علیرضا وفایی نیا | شهرآرانیوز؛ تب بورس در ماههای گذشته در کشورمان به اندازهای فراگیر شده است که تقریبا محال است در جمعی چندنفره باشید و دستکم یکی دو نفر را در حال بررسی قیمت سهمها و وضعیت این بازار نبینید. بازدهی بسیار بازار سهام در یک سال گذشته باعث شده است خیلی از مردم به سرمایهگذاری در آن ترغیب شوند و حجم زیادی از نقدینگی کشور به سمت بورس روانه شود. چنین شرایطی بسیاری از شرکتهای خصوصی و دولتی را وسوسه کرده است برای تأمین سرمایه موردنیازشان، سهام خود را در این بازار عرضه کنند. حالا به نظر میرسد بعضی استارتآپها که نمیخواهند از این بازار بینصیب بمانند، قصد دارند سهام خود را در بورس عرضه کنند. البته سازوکار شرکتهای استارتآپی با کارخانهها و شرکتهای دیگر کمی متفاوت است. همین تفاوتها ورود آنها را به عرصه سهامداری کمی پیچیده کرده است.
تلاشهای سهساله برای ورود
ورود استارتآپها به بورس موضوع تازهای نیست و تقریبا در ۳ سال گذشته همیشه زمزمه عرضه سهام برخی از آنها به گوش میرسیده است. البته همیشه بعد از چند ماه و به دلیل چالشهای مختلف مانند سازوکار پیچیده ارزشگذاری استارتآپها، موضوع به فراموشی سپرده میشد. در ۴ ماه گذشته از سال ۱۳۹۹، به دنبال رشد شاخصها در بازر بورس کشور، دوباره بحث ورود شرکتهای استارتآپی به بازار بورس داغ شده است و شرکتهایی مانند کافهبازار، دیجیکالا، تپسی و شیپور با قدرت از ورودشان به این بازار در تابستان امسال گفتهاند.
از سوی دیگر نیز دولت با نشان دادن چراغ سبز به این شرکتها، در حالی که سالهای گذشته مشکل شفافیت نداشتن آنها را عامل اصلی وارد نشدنشان به بازار بزرگ سرمایه میدانست، مصرانه و با انجام حمایتهای مختلف، به دنبال متصل کردن آنها به بورس است.
در روزهای پایانی تیر، وزیر اقتصاد در جلسهای با مدیران چند شرکت استارتآپی اعلام کرد سهام اولین شرکت بزرگ اینترنتی در روزهای پیشرو عرضه خواهد شد و به دنبال آن، ۴ شرکت دیگر هم تا پایان شهریور ۹۹ وارد بورس میشوند.
چالشی به نام ارزشگذاری
مهمترین چالشی که در سالهای گذشته سر راه استارتآپها برای ورود به بورس قرار داشته است چگونگی ارزیابی قیمت و ارزشگذاری آنهاست. بر خلاف کارخانهها و شرکتهای معمولی که ارزششان از داراییهای فیزیکی مانند زمین، قیمت دستگاههای تولیدی، ارزش محصولات تولیدشده و ... سنجیده میشود، عامل ارزشمند در کسبوکارهای نوپا معمولا از جنس ایده است. مثلا شاید این جمله را شنیده باشید که شرکت «اوبر» به عنوان بزرگترین و ارزشمندترین شرکت تاکسیرانی در دنیا، حتی یک دستگاه تاکسی هم ندارد. یا «ایر بی اند بی» که با بیش از ۷ میلیون اقامتگاه، بزرگترین شرکت اجاره آنلاین اقامتگاه در دنیاست، حتی مالک یکی از این خانه یا هتلها نیست.
اینجاست که اگر بخواهیم سرمایه استارتآپها را با روشهای سنتی تخمین بزنیم، مسلما به مشکل خواهیم خورد. بسیاری از این شرکتها برای ارائه خدمات بهتر به مشتریان خود، میلیاردها تومان روی بخشهای زیرساخت فنی خود سرمایهگذاری کردهاند. این درحالی است که، چون این سرمایهگذاری قابل مشاهده نیست و در ردهبندی داراییهای فیزیکی قرار نمیگیرد، حساب کردن آن به عنوان دارایی از سمت کارشناسان بورسی با «اما» و «اگر»های بسیاری همراه بوده است.
