به گزارش شهرآرانیوز، تماشاخانه استاد حسین نوری مشهد در روزهای اخیر میزبان نمایشی بود که از همان آغاز، نگاه بسیاری از مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کرد؛ ریگ چاه، به نویسندگی و کارگردانی علی پیمان. نمایشی که مسیر خود را از تهران و تالار قشقایی آغاز کرد، در جشنوارههای مختلف از جمله جشنواره تئاتر استانی و چهلوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر حاضر شد و حالا در مشهد به ایستگاه تازهای رسیده است.
ریگ چاه در ژانر کمدی-تراژدی ساخته شده، اما فراتر از یک نمایش ساده، تلاش میکند گوشهای از زیست روزمرهی سربازان مرزبانی را به تصویر بکشد؛ سربازانی که در دورترین نقاط کشور و با کمترین امکانات، از مرزها و خاک وطن پاسداری میکنند. نمایش، داستان شش سرباز در پاسگاه مرزی «ریگ چاه» در سیستانوبلوچستان را روایت میکند و ورود یک سرباز تازهوارد کُرد، آغازگر ماجراهایی میشود که طنز و تراژدی را در هم میآمیزد و سرنوشت شخصیتها را به سمت موقعیتهای تازه و پرتنش میبرد.
موفقیت ریگ چاه در جشنوارههای مختلف، بیش از هر چیز به دلیل نگاه تازهی کارگردان به موضوع سربازی و مسائل انسانی آن است. پیمان در این نمایش، تجربههای شخصی و دغدغههای اجتماعیاش را درهم تنیده تا اثری خلق کند که هم برای مخاطب عام جذاب باشد و هم در سطح حرفهای مورد توجه قرار گیرد.
اکنون و با پایان اجرای مشهد، فرصتی دست داد تا پای گفتوگو با کارگردان و عوامل نمایش بنشینیم؛ از تجربهی حضورشان روی صحنه در این شهر گرفته تا واکنش مخاطبان، چالشهای کار و نگاهشان به آیندهی ریگ چاه. آنچه در ادامه میخوانید، روایت همین گفتوگوهاست.
علی پیمان دربارهی شروع اجراهای نمایش ریگ چاه توضیح میدهد: اولین بار در سالن مولوی تهران اجرا رفتیم؛ سی شب روی صحنه بودیم و با استقبال خوبی روبهرو شدیم. همین باعث شد دور دوم اجرا را در سالن تئاتر شهر، سالن قشقایی ادامه دهیم و آنجا هم ده شب اجرا رفتیم. بعد از آن، در چند جشنواره حضور داشتیم؛ از جشنوارهی فجر گرفته تا جشنوارههای استانی تهران و دو سه جشنوارهی دیگر.
از آنجا که اصالتاً بچهی مشهدم و شش، هفت سال پیش هم در اینجا کار تئاتر کرده بودم، تصمیم گرفتم همراه گروه برای یک هفته به مشهد بیاییم. استقبال خوب بود و این حضور به دو هفته هم کشید.
او ایدهی نمایش را چنین روایت میکند: نمایش در واقع ترکیبی از داستان زندگی شخصی من و حادثهای است که سال ۹۶ در برجک میرجاوه اتفاق افتاد. آن حادثه را با زیست شخصی خودم تلفیق کردم و ایدهی اولیه نمایش شکل گرفت. در طول تمرینها، کارگردانی اثر کاملتر شد، اما همچنان بخش عمدهاش از زیست شخصیام میآید.
بهخصوص حالا که خدمت سربازی دغدغهی بزرگ خیلی از پسرهاست، سعی کردم این تجربه و دغدغهها را وارد نمایش کنم. ابتدا متن کوتاهی داشتم، اما کمکم ایده کاملتر شد و تبدیل به چیزی شد که امروز روی صحنه میبینید.
این هنرمند دربارهی دشواریهای اجرای چند نقش در یک اثر میگوید: اینکه هم نویسنده باشی، هم کارگردان و هم بازیگر، خیلی سخت است. از یک طرف روی صحنهای و باید به نقش فکر کنی، از طرف دیگر باید ریتم اجرا، نورپردازی، موسیقی و همه جزئیات را هم کنترل کنی.
وقتی تهیهکنندهای نباشد، همه دغدغهها روی دوش کارگردان میافتد. از گرفتن سالن و مجوز تا مسائل اجرایی. من خودم جوانترین عضو گروه هستم و همین مدیریت و هماهنگی کار را سختتر میکند.
