به گزارش شهرآرانیوز، ۲۰ مهرماه روز بزرگداشت «شمسالدین محمد حافظ» ملقب به «خواجه حافظ شیرازی» و مشهور به «لسانالغیب» و «ترجمانالاسرار» است تا بهانهای باشد برای قدردانی و یادآوری وجود شاعری که به هویت ایرانی رنگ زندگی بخشیده و هرکسی در هر مقام و منصبی که هست، از اشعار و غزلهای ناب این شاعر گرانقدر بهره برده است؛ اما سؤالی که بهبهانه بزرگداشت حافظ در ذهن ما ایجاد شد و آن را از یوسف بینا، شاعر و پژوهشگر زبان فارسی، جویا شدیم این بود که مهمترین وجه این شاعر دوستداشتنی که با اشعارش دلها را زنده میکند، چیست که از نظرها پنهان مانده است و کمتر کسی به آن توجه میکند؟
یوسف بینا، شاعر و پژوهشگر زبان فارسی و مدرس دانشگاه، در پاسخ به این سؤال میگوید: در باب حافظ و ارزشهای هنری و محتوایی و اندیشهای شعر او، آثار زیادی منتشر شده و شاید به اندازهای که برای حافظ کتاب و متن و مقاله و شرح نوشته شده برای هیچیک از شعرای دیگر وجود ندارد. اما پاسخ به این سؤال که چه وجوهی درباره حافظ و اشعار او مغفول مانده و میتوان در باب آنها سخن گفت، بسیار مهم است.
بینا ادامه میدهد: حتماً وقتی آدمهای مختلف و متنوع در باب حافظ حرف میزنند، میتوانند وجوه مغفولی پیدا کنند؛ اما آنچه در نظر من مهم است تحلیل جایگاه حافظ در تاریح فرهنگ و تمدن ایرانی و نسبت او با سرشت و سرنوشت انسان ایرانی است.
این شاعر مشهدی بیان میکند: کجا این سؤال در ذهن ما ایجاد میشود، آنجا که بدانیم ما پنج شاعر مشهور در جهان داریم که چهرههای جهانی فردوسی، خیام، سعدی، مولوی و حافظ هستند. ما تقریباً در جهان هیچ چهره ادبی نداریم که به اندازه این سرمایههای ادبی مشهور باشند. در حماسهسرایان جهان، نام فردوسی در صدر قرار دارد که بهاعتراف غربیها، بالاتر از هومر قرار میگیرد. در باب شعر عرفانی که مختص شرق جهان است، چهرهای به بزرگی مولوی در ادبیات عرفانی در هیچجای جهان ظهور نکرده است. اگر به شعر اجتماعی و انسانی و اخلاقی نگاه کنیم، سعدی بینظیر است و نفر اول دنیاست که غرب و شرق به آن اعتراف کرده است. در شعر فلسفی نیز بهجرئت میتوان گفت هیچکس به شهرت خیام زاده نشده باشد و رباعیاتش به همه زبانها منتشر شده است.
وی ادامه میدهد: و درنهایت چهره شاخص و جهانی حافظ را داریم که از شهرت بالایی برخوردار است و میبینیم که شاعران و فلاسفه بزرگ غرب از گوته، نیچه و افراد بزرگ دیگر، به حافظ ابراز ارادات میکنند که بسیار عجیب است. این پنج شاعر، شهرت جهانی دارند و شاخصه فرهنگ ایرانی هستند؛ اما سؤال شما چهزمانی مطرح میشود؟ آنجا که حافظ در سیر تاریخی، آخرین چهره جهانی فرهنگی ایران است. از قرن چهارم یعنی زمان فردوسی که تمدن ایرانی آغاز میشود تا قرن هشتم یعنی زمان سعدی که ما دو حمله بزرگ مغول و تیموریان به ایران را تجربه کردیم، تمدن ایرانی در جهان رو به کمفروغشدن نهاده است.
بینا در ادامه، بر وجه تاریخی حضور حافظ تأکید میکند و میگوید: در این فرود جهانی و فاصلهگرفتن از کوچ از جهان که در قرن هشتم رخ داد، حافظ چهره مهمی است؛ چراکه از قرن هشتم تا دهم، چهرهای از آن ایران متمدن و فرهنگ ایرانی وجود ندارد که بعدها صفویه میآید و روی خرابههای برجایمانده، ایران جدید را بنا میکند؛ اما باید گفت حافظ در زمانهای زندگی میکند که عظمت ایران در جهان رو به تاریکی گذاشته است و این شاعر گرانقدر وظیفه تاریخی و انسانی برای خود قائل شده تا انسان ایرانی را احیا کند و به او یادآوری کند تو چهکسی هستی؟ چه گذشتهای داشتی و چه آیندهای باید داشته باشی؟
پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی بر این نکته هم تأکید میکند که حافظ در زمانه سقوط، در زمانهای که ایران به سمت فروپاشی بعد از حمله مغول و تیمور و رویکارآمدن بیگانگان بر ایران در قرن هشتم میرود و همه مراکز بزرگ علمی و فرهنگی در ایران نابود شده و تقریباً با خاموشی تمدن ایرانی مواجهیم، باید انسانی ظهور کند که به انسان ایرانی، هویت او را یادآوری کند. به همین دلیل است که اشعار حافظ تنوع موضوعی دارد.
حافظ به انسان ایرانی عشقورزی و عرفان را خاطرنشان میسازد و به او میگوید باید اجتماعی و منتقد باشد، باید ضدریاکاری، دورویی و نیرنگ باشد، باید عاشق باشد، باید انسان را بزرگ و از بالا ببیند، باید زیباییها و همه ویژگیهای متعالی یک انسان خردمند و زیباییدوست را داشته باشد؛ بنابراین از این منظر اگر به حافظ نگاه کنیم کمتر به آن پرداخته شده است؛ یعنی باید گفت حافظ را یک یادآوریکننده به انسان ایرانی بدانیم.
بینا میگوید: طبیعی است، چون شعر حافظ غزل است و سخنانش را کوتاه و به اشاره بیان میکند و تکبیتهای درخشان، ساختار هنری شعر او را شکل میدهند که بر جانِ انسان مینشیند. او اندیشه و مفاهیم بلند را به تفصیل بیان نکرده بلکه اشارات شاعرانه، یادآوری و تذکر به انسان ایرانی، در اشعار او نهفته است و به او انسانی را گوشزد کرده که باید در حد اعلای عشق، خرد، فرهنگ و زیبادوستی باشد.
اینکه اشعار حافظ بیش از بقیه شعرای معروف بر دل مینشیند، بهخاطر چندبعدیبودن، گستردگی موضوعی و تنوع حالوهوای شعر حافظ است. شعر مولوی بسیار متعالی و عالی است، اما تکبعدی است؛ یعنی فقط انسان را آسمانی و عرفانی دیده است. همینطور اشعار سعدی اگرچه بسیار زیباست، اما فقط جنبه اجتماعی دارد؛ شما اگر در موضوعی با سعدی مخالف باشید، دیگر نمیتوانید با او همدل و همزبان باشید. اما شعر حافظ اینگونه نیست و همه مفاهیم را ازجمله عشق آسمانی، عشق زمینی، انتقاد، سیاست، اخلاق، هنر، زیبایی، سرشت، سرنوشت و دیروز و امروز انسان را به شکلی زیبا و در خدمت اعتلای انسان به کار برده، از این جهت است که اشعار حافظ برای عموم مردم دلنشین میشود.