به گزارش شهرآرانیوز؛ سردار شهید نورعلی شوشتری، در همان لباس رزم هم اهل زندگی بود. اصلا رزمِ این جماعت هم برای حراست از سلامتِ زندگی مردمان وطن بود. شخصیتش هم مثل سیمایش صمیمی و ساده بود. میکوشید تا زندگی را برای مردم ساده کند. حتی در پیچوخمهایی که اخم را بر برخی چهرهها مینشاند، باز او لبخند به لب داشت. من اگر بخواهم او را در طبیعت به چیزی مانند کنم، آب را پیش خواهم آورد. آبِ زلالِ زلال. آبی که هم روایت زندگی است و هم عامل حیات.
سردار شوشتری چنین بود. چه وقتی جنوب تا غرب کشور را که جبهه نام گرفته بود، قدم به قدم میرفت و چه بعد جنگ که حکایت جهاد را به ادبیات صلح و صلاح روایت میکرد. سیستان وبلوچستان با ذرهذره خاک خود گواهی میدهد که نورعلی به دنبال روشنایی زندگی برای همه بود. تفنگ اگر به دست میگرفت هم، دقیقا برای حراست از زندگی زن و مرد بلوچ بود. او میخواست آبادی در این خاک غریب، مثل الفبا بشود بستر رشد. میخواست با همدلی، مهربانی را به پهنه این قطعه قیمتی ایران، توسعه دهد.
او و یار همراهش، سردار رجب محمدزاده که مهربانیهایش، در جنگ و بعد جنگ زبانزد بود، میخواستند غربت را که غبار شده بود بر چهره نجیب هموطنان، به مهر بزدایند. غباری که تروریستها هرازگاهی برمیافشاندند تا شادابی را از روی خاک و صاحبان خداباور خاک بربایند. قومالظالمینی که میدانستند در فرو نشستن غبار و آفتابی شدن روزگار، شببافیشان نهتنها خریدار ندارد که مردم به هیچ خواهند گرفتشان.
آنها جنایت را زیست میکردند. لبخند کودک بلوچ را بیش از همه تفنگهای دست سربازان، دشمن میداشتند. آرامش پیران سفیدموی، دلشان را سیاه میکرد. آمدن آبادانی و رقم خوردن توسعه را رفتن خود و برهم خوردن آرزوهای خود تعبیر میکردند. میخواستند، شوشتری را که نماد وحدت شده بود با بزرگان بلوچ که بزرگی را در شکوه همدلی مؤمنانه برای منطقه معنا میکردند، یکجا از میان بردارند تا خود را در میانه حوادث بر سفره آرزوهای خود بنشانند.
میپنداشتند بی مسیحِ بلوچستان میتوانند مردم را پای کار یهودا بکشانند. آن انفجار اگرچه شوشتری را، محمدزاده را، بزرگان قوم را، فرزندان وطن را از ما گرفت، اما آنها را در هیئتِ نامیرای شهید به ما بازگرداند. شهید هم شهد در کام مردم میکند و هم کامِ دشمنان مردم را به تلخی ابدی میکشاند. به همین خاطر است که تروریستها هرگز کام شیرین ندارند.
باری، گفتم شهید شوشتری را باید به آب مثال زد. خبرها هم انگار میخواهند این تصویر در ذهن ثبت شود، چون امتداد جنایتکارانی که آن انفجار را به وجود آوردند، امروز هم با حمله مسلحانه به خودرو مهندسان پروژه انتقال آب چابهار در زاهدان این خودرو را به آتش کشیدند؛ پروژهای که قرار بود با کمک این مهندسان به دویست روستای استان سیستانوبلوچستان آبرسانی کند.
واقعیت این است که حمله مسلحانه این گروهک تروریستی به خودرو مأموران خدمترسانی به مردم، به معنای کشیدن سلاح به روی مردم، ممانعت از خدمترسانی و ناامنسازی منطقه برای دیگرگروههای خدمترسان و در نهایت به معنای دشمنی این گروهک تروریستی با هموطنان بلوچ است. اما. اینجا را نخواندهاند که امتدادِ راهِ شوشتری تا آبرسانی و کلانتر از آن، آبادانی ادامه خواهد داشت.