رعنا جاوید | شهرآرانیوز؛ آخرین عدد و رقمها به دو سال پیش بازمی گردد؛ اینکه بیش از ۱۰۰ هزار مؤسسه خیریه در کشور فعالیت میکنند. پس از آن عدد دیگری به صورت رسمی اعلام نشد، اما معلوم است که نه آن یکی، رقم دقیقی بود و نه از آن پس، رشد قارچ گونه خیریهها متوقف شد. سمنها و مؤسسات خیریه، با حوزه فعالیتهای وسیعی در ارائه خدمات درمانی، آموزشی، مذهبی و تأمین معیشت بنا شدند تا کمکهای مردمی را به نیازمندان واقعی دور و نزدیک برسانند.
آنها قرار است شریک دولت برای اجرای برنامههایی همچون توانمندسازی، مبارزه با فقر، مقابله با ناهنجاریهای اجتماعی و درمجموع افزایش کیفیت زندگی حاشیه نشینان و خانوادههای محروم باشند، اما آیا واقعا چنین است؟ آیا همان طور که هر روز شاهد برپا شدن یک خیریه در شهر هستیم، شاهد کم شدن یک متکدی در سطح شهر یا خانواده نیازمند به دارو و مایحتاج خانه هم بودهایم؟
حقیقت تلخ این است که بخش اعظم مؤسسات خیریه نتوانستهاند به رسالت خود عمل کنند و به همین دلیل است که تنها نام چند مؤسسه مشهور را میدانیم و از دیگران هیچ نمیدانیم. این مؤسسات دچار چالشهایی شدهاند که یا فرصت انجام رسالتشان را نمیدهد یا از مسیر خود منحرف شدهاند یا شاید هم راه اندازی مؤسسه خیریه، پوششی برای انجام کارهای دیگر است.
روزبه روز بر تعداد مؤسسات خیریه افزوده میشود. در هر کوچه و خیابان، تابلویی میبینید و گاهی هم یکی از آنها زنگ میزنند برای جمع آوری کمک یا در خیابان، کارتی نشانتان میدهند و درخواست کمک میکنند. خیریهها به دلیل وجود روحیه نوع دوستی، تأسیس شدند، اما ازآنجاکه محل گردش پول هستند، گاه به دلایلی همچون نبود نظارت کافی، دچار چالش یا فساد میشوند و نتیجه این است که باوجود افزایش آن ها، از تعداد افراد نیازمند و قشر محروم جامعه کم نمیشود. این یعنی خیریهها از مسیر خود منحرف شدهاند و به راهی دیگر میروند. اما این را که آن کدام راه است، از افرادی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند، پرسیدهایم.
پدرش در سال ۱۳۷۷ خیریه محبان الجواد (ع) را راه اندازی کرد. هدفش این بود که برای مددجویان زمینه اشتغال زایی را فراهم کند تا بتوانند به شیوهای مستقل زندگی خود را اداره کنند، اما کمی بعد متوجه شد بخش زیادی از درآمد هر فرد، صرف هزینه اجاره مسکن میشود و به همین دلیل، تصمیم گرفت فعالیتهای خیرخواهانه خود را به سوی ساخت مسکن ارزان قیمت هدایت کند. به این ترتیب، مددجویان هم صاحب شغل میشدند و هم خانه.
مجتبی عطاران حالا به نتیجه نزدیک به سه دهه فعالیت خیریه شان، اشاره میکند که ساخت ۲۵۰ واحد مسکونی در منطقه خواجه ربیع، تأمین ۲ هزار سری جهیزیه و تأمین نیازهای معیشتی خانوادههای تحت پوشش خیریه آن هاست.
او سابقه سالها فعالیت در این شهر را دارد. خیریههای بزرگ و خوشنام را میشناسد و از بسیاری چالشها خبر دارد و در پاسخ به اینکه چرا خیریهها نتوانستند فقرزدایی کنند، میگوید: یادتان باشد که مشهد شهر متفاوتی است و نمیتوانید آن را با شهرهای دیگر مقایسه کنید؛ مشهد در نقطهای از کشور قرار گرفته است که منطقه خشک است. روستاهای اطرافش درحال خشک شدن هستند، ساکنانش درآمدی ندارند و عزم مهاجرت به مشهد کردهاند. به این ترتیب، شبیه آهن ربا آدمها را به خود جذب میکند و آنها که بنیه مالی ضعیفی دارند، ساکن حاشیه شهر میشوند و جمعیت فقیر را به شکل مداوم افزایش میدهند. پس تعداد نیازمندان همواره در حال افزایش است.
