کافه شهر | شهرآرانیوز؛ امیراطهر سهیلی، فیلمسازی که تا امروز بیشتر با آثار اجتماعی شناخته میشد، اینبار مسیر تازهای را آغاز کرده و با فیلم جدیدش با عنوان «کاکالوتی» وارد جهان سینمای کودک شده؛ تجربهای کاملاً متفاوت و نخستین حضور جدی او در این ژانر.
او به تازگی فیلمبرداری این فیلم را که لوکیشن آن در یکی از سولههای بحران شهرداری مشهد برپا شده بود به پایان رساند. در این لوکیشن دکورهایی رنگارنگ و خیالانگیز چیده شدند و دختر بچههای بازیگر با لباسهای رنگی، فضا را به دنیایی زنده و پر جنبوجوش تبدیل کردند.
در میان همین فضای پرهیاهو، با سهیلی گفتوگویی صمیمانه داشتیم؛ درباره عبور از سینمای اجتماعی به سینمای کودک، چالشهای این تغییر مسیر، دنیای «کاکالوتی» و دغدغههایی که او را به سمت روایت برای کودکان کشانده است.
• درباره فیلمسازی در مشهد خیلی از هنرمندان مشهدی گلایه دارند و میگویند دردسرهای زیادی دارد، آیا واقعا اینطور است؟
به طور کلی کار فیلمسازی سخت است. به مشهد و تهران و شهرهای دیگر ربطی ندارد. شما نگاه کنید، زاویه دولان هنوز به ۴۰ سال نرسیده گفت خسته شدم و سینما را کنار گذاشت. کسی که جوایز برلین و کن و ونیز را دارد.
سینما هنری است که نسبت به هنرهای دیگر بازخورد و مخاطب بیشتری دارد. بیشتر آدمها با سینما دمخورند، فیلم میبینند و با وجود موبایل سینما خیلی خانگی شده است. اما شاید افراد خیلی کمتری هستند که با شعر یا نقاشی آشنا باشند. سینما هنر عامتری است در نتیجه درگیر تجارت میشود و هزینههایش هم چند برابر است. سینما، نقاشی، موسیقی، ادبیات… همه را دارد. برای همین مشکلات مالی همهجا هست، در مشهد بیشتر. به طور کلی هنر کار کردن در مشهد سخت است. در این شهر کار کردن در حوزه موسیقی هم سخت است.
• آن اقتضائاتی که فیلمسازی در مشهد را خاصتر میکنند چیست؟
از منظر منفی تمام ضعفهایی که کار کردن در هنر مشهد دارد، دامن سینما را هم میگیرد. اما از طرف دیگر ما یک شهر فرهنگی هستیم. خراسان یک خطه داستانخیز است. همهجای ایران شعر بوده، اینجا علاوه بر آن داستان و قصه دارد: شاهنامه، منطقالطیر، حتی مثنوی زادگاهش خراسان است. از قرون اولیه تا الان همیشه فرستادگان حاکم به شعرا و هنرمندان خراسان دیر رسیدهاند، همانطور که به فردوسی دیر رسیدند. خراسان همیشه در این زمینه عقب افتاده، اما بوم و خاک اینجا پر از قصه است؛ افسانهها، نوع معماری، حتی نوع آسمان اینجا با همه جای ایران فرق دارد. من اینجا یک داستان بومی بسازم خیلی تاثیرگذار و خاصتر است. من فکر میکنم مخاطب خسته شده از اینکه فقط آپارتمانهای تهران را ببیند. نیاز دارد لهجه و فضاهای جدید ببیند. سنگفرشها و معماری خراسان و مشهد را ببیند. شخصیتها و خردهفرهنگهای خراسان را ببیند. این خاصترش را میکند. پس بُعد مثبت هم داریم.
• بزرگترین مانع فیلمسازی در مشهد چیست؟
عدم شناخت مدیران و سرمایهگذاران از سینما. یکبار در جلسهای یک مسئول شهری در دورههای قبلی گفت ما در خراسان فیلمسازی داریم که اسکار گرفته! گفتم تنها برنده اسکار ایران آقای فرهادی است که او هم خراسانی نیست. این سطح دانش پایین است. برای همین همیشه میگویم اولین قدم این است که برای مسئولان کلاس آموزشی بگذاریم تا مسئولان باسواد تربیت کنیم در حوزه فرهنگ و هنر. بفهمند سینما و سینمای بومی چیست. الان اینطوری شده که اگر پرزنت خوبی داشته باشید، مجوز و سرمایه میگیرید؛ نه به خاطر هنر، فقط پرزنت. یعنی کاملا جنبه تجاری دارد.
