هر واقعه سیاسی که به نوعی در کانون توجه یک دوره یا دوره های مختلف تاریخی قرار می گیرد، بی تردید بر جلوه هایی از فرهنگ و هنر و ادبیات جامعه نیز تأثیر می گذارد و طبق نگاهی جدیدتر به تاریخ حتماً از آن ها تأثیر نیز می پذیرد. بیست وهشتم مرداد 1332 روزی است که یکی از مهم ترین وقایع سیاسی معاصر ایران در آن رقم خورده است؛ دولت دکتر محمد مصدق با همه دستاوردهای ملی بزرگ و فرازونشیب های سیاسی، بر اثر توطئه سرویس های جاسوسی کشورهای استعمارگر و عملگی خودفروختگان کوچک و بزرگ داخلی، سقوط می کند و سال ها بعد از سانسور رژیم شاه، واژه «کودتا» در توصیف این روز تلخ تاریخ معاصر در تقویم ها ثبت می شود.
یکی از عرصه های تأثیرگذاری این واقعه مهم سیاسی، ادبیات معاصر ایران است که در آن ایام در اوج شکوفایی خود به سر می برد و اتفاقاً سیاسی ترین دوران خود را تجربه می کرد. می دانیم که ادبیات معاصر ایران که معمولاً به جریان های ادبی شامل شعرها و داستان ها و نقدونظرهای پیرامون ادبیات در بازه زمانی پیروزی انقلاب مشروطه (1285) تا پیروزی انقلاب اسلامی (1357) اطلاق می شود، به شدت با مسائل سیاسی گره خورده است و با تاریخ تحولات و تئوری های سیاسی معاصر ایران شناخته می شود. این پیوند سیاست و ادبیات در این دوره خاص شاید بی دلیل نباشد، زیرا از یک سو دوره ای از ادبیات است که آغاز و پایانش را مهم ترین وقایع تاریخی ایران رقم زده است و در طول این دوره نیز تأثیر وقایع ریز و درشت سیاسی بر لحظه لحظه زندگی عموم مردم به ویژه شاعران و نویسندگان و آگاهان جامعه آشکار است و از سوی دیگر جریان شعر نو و داستان نویسی جدید ایرانی در تقریباً همه جوانب خود می طلبید که شاعران و نویسندگان نه تنها در مسائل سیاسی حساس باشند بلکه آن ها را در جایگاه روشنفکران سیاسی و پیشروان اجتماعی می شناخت.
در جانب دیگر این ماجرا، دولت ملی دکتر محمد مصدق که برآمده از نهضت ملی ایران برای حفظ و احیای همه جانبه استقلال کشور به ویژه در حوزه صنعت نفت بود و طرفداران بی شماری در میان عموم مردم و نیز شاعران و نویسندگان و دیگر نخبگان کشور داشت، وقتی با کودتا سرنگون شد و شخص دکتر مصدق با کاریزمای ویژه اش مجبور شد به خلوت خود در حصار باغ احمدآباد پناه ببرد و انواع اهانت ها و سانسورها و محرومیت ها و حبس ها و شکنجه ها و اعدام ها نصیب طرفداران دکتر محمد مصدق به عنوان نماد رهبری نهضت ملی مردم ایران در آن دوران شد، طبیعی بود که شاعران و نویسندگان نیز خود را گاه تحت تأثیر این وقایع و گاه حتی در بطن ماجرا ببینند و احساس تلخ شکست و سرخوردگی خود را در شعرها و داستان ها و دیگر نوشته های خویش منعکس کنند.
مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر مشهدی که به عنوان یکی از بزرگ مردان ادبیات معاصر ایران شناخته می شود و برای اکثر ایرانیان امروز نیازی به معرفی ندارد، یکی از مهم ترین شاعران و نویسندگانی بود که به شدت تحت تأثیر واقعه 28 مرداد 1332 قرار گرفت و مهم ترین اشعار خود را متأثر از این واقعه در فاصله سال های 1332 تا 1344 سرود و در سه مجموعه شعر جاودانه منتشر کرد؛ کتاب «زمستان» در سال 1335، کتاب «آخر شاهنامه» در سال 1338 و کتاب
«از این اوستا» در سال 1344 برای نخستین بار منتشر شدند و اوراقی حاوی زیباترین و عالی ترین نمونه های شعر فارسی را به دیوان عظیم تاریخ شعر ایران افزود.