او در ادامه توضیح میدهد: ازسوی دیگر مؤسسات خیریه با مدیریت نادرست منابع مالی، مواجه هستند. برخیها تابلوی خیریه دارند، اما عملا کارهای دیگری در مرکز خود انجام میدهند. شاید هزار مؤسسه خیریه ریزودرشت در مشهد داشته باشیم، اما تعداد کمی فعالیت جدی میکنند. چون با پول در ارتباط هستند، کنترل آنها کار سختی است.
عطاران با اشاره به برخی جزئیات مشکلات توضیح میدهد: ما با همه جزئیات و حجم کاری، بیست نیرو داریم که به صورت داوطلبانه کارهای مختلف خیریه را انجام میدهند، اما یک خیریه دیگر میشناسم که حدود دویست نیرو دارد. ببینید آیا مبلغی برای کمک به نیازمندان میماند؟ اصلا مگر خیریه چقدر کار دارد که این همه نیرو لازم باشد؟ اینجاست که شک میکنید شاید کار دیگری به جز کمک به نیازمندان انجام میدهند.
مدیرعامل مؤسسه خیریه محبان الجواد (ع) تأکید میکند: بسیاری از خیریهها فرار مالیاتی دارند، درحالی که خیریه باید تراز مالی داشته باشد و هرسال از سوی مرجعی که از آن مجوز گرفته است، حسابرسی شود. قانون نظارت بر مراکز هست، اما به طورکامل و به درستی اجرا نمیشود.
عطاران با اشاره به اینکه خیریهها باید اتاق شیشهای داشته باشند، میگوید: به هرحال آنها با اعتماد و پول شهروندان، فعالیت میکنند و باید عملکردی شفاف داشته باشند. اگر قرار است عدهای با عنوان خیریه فعالیت کنند، باید اجازه حسابرسی و نظارت را بدهند و در غیراین صورت فقط از آن نام سوءاستفاده کردهاند و همین است که رفاه نیازمندان، افزایش پیدا نکرده است.
به گفته او، این عوامل باعث بی اعتمادی مردم به خیریهها میشود و فعالیت خیریههای خوشنام نیز نادیده گرفته میشود یا زیرسؤال میرود.
کارشناس دیگری که با او سخن میگوییم، حسابرس معتمد یکی از ارگانهایی است که مجوز خیریه میدهند. کار آنها بررسی حسابهای سالانه خیریههای زیرمجموعه است و به دلیل حساسیت کاری، تمایلی به ذکر نامش در گزارش ندارد، اما نکتههایی را میگوید که تأمل برانگیز است: «برداشت من این است که شاید حدود ۵۰ درصد مؤسسات به دنبال انجام کار خیر هستند و بقیه، دنبال سکوی پرتاب و کارهای دیگر. به نظرم جای هدفها و آدمها تغییر کرده است. افرادی که به دنبال پول بودند، وارد حوزه خیریه شدند. خیریههای واقعی با مشکل کمبود نقدینگی مواجه هستند، درحالی که برخی ها، ورودیهای مالی عجیب وغریبی دارند.»
او ادامه میدهد: یک دلیل دیگر هم به نحوه عملکرد خیریهها برمی گردد. شاید حدود ۹۰ درصد خیریهها به روز نیستند و هیچ برنامهای برای کمک به نیازمندان ندارند و همان سبد کالای معیشتی را تهیه و توزیع میکنند؛ یعنی همان کارهای ساده جمع کردن پول، خریدن اقلام و رساندن به نیازمند. سیستم متمرکزی هم وجود ندارد تا خیریهها از وضعیت نیازمندان، مطلع شوند و بدانند مثلا این خانواده تحت وشش کدام خیریه دیگر، از امکانات استفاده میکند.
او معتقد است: بحث تخلفات حوزه وسیعی دارد و ما را وارد دنیای پولشویی میکند. برخی مؤسسات خیریه برای پولشویی ایجاد شدهاند و طبیعی است که تمایلی به ارائه گزارش کار و حسابرسی نداشته باشند.
این کارشناس امور مالی ادامه میدهد: در همه استان شاید خیریههای فعال حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ مرکز رسمی باشد، اما عملا چیزی حدود هزار فقره در شهرها فعالیت میکنند. درنهایت بازهم بیشترین بار خدمت، سامان دهی و تأمین زندگی نیازمندان بر دوش همان چند درصد خیریه بزرگ و قدیمی است.
او یادآوری میکند: مشکل دیگر این است که نظارت بر عملکرد خیریهها با این تعداد و حجم، نیاز به شکایت مردمی دارد و دیگر اینکه بازرس هر سازمانی که مجوز خیریه میدهد، اگر بخواهد به هرکدام از خیریهها سرکشی کند، مدتها طول میکشد. همین است که به نظر میرسد نظارت کافی و به موقع نیز وجود ندارد.