با این حال، لذتهای خودش را هم دارد. چون وقتی کارگردانی میکنی، ایدهها و سلیقهی تئاتری خودت را میتوانی پیاده کنی. این بخشی است که برایم جذابیت زیادی دارد.
پیمان تأکید میکند: کارگردانی در ایران واقعاً کار راحتی نیست. مخصوصاً وقتی هنوز ابتدای مسیر باشی. هر تصمیمی سختی خودش را دارد، ولی از طرف دیگر وقتی میبینی ایدهات روی صحنه اجرا میشود، همان سختیها را جبران میکند. به نظر من این مسیر برای همه نیست؛ بعضیها ترجیح میدهند فقط بازیگر یا فقط کارگردان باشند. ولی من علاقهام به بازیگری بیشتر است. با این حال، خواستم این تجربه را هم داشته باشم و سختیها و لذتهایش را لمس کنم.
او دربارهی اجراهای پیشرو توضیح میدهد: بعد از مشهد، اجرای قطعی در اصفهان داریم. احتمال دارد یزد و چند شهر دیگر هم برویم، اما دربارهی تهران فکر نمیکنم دوباره اجرا داشته باشیم و ترجیح میدهم تمرکزم را روی شهرهای دیگر بگذارم.
کارگردان ریگ چاه میگوید: برای من مهم نیست کسی تعریف کند یا انتقاد کند؛ آنچه اهمیت دارد، گفتمانی است که بعد از اجرا شکل میگیرد. وقتی مردم بعد از نمایش دربارهی اثر حرف میزنند، این برایم جذاب است. تئاتر برای من فقط اجرا روی صحنه نیست، بلکه همان گفتوگوها و نقدهایی است که بعد از اجرا اتفاق میافتد.
پیمان بیان میکند: فضای تئاتر مشهد خوب است، اما یک نکته من را ناامید میکند اینکه خیلیها هنوز همه چیز را به تهران وصل میکنند. انگار فکر میکنند فقط در تهران میشود اتفاق مهمی افتاد.
از نظر امکانات فنی هم به نظرم ضعفهایی هست. گاهی به نظر میرسد گروههای غیربومی راحتتر مورد حمایت قرار میگیرند تا گروههای مشهدی. این موضوع اذیتکننده است.
در مجموع احساس میکنم نگاه بیزینسی به تئاتر در مشهد زیاد شده و آن عشق و انگیزهی اصلی کمتر دیده میشود.
پیمان در پایان اشاره میکند: به نظر من باید از گروههای جوان حمایت شود. آیندهی تئاتر متعلق به همین نسل جوان است. اگر آنها را نادیده بگیریم، بعد از یکی دو سال مسیرشان خراب میشود و دیگر برنمیگردند. باید سالنداران و تهیهکنندگان انعطافپذیری بیشتری نشان دهند. اگر گروههای جوان حمایت شوند، آنها هم در آینده حامی تئاتر خواهند بود.
ابوالفضل کریمزاده دربارهی نقشی که در نمایش ایفا میکند، توضیح میدهد: ابتدا باید از مهدی صمیمی تشکر کنم. نقش او را در نمایش بر عهده گرفتم، چرا که به دلیل مشکلاتی نتوانست در ادامه همراه گروه باشد. کاراکتری که من بازی میکنم، فردی تحصیلکرده است که میخواهد خدمت سربازیاش را بگذراند و بعد از آن مهاجرت کند. در طول نمایش، او هم مثل سایر شخصیتها دچار نوساناتی میشود.
او ادامه میدهد: چالش اصلی برای من این بود که بخواهم نقشی را بازی کنم که پیشتر بازیگر دیگری آن را اجرا کرده است. این کار دشوار بود، اما با کمک خود مهدی صمیمی و همراهی علی پیمان توانستم بخشهایی از شاکلهی شخصیتی خودم را وارد کاراکتر کنم و اجرا را به سمتی ببرم که تکرار صرف نباشد. خدا را شکر که کارگردان هم از نتیجهی کار راضی است.
کریمزاده درباره تجربه حضور در مشهد میگوید: مردم مشهد فوقالعاده خونگرم و باصفا هستند. من در طول روز در شهر میچرخم و واقعاً از برخورد مردم لذت میبرم.
از طرفی، حمایت تماشاگران از نمایش ریگ چاه برای ما بسیار دلگرمکننده بوده است. مهماننوازی مردم مشهد باعث شد حس خیلی خوبی داشته باشیم و من واقعاً بابت این همراهی و حمایت از آنها ممنونم.