البته در صف شاعران و نویسندگان تأثیرپذیرفته از این واقعه سیاسی،
مهدی اخوان ثالث تنها نیست، بلکه هم دوش شاعران و نویسندگان بزرگ دیگری ایستاده، در حالی که از همه آن ها جلوتر است. عشق بی پایان او به دکتر محمد مصدق که بعد از کودتا تبدیل به اندوهی بی انتها و یأسی بی کرانه شد و قدرت شگفت انگیز او در شاعری و بیان احساسات به زبان ادبیات دو عامل مهم بود که باعث شد بررسی شعر این شاعر با بررسی این واقعه سیاسی گره بخورد.
مهدی اخوان ثالث شعرهای «چاووشی»، «زمستان»، «سترون»، «به مهتابی که بر گورستان می تابید»، «باغ بی برگی»، «سگ ها و گرگ ها»، «شهر سنگستان»،
«مشعل خاموش»، «آخر شاهنامه»، «مرداب»، «پیامی از آن سوی پایان»، «آن گاه پس از تندر»، «ناگه غروب کدامین ستاره» و شعرهای بسیار زیبا و تأثیرگذار دیگری را در این سه مجموعه شعر تحت تأثیر شکست و سرخوردگی شدید بر اثر کودتای 28 مرداد 1332 سرود و چنان که تا حدودی از نام همین شعرها پیداست، استعاره ها و نمادهای جاودانه ای را در عرصه شعر سیاسی و اجتماعی ایران خلق کرد و از خود به یادگار گذاشت. البته ناگفته نماند که یأس سیاسی مهدی اخوان ثالث رفته رفته به انواعی از یأس اجتماعی و حتی یأس فلسفی رسید؛ تا جایی که این شاعر که با نام شعری «امید» شناخته می شود، خود را «نومید مردی نام او امید» می نامید.
شخص دکتر محمد مصدق نیز همان طور که گفته شد، به عنوان نماد رهبری نهضت ملی مردم ایران و شخصیتی سیاسی که اخوان ثالث شیفته او بود و هرگز این شیفتگی را حتی در زمان سانسور نام دکتر محمد مصدق نیز پنهان نمی کرد، با نمادها و استعاره های بسیار زیبایی در شعر اخوان ثالث ستایش شد. اخوان ثالث به ویژه در سال های پس از کودتا که حتی ذکر نام دکتر محمد مصدق نیز ممنوع بود و از کتاب ها و رسانه ها سانسور می شد، شعرهای بسیاری در ستایش شخصیت محبوبش سرود و از او با عباراتی همچون «شهریار شهر سنگستان»، «پادشاه شهرهای رفته بر باد» و تعبیر رندانه «پیرمحمد احمدآبادی» یاد کرد.
باید توجه داشت وقتی می گوییم عالی ترین شعرها تحت تأثیر یکی از تلخ ترین وقایع سیاسی معاصر ایران و در دورانی تاریک و یأس آلود سروده شده است، دو نکته را نباید از نظر پنهان بداریم. نخست اینکه ممکن است وقایع تلخ و ناگوار سیاسی منجر به نوعی بیداری اجتماعی و خیزش دوباره ملی در شکل های مختلف فرهنگی شود. مثلاً نمی توان انکار کرد که سه تن از بزرگ ترین شاعران ایران و حتی جهان بشریت یعنی سعدی و مولوی و حافظ از دل تاریک ترین دوران تاریخی ایران سر برآورده اند. سعدی و مولوی برآمده از وضعیت اجتماعی پس از ویرانی ایران در جریان حمله چنگیز مغول هستند و حافظ نیز حمله تیمور گورکانی را تجربه کرده است و هر سه شاعر بزرگ ایرانی در دوران تاریک استیلای شاهان وحشی و غاصب مغول و تیموری در این جهان می زیسته اند و با این حال عالی ترین جلوه های هنر و فرهنگ و ادب ایرانی را به شکلی جاودانه در معرض دید جهانیان قرار داده اند. نکته دوم نیز این است که ممکن است شعری حاوی محتوای تلخ و به اصطلاح روایتگر شکست باشد، اما از منظر خلاقیت ادبی و هنری بسیار والا و جاودانه باشد؛ مثل شعر خیام که گاه محتوایی بسیار تلخ و ناامیدکننده دارد، اما نوع بشر را مسحور خود کرده است. ادبیات فارسی معاصر در دوران تاریک پس از کودتای 28 مرداد 1332 و شکست نهضت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق نیز چنین وضعیتی دارد؛ از یک سو عالی ترین شعرها و داستان ها و نوشته ها را در این دوره ادبی می خوانیم و از دیگر سو نمی توانیم تلخی بی پایان و یأس بی کران گنجانده شده در این آثار عالی ادبی را از نظر دور بداریم یا آن را نادیده بگیریم.