانیوز؛ از زمانی که میز چوبی خانه را سر و ته و به کشتی چوبی با بادبان‌های برافراشته تبدیل می‌کردم عاشق سفر شدم. من و برادرهایم مسافر‌های این کشتی بودیم و روی دریای فرشینه پیش می‌رفتیم تا به ساحل امن اتاق برسیم. گاه هم در حیاط خانه باستان‌شناس می‌شدم و در سفری به اعماق باغچه، تکه‌های سفالی از تمدن‌های باستان کشف می‌کردم. اما پدرم از آن آدم‌هایی بود که ترجیح می‌داد در امن‌ترین نقطه جهان که خانه خودش بود بنشیند تا مبادا آب در دلش تکان بخورد. به همین علت، حسرت سفر با ما ماند.
 
اولین سفرم تنهایی به کشور سوئد بود و این آغازی برای باور داشتن خودم شد تا هر وقت فرصتی برایم پیش بیاید، بال‌هایم را باز کنم و برای کشف دنیا‌های جدید پیش بروم، حتی در دل کوچه ‌پس‌ کوچه های شهر خودمان. در گزارش زیر برایتان از شرح ۲ سفر قبل از زلزله و بعد از زلزله به ارگ تماشایی بم نوشتم.

اوایل دهه ۷۰ اولین باری بود که ارگ بم را دیدم و در نظرم یکی از عجایب هفتگانه جهان آمد. یک روز گرم پاییزی بود. با دوست کرمانی‌ام جلو دروازه ارگ که رسیدیم، دلم می‌خواست فقط گوشم را بچسبانم روی آن در عظیم و صدای سم اسب‌هایی را بشنوم که سوارانشان به در می‌کوبیدند، و به آهنگ زنگوله چهارپایان و همهمه مردمی گوش دهم که بار‌ها از این راه عبور کرده بودند. بعد از خرید بلیت، وارد محوطه‌ای شدیم که در حال تبدیل‌شدن به راسته بازار بود. کارگر‌ها و بنا‌ها سرگرم کار، بعضی‌ها ملات درست می‌کردند و برخی دیوار‌ها را گل اندود‌می‌کردند. هیچ تابلویی وجود نداشت به ما بگوید از کجا باید برویم و به کجا می‌رسیم یا مسیر اصلی کجاست.
 
آن زمان مدتی می‌شد که بازسازی ارگ شروع شده بود و تا قبل از زلزله سال ۸۲ که من چند بار دیگر آنجا رفتم، هربار برپاتر و مرمت‌یافته‌تر از قبل بود. ترجیح دادیم مسیر مستقیم را ادامه بدهیم. متوجه مردی شدم که از بالا به سمت ما می‌آمد. از همان فاصله دستی به سمتمان تکان داد. به ما که رسید گفت: «من لیدر هستم. همراهی‌تا‌ن می‌کنم. زمان کارم تمام نشده است.»

قرار شد ما را به دیدن بنا‌هایی ببرد که بیشترین بازسازی در آن‌ها اتفاق افتاده است و مشابه روزگار پیشینشان هستند. اولین ساختمانی که دیدیم یکی از مساجد یا خانقاه‌ها بود. وارد یک حیاط مرکزی شدیم که دورتادورش اتاق داشت. ساختمان دارای ۲ بادگیر بزرگ بود که یکی‌شان مستقیم روی سقف یکی از اتاق‌ها قرار داشت. (اینجا یکی از بنا‌هایی بود که بعد‌ها در پی زلزله، بالاترین تخریب به آن وارد شد و نتوانستم میان خرابی‌ها پیدایش کنم. بادگیرهایش کاملا از بین رفته بودند.) بنای بعدی که ما را به دیدنش برد، معروف به مسجد خشتی بود. آنجا داخل اتاق تاریکی رفتیم که هوایی گرفته و دم‌کرده داشت. لیدر چاهی را در کف اتاق نشانمان داد که منسوب به امام زمان (عج) بود. گفت تاریخ ساخت مسجد دوره سلجوقی ذکر شده، اما روایت‌های قدیمی‌تری هم هست.

بعد از آن به دیدن مسجد جامع رفتیم که ۲ محراب داشت. اولین محراب دارای قرنیز‌های سفیدی بود. راهنما گفت روایت معروفی هست که می‌گوید این مسجد روی یک معبد ساخته شده است. زن‌های زیادی برای گرفتن حاجتشان مخصوصا بچه‌دارشدن به این مکان می‌آیند. فرضیه دیگری معبد را متعلق به الهه آناهیتا می‌داند، اما در هیچ‌کدام از متون تاریخی ذکر نشده است.

به ته‌مانده شمع‌ها نگاه کردم که پر بود از خواسته زن‌هایی که از طریق محراب متوسل می‌شدند. دلشان گرم به شعله شمعی می‌شد تا صدای‌شان را بالاتر ببرد. جایی که دستانشان از آنجا کوتاه بود. از دور صدای اذان ظهر به گوش می‌رسید. لیدر ساعت کارش تمام شده بود و عذرخواهی کرد که بقیه راه را برای رسیدن به قسمت فرماندهی و اعیان‌نشین نمی‌تواند همراهی‌مان کند. ما هم مابقی راه را با راهنمایی کارگر‌ها جلو رفتیم.

یکی از روز‌های بهمن ماه سال پیش بود که تصمیم گرفتم با چند نفر از دوستانم دوباره به کرمان سفر کنم. وقتی قرار شد به دیدن ارگ بم برویم، صاحب‌خانه کرمانی‌مان از روز قبلش اعلام کرد: «من با شما نمی‌آیم. نمی‌خواهم ارگ بم را ببینم.» و با آنکه به من توصیه کرد نروم، دلم برای دیدن آن برج و بارو غنج می‌رفت. وقتی با دوستانم جلو ورودی ارگ از خودرو پیاده شدیم، تازه درک درستی از احساس و علت نیامدن صاحب‌خانه کرمانی پیدا کردم.
 
از ۲ باروی سر به فلک کشیده با کنگره‌ها و آجرکاری‌ها خبری نبود. در عظیم چوبی ارگ که دری کوچک‌تر در دلش داشت، جایش را به دری بی‌رنگ و هویت داده بود. یادم آمد که همان زمان زلزله بم، یعنی سال ۸۲، در خبر‌ها شنیدم که درِ ارگ بلافاصله چند ساعت قبل از رسیدن نیرو‌های کمکی به سرقت رفته است و دیگر هیچ ردی از آن پیدا نکردند، حتی در حراجی‌های بین‌المللی.
دوربینم را همانجا توی کیفش برگرداندم. همسفر باستان‌شناسم که قیافه آویزانم را دید، من را کشان‌کشان با خودش برد، چون من دیگر پای رفتن نداشتم. دیگر صدای سم اسب‌ها از ارگ بم نمی‌آمد.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->