سمیرا منشادی | شهرآرانیوز؛ سید جواد طباطبایی یزدی یکی از قدیمیترین خبرنگارانی است که در منطقه ما زندگی میکند. آن زمانی که او کار خبر را شروع کرده دانشآموز دبیرستانی بوده و ذوق و شوق نوشتن او را به سمت خبر و خبرنگاری سوق داده است. اما بعد از دبیرستان دانشجوی رشته ادبیات فرانسه میشود و بعد از دو ترم آن را رها میکند و دوره مقدماتی آموزش و پرورش را گذرانده و معلم آموزش و پرورش شده و سپس کارشناسی الهیات خوانده است. در این سالها در کنار کارش کار خبر را هم ادامه داده است. در حال حاضر پس از ۳۳ سال خدمت صادقانه به دانشآموزان این شهر و نظام آموزشی بازنشسته شده است. او در دهه ۳۰ برای روزنامه کیهان نوشته و بعد از سالها نیز به طور افتخاری در هفتهنامه شهرآرا و سپس در هفتهنامه شهرآرامحله قلم زده است. به مناسبت ۱۷ مرداد که مصادف است با روز خبرنگار با او صحبتی داشتیم تا از خاطرههای جذابش بشنویم.
با کیهان شروع کردم
طباطبایی متولد ۱۳۲۲ و در خانوادهای روحانی است. در خانوادهشان ذوق ادبی و فرهنگی وجود داشته و این را به دلیل حضور پدرش که روحانی است میداند. در دوران مدرسه این ذوق و قریحه ادبی سبب شده تا سایر دانشآموزان از او بخواهند در انشانوشتن آنها را یاری کند و حتی برخی دانشآموزان میخواستند که خودش دست به قلم شود و بهجای آنها بنویسد. او هم از این موضوع استقبال میکرده، زیرا آن را تمرینی برای نوشتن میدانسته و از این کار خسته نمیشده است. در سالهای دبیرستان به واسطه برادر بزرگترش سید سعید که دستی بر شعر و شاعری داشته با روزنامه کیهان آشنا و برای کار خبر به این سرپرستی معرفی میشود. او در این باره توضیح میدهد: علاقه به نوشتن داشتم و این امر در خانوادهمان امری معمول بود، زیرا همه ما اهل شعر و ادب بودیم. برادر بزرگتر به واسطه شعر و ادبیات با روزنامه در ارتباط بود. آنزمان روزنامه کیهان در مشهد سرپرستی استان خراسان بزرگ را تأسیس کرده بود.
طباطبایی سال ۱۳۳۵ به سرپرست کیهان معرفی میشود و کارش را شروع میکند. در این باره ادامه میدهد: برادرم مرا به علی اکبر قدسنهری معرفی کرد. نوجوان بودم و در مقطع دبیرستان درس میخواندم. برای کار به دفتر سرپرستی کیهان در خیابان سعدی فعلی رفتم. مکانی کوچک با امکانات کم. تنها راه ارتباطی ما با تهران تلفن بود. در دفتر کیهان مشهد فقط خود قدس نهری کار میکرد و بعد که من رفتم دو نفر شدیم. البته افراد مطلعی در سازمانها و ادارهها بودند که اخبار را به ما میرساندند، مانند روابط عمومیهای حال حاضر. آنها خبر را میگفتند و تنظیم خبر کار خودمان بود.
وی با اشاره به اینکه حدود ۴ سال به خبرنگاری اشتغال داشته است، توضیح میدهد: ۴ سال در کیهان کار کردم. نصف روز درس میخواندم و بعدازظهرها به دفتر کیهان میرفتم. در سالهای بعد که دانشجو شدم خبر را برای نهری میخواندم او خبر را تنظیم و ارسال میکرد.
خبرها را پست میکردیم
طباطبایی درباره نحوه چاپ خبر و ارسال آن به دفتر کیهان تهران توضیح میدهد و از سختیهای ایجاد راههای ارتباط میگوید: خبر را که تهیه میکردیم اگر خیلی فوری بود آن را تلفنی برای دفتر تهران میخواندیم و آنها مینوشتند و اگر خبر فوریتی نداشت آن را مینوشتیم و سپس در پایان هر روز قدسنهری آن را به فرودگاه میبرد و پست میکرد. در آنجا هم افرادی از روزنامه بودند که بسته را تحویل میگرفتند.
طباطبایی میافزاید: روزنامه کیهان در ۲۴ صفحه هر روز منتشر میشد. گاهی یک صفحه به خبر خراسان بزرگ (در آن دوران قبل از تقسیمهای کشوری) تعلق میگرفت و گاهی ۳ تا ۴ صفحه. این موضوع را هم باید توضیح بدهم که در آن زمان شهرستانها اخبارشان را برای ما در مشهد ارسال میکردند و ما برای تهران میفرستادیم.
وی بیان میکند: هیچ آموزش خاصی در زمینه خبر و خبرنگاری ندیده بودم. اگر هم آموزشگاهی در این زمینه وجود داشت بیاطلاع بودم به همین دلیل آموزشهای اولیه نوشتن را از قدسنهری یاد گرفتم. اولین باری که برای تهیه خبر رفتم در ذهنم حک شده است. انگار همین دیروز بود. خبر دادند که قرارگاه ژاندارمری کشف بزرگی در زمینه قاچاق مواد مخدر داشته است. کارت خبرنگاری در آن دوران برایم صادر نشده بود و تنها یک تلفن از طرف قدسنهری کافی بود که به همه جا بروم و خبر تهیه کنم. آن روز هم او به قرارگاه تلفن کرده بود و هنگام ورودم فرمانده به استقبالم آمد و درباره کشفی که کردند صحبت کرد. خبر را نوشتم و به قدسنهری دادم. منتظر بودم که خبرم چاپ شود، هنگامی که اسمم را برای اولین بار کنار خبر دیدم آنقدر خوشحال شدم که وصفناپذیر است. چاپ خبر انگیزهام را برای ادامه دادن بیشتر کرد.
وی ذوق نوشتن و اهل قلم بودن را بهانهای برای ورود دوباره به کار خبری میداند و ادامه میدهد: نوشتن و خبر در من هست و نمیتوانم از آن بگذرم و از سویی نوشتن از مشکلات و دغدغههای مردم سبب شد تا بعد از بازنشستگی با هفتهنامه مردمی شهرآرا کارم را شروع کنم. سال ۱۳۸۰ بود که اولینبار درباره مشکلات محلهمان در رضاشهر نوشتم و هفتهنامه آن را انعکاس داد و در این سالها نیز همکاری با شهرآرامحله ادامه دارد.
او بهترین خاطره یا بهتر بگوییم شیرینترین اتفاق خبری کاریاش را اینگونه تعریف میکند: برای تهیه خبر راهی شرکت تعاونی فرهنگیان خراسان شدم. در خلال تهیه خبر بودم که مراسم قرعهکشی هم انجام و در کمال ناباوری اسمم در آن قرعهکشی خوانده شد. این خاطره همواره در ذهنم هست.