اما همانطور که گفتیم، به نظر میرسد دولت در این زمینه بالأخره از موضع خود کوتاه آمده است و قصد دارد راهکار تازهای را برای ارزشگذاری شرکتهای استارتآپی پیاده کند. یکی از مهمترین بحثهایی هم که در جلسه وزیر اقتصاد با مدیران استارتآپها به آن پرداخته شد، در همین زمینه و پیدا کردن راهکاری مناسب برای حل آن بود.
سرمایه در جیب استارتآپها
کسبوکارهای نوپا برای حفظ روند رشد و پیشرفت خود به جذب سرمایه نیاز دارند. آنها این سرمایه را با فروش بخشی از سهام خود به سرمایهگذاران خطرپذیر یا شرکتهای بزرگتر تأمین میکردند، اما رکود اقتصادی در کشور و کمبود نقدینگی در اکوسیستم کارآفرینی ایران، جذب سرمایه را برای استارتآپها شبیه به کاری محال کرده است.
در چنین وضعیتی، رونق بازار بورس و علاقه سرمایهگذاران به حضور در آن، فرصت خوبی برای جذب سرمایه نصیب استارتآپها کرده است. ورود به بازار سرمایه و حضور در میان شرکتهای بزرگ کشور میتواند به معنای بلوغ استارتآپها، و نشاندهنده رسیدن آنها به مرحله رشدیافتگی باشد. رسیدن یک کسبوکار نوپا به این مرحله نشانه گذر از دوران پرخطر اولیه و بقای آن در بازار در طولانیمدت است، امری که میتواند به نوعی ضامن ماندگاری و موفقیت استارتآپ در درازمدت به حساب آید. همچنین با ورود به بورس، بخشی از ثروت کارآفرینان به آنها برمیگردد تا سایر کارآفرینان را برای فعالیت در این حوزه که به تعبیری موتور توسعه اقتصادی و ارزشآفرینی است، تشویق کند.
مراقب حباب داتکام باشیم
تا اینجا بیشتر به مزایای ورود کسبوکارهای نوپا به بازار سرمایه پرداختیم، اما حضور در بورس میتواند خطراتی هم برای استارتآپها به همراه داشته باشد. تا به حال اسم «حباب داتکام» به گوشتان خورده است؟ بحرانی اقتصادی در آمریکا که در دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت و تا سال ۲۰۰۳ باعث نابودی شرکتهای فراوانی شد. در دوره حباب داتکام، شرکتهای استارتآپی بسیاری از راه رسیدند و سرمایههای زیادی جذب کردند، اما در نهایت، بیشتر سرمایهها بر باد رفت و بخش زیادی از آن شرکتها هم از بازار حذف شدند.
دوره داتکام در اواخر دهه ۹۰ میلادی شکل گرفت، زمانی که بیشتر مردم در خانههایشان به چیزی تازهای دسترسی پیدا کرده بودند به نام «اینترنت». کارآفرینان موقعیت مناسب را احساس کردند و متوجه شدند یک بازار بسیار گسترده برایشان به وجود آمده است. ناگهان شرکتهای زیادی که کسبوکار خود را بر مبنای اینترنت شکل داده بودند و به شرکتهای داتکامی معروف شدند از راه رسیدند. سرمایهگذاران و بانکها هم احساس کردند میتوانند از موقعیت بهوجودآمده پولهای بسیاری به دست آورند. به همین دلیل، شروع کردند به سرمایهگذاری میلیوندلاری در استارتآپهای سادهای که برای مثال، کارشان تحویل خواربار به منازل بود. مثلا استارتآپی به نام Webvan که دقیقا همین کار را انجام میداد، توانست ۳۹۶ میلیون دلار سرمایه جذب کند.
سقوط یک رؤیا
با اینکه کارشناسان اقتصادی در ابتدای شکلگیری این حباب درباره ناپایدار بودن شرایط اقتصادی و احتمال سقوط بازار این شرکتها هشدار میدادند، کسی گوشش به این حرفها بدهکار نبود، زیرا چند استارتآپ اول بهخوبی قادر به سودآوری شده بودند. به همین دلیل، استارتاپهای دیگر از گوشه و کنار سر درمیآوردند و بهخوبی هم سرمایه جذب میکردند. البته به سهامداران خود نیز قولهای زیادی میدادند و بیان میکردند که سرمایههای بسیاری را به آنها برمیگردانند. در سال ۱۹۹۸، سهام theGlobe.com در بازار بورس عرضه شد و رکورد بیشترین جذب سرمایه در اولین روز را شکست.
