شکل بازی مقابل ملوان سندی روشن است از نزول سرخ ها. پرسپولیس نه نقشهای برای حمله داشت، نه نظمی در دفاع. توپ در میانه زمین مدام لو میرفت و بازیکنان مثل توریست دنبال توپ میدویدند. این تیم بیشتر شبیه گروهی بود که برای یک سریال تلویزیونی وارد زمین شدهاند، نه یک تیم مدعی لیگ. صحنههایی یادآور سریال «بوقچی» یا «به سوی افتخار» که بازیکنان حتی دویدن عادی را هم به زور انجام میدهند.
اگر نیازمند در دروازه نبود، شاید همین حالا تعداد شکستها برابر مساویها میشد. تنها نقطهی روشن زمین کسی است که مدام زیر فشار توپ و حملهی حریف قرار دارد. وقتی گلر، بهترین و فعالترین بازیکن تیم است، معنایش روشن است: تیم هیچ ندارد.
دلیل این فاجعه بزرگ، اما نقلوانتقالات است. دلالها خوب بلد بودند دور مدیریت را بگیرند و بازیکن به باشگاه غالب کنند. نتیجهاش شد:بیفوما که حتی توان راه رفتن ندارد. اورنوف که بیشتر در کلینیک دیده میشود تا در زمین. اوریه که هیچکس نمیداند کجاست و چه میکند.
اینها خرید نیستند، محصول یک بازار مکارهاند که سودش به جیب دلالها میرود و ضررش به جان هوادار.
درویش، اما انگار نه انگار. مدیری که باید حافظ اعتبار پرسپولیس باشد، تیمی را که فینالیست آسیا بود، به حد یک تیم محلی نزول داده. هوادار حق دارد بپرسد این همه پول و انرژی کجا خرج شد؟ چرا باشگاه تبدیل به سفره دلالها شده؟ چرا بازیکنی جذب میشود که حتی توان دویدن ۹۰ دقیقه ندارد؟ این پرسپولیس هیچ شباهتی به آن تیم بزرگ ندارد. اگر اوضاع همینطور پیش برود، نهتنها قهرمانی در کار نخواهد بود، بلکه باید منتظر روزی باشیم که همین تیمهای میانهجدولی هم بیدغدغه پرسپولیس را ببرند.
هوادار خسته شده از وعده، از نمایش، از بیمسئولیتی. وقتش رسیده مدیریت توضیح بدهد، شفاف بگوید چه کرده و چرا اینطور به قهقرا رفتهایم. پرسپولیس اسم بزرگی دارد، اما این روزها فقط روی کاغذ بزرگ است.