برخی از خیریهها در ایران و همین شهر خودمان، به سادهترین شکل ممکن، عمل میکنند؛ پول میگیرند و بین دیگران توزیع میکنند. چه تعداد خانواده نیازمند میشناسید که سال هاست تحت پوشش فلان خیریه هستند؟ هرکدام نمونه هایشان را شنیدهایم. برای عید نوروز، آغاز سال تحصیلی، تهیه جهیزیه، هزینه درمان و خلاصه هر کاری که پول بخواهد، در ایام سال، سراغ خیران میآیند.
کمکهای مالی هم لازم است، اما این روش، هیچ نیازمندی را توانمند نمیکند. اصلا در پول دادن، تولید کردن و خودکفا شدن، وجود ندارد. درواقع کمک هزینه مالی باید بخش کوچکی از خدمات خیریهها را شامل میشد نه همه کار آنها را.
دکتر حسین مهربانی فر، استادیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، نیز همین انتقاد را به عملکرد آنان دارد و توصیف جالبی دارد:
«برخلاف تصور عموم، خیریهها خود توزیع کننده فقر هستند؛ به این دلیل که افراد را به خود وابسته میکنند، فرصت خودآگاهی، آشنایی و استفاده از ظرفیتهای خودشان را نمیدهند. افرادی که درقالب خیریه میخواهند برای محرومیت زدایی کاری انجام بدهند، باید فرصتی ایجاد کنند برای شناخت افراد از ظرفیتهای خودشان و آن وقت برای رساندن افراد به جایگاه بهتر، فرصت ایجاد کنند. یعنی باید فرصت ایجاد کنند و مثلا ایجاد فرصت تحصیل با ارائه بسته لوازم تحریر، امکان پذیر نیست. اصلا گاهی باید ضرورت تحصیل کردن را برای آنها تشریح کنید که ابتدا با مشاوره و گفتوگو فراهم میشود.»
او ادامه میدهد: هر محرومیت، دلیلی دارد و شما نمیتوانید برای همه یک نسخه واحد بپیچید. شاید یکی نیاز به آموزش مهارت فنی دارد، دیگری باید دانشگاه برود یا آن یکی استعداد فعالیت در امور فرهنگی و تربیتی داشته باشد. ما متأسفانه در حوزه کارهای خیر، وارد تعامل و گفتوگو نمیشویم؛ میخواهیم مجوز خیریه بگیریم که به مردم پول برسانیم.
این کارشناس با اشاره به یکی از دلایل این نوع روش تأکید میکند: این شاید به دلیل رویه سنتی عملکرد خیریهها باشد که در گذشته وجود داشته است و بعدیها هم همانها را دنبال کردهاند که کار خیر یعنی تهیه و توزیع مواد غذایی یا کمکهای نقدی دربین خانواده ها. درواقع سیاست گذاری و صدور مجوز آنها از همان سازمان پایه، اشتباه بوده است.
مهربان فر این جمله را هم به گفتههای خود اضافه میکند که ما محرومیت را فقط محرومیتهای مالی میدانیم و از محرومیتهای علمی و فرهنگی غافل شدهایم. از این نظر خیلیها در دسته فقرا قرار میگیرند که وضعیت مالی خوبی دارند، اما مثلا دچار فقر فرهنگی هستند.
او یادآوری میکند: خیریهها باید فرایند مربیگری و منتور یا مشاوره داشته باشند. مربی، با فرد گفتوگو میکند و دغدغه هایش را مییابد و منتور فردی است که مسیری را رفته است و تجربه دارد و میتواند مرحله به مرحله او را در این راه یاری کند؛ به عنوان مثال دغدغه خانواد های که چند فرزند دارند، شغل است. منتور که خود کارآفرین بوده است، میتواند به آن خانواده در ایجاد شغل کمک کند. اصلا کارآفرینی خانواده محور، یک موضوع مهم است. به این ترتیب کاری را شروع میکنند، اما با راهنمایی و مشورت شخصی که خودش این مسیر را طی کرده است، بنابراین احتمال شکست در آن کمتر است.
براساس دیدگاه این کارشناس، خیریهها با توجه به انرژی و زمانی که دارند، میتوانند این گونه به بدنه اجتماع کمک کنند تا در مسیر فقرزدایی پیش برود، به طوری که معضلات برطرف شود نه اینکه خیریهها فقط پول بدهند که هیچ گونه خلاقیتی را شکوفا نخواهد کرد.