در سال ۲۰۰۰ بزرگترین داد و ستد دوره داتکام رقم خورد. Time Warner با پرداخت ۱۶۴ میلیارد دلار به AOL آن را به تصاحب خود درآورد و ۲ شرکت با هم ادغام شدند. غول رسانهای تصور میکرد با استفاده از AOL میتواند بیشترین موفقیتها را در هزاره سوم به خود اختصاص دهد، اما تقریبا در همان زمان، حباب داتکام به نهایت ظرفیت خود رسیده بود. دیگر پول نقد زیادی برای سرمایهگذاری وجود نداشت. بازار و سرمایهگذاران متوجه شده بودند این شرکتها درآمد بسیار اندکی دارند و قرار هم نیست آیندهای درخشان در انتظار همه آنها باشد. Pets.com در سال ۲۰۰۰ ورشکستگیاش را اعلام کرد و همین اتفاق برای Webvan در سال ۲۰۰۱ افتاد. با بحرانیتر شدن اوضاع، خیلی از استارتآپها شاهد سقوط وحشتناک ارزش سهام خود بودند.
مثلا Sun Microsystems که ارزشش در آن زمان تا ۲۰۰ میلیارد دلار برآورد میشد، با کاهش ارزش سهام تا ۹۸ درصد روبهرو شد و عاقبت، «اوراکل» با پرداخت ۴/۷ میلیارد دلار آن را خرید. این روزها بازار سرمایه کشور ما هم رشد فراوانی داشته است، رشدی که انگار ربط چندانی به میزان سوددهی شرکتهایی که در بورس حاضرند ندارد. در این شرایط هیجانی، شرکتهای استارتآپی که قصد ورود به بورس را دارند باید مراقب باشند با برآوردهای غیرواقعی از میزان سوددهی خود، به سرنوشت قربانیان حباب داتکامی دچار نشوند.
امیدواری محتاطانه
در مجموع، باید گفت ورود استارتآپها به بورس نهتنها میتواند برای خود آنها مزایایی به همراه داشته باشد که حتی برای بازار سرمایه هم بدون فایده نیست. بخش زیادی از شرکتهای حاضر در بازار بورس کشور را مجموعههای تولیدی و صنعتی تشکیل میدهند. در چنین شرایطی، ورود استارتآپها میتواند عاملی برای تنوع بخشیدن به بازار سرمایه و علاقهمندی بیشتر مردم برای آوردن نقدینگیهای خود به آن باشد، اما این فرایند زمانی میتواند در نهایت به نفع سرمایهگذاران و شرکتهای نوپا تمام شود که رشد بازار بورس به صورت ارگانیک و بدون دخالتهای دستوری دولت انجام شود. در این بازار، عدد و رقم حرف اول را میزند و زمانی میتوان به موفقیت بلندمدت کسبوکارهای نوپا در آن امیدوار بود که دولت تنها در نقش یک ناظر در این فرایند ظاهر شود و نگذارد تصمیماتش روند بازار را تحتالشعاع قرار دهد.
در این میان، دولت درصدد است برای ورود استارتآپها به بورس تسهیلاتی فراهم کند، به طوری که صندوق نوآوری و شکوفایی از طرح پیشنهادی برای تسهیلگری این ورود خبر میدهد. از طرفی، سازمان بورس و اوراق بهادار هم از ایجاد تابلوی جدید برای شرکتهای استارتآپی و شرکتهای نوآور خبر داده است. این دست اقدامات بیشتر شبیه دوپینگ کردن این کسبوکارهاست تا احتمالا بتوانند عملکردی بهتر از توانمندیهای واقعی خود در بازار سرمایه نشان دهند.
باید مراقب بود که این هیجان مثل حبابی نباشد که ترکیدن آن به بهای تضعیف و از بین رفتن اکوسیستم استارتآپی کشور تمام شود، مانند تجربه تلخی که در بحران حباب داتکام در آمریکا رخ داد.