• با این وجود خیلی از هنرمندان سعی کردند سینما را در مشهد زنده نگه دارند. فکر میکنید تا کجا و چقدر این تلاشها میتواند ادامه پیدا کند؟
هنر همیشه با تلاش هنرمند زنده مانده است. اگر مسئولان کمک کردند، هنر هم کمکشان کرده. اگر نکردند، هنرمند مسیرش را رفته است. اما سینما سختترین هنر از نظر مالی است. زندهماندن در آن، اینکه زندگی روزمرهات را از سینما دربیاوری، خیلی سخت است. برای همین مهاجرت بیشتر میشود؛ چون در مشهد تولید کم است و بچهها کار پیدا نمیکنند. ولی در هنرهای دیگر اینطور نیست. میشود ادبیات کار کرد و کارمند هم بود، میشود نقاشی کار کرد و کارمند هم بود.
• نسل شما چطور مانده است و این مسیر را ادامه میدهد؟
اگر ما ماندهایم، به خاطر تلاش نسل قبل و اساتیدمان است. همان انگشتشمارهایی که مهاجرت نکردند و ما زیر سایهشان تربیت شدیم. حالا ما هم باید برای نسل بعد همین کار را کنیم.
• پس شما به جریان سینما در مشهد خوشبین هستید.
من به زنده ماندن سینما خوشبینم. هنر زنده میماند. در زمان جنگ دوازدهروزه مجوز فیلمسازی نمیدادند، من گفتم الان وقت فیلمسازی و مستندنگاری است. حتی اگر مجبور شویم، بدون مجوز فیلم میسازیم. چون ما کاری به جز فیلمسازی بلد نیستیم.
• شما را بیشتر با سینمای بزرگسال میشناختیم و حالا در کاکالوتی در حال ساخت فیلم کودک و نوجوان هستید. این تغییر فاز از سینمای بزرگسال به سینمای کودک و نوجوان چه عوارض و مزایایی دارد؟
اینکه میگویید من را با سینمای بزرگسال میشناسند، فکر میکنم درست نیست. واقعیت این است که هنوز من را با هیچ سینمایی نمیشناسند. من هنوز در مرحله تجربه کردن هستم. کوبریک با آن عظمتش، با فیلم حماسی اسپارتاکوس شروع میکند و با یک درام عاشقانه مانند «چشمان کاملا بسته» تمام میکند. این وسط کمدی و ترسناک هم میسازد. ژانر مهم نیست، حرفت مهم است. یک جایی این حرف را در قالب سینمای تخیلی میزنی و یک جا سینمای اجتماعی. ظرف تغییر میکند، اما کلام یکی است. من دوست دارم تجربه جدید داشته باشم. این فیلم هم یک تجربه جدید و عجیب و غریب است. ولی دوستش دارم. در تمام کارهایی که انجام دادم، حس و حال کار کردن با بچهها و انرژی بچهها را به شدت دوست دارم. البته آدم را خسته میکنند، چون به حرف گوش نمیدهند، ۱۵۰ بازیگر کودک دارم؛ یکی آب بخواهد، همه میخواهند، یکی گرسنه شود، همه گرسنهاند. اما جهان کودکانه جهان عجیبی است و حال آدم را خوب میکند. فکر میکنم دیگر هیچ کاری مثل کار کردن با بچهها به من نمیچسبد.
• چه شد که سراغ سینمای کودک رفتید؟
ما با «گلنار» و «دزد عروسکها» عاشق سینما شدیم. همیشه فکر میکردم باید یک فیلم خوب کودک بسازم تا آن حسها زنده شود. مدتها فیلم کودک دیدم، تحلیل کردم و گفتم خودم تست کنم ببینم میشود یا نه. نمیدانم چقدر موفق باشم، اما تلاش کردم جهان کودک را بشناسم و با شناخت واردش شوم.
• احتمال دارد که بخواهید این تجربه را ادامه بدهید؟
خیلی دوست دارم. یعنی اگر فیلمسازی را ادامه دهم، سینمای کودک یکی از گزینههای جدی من است.
• این فیلم چقدر به شاهنامه و جغرافیای مشهد مرتبط است؟
صددرصد. من برای فیلمنامه این فیلم خیلی حرف دارم. فرم روایت آن خیلی وام گرفته از شاهنامه و منطقالطیر است. ما یک نوع فرم هفتپردهای خراسانی داریم که روایت بومی خودمان است و من همان را استفاده کردهام. از آن طرف داستان خیلی شبیه شاهنامه است و فکر میکنم مخاطب ایرانی این شباهتها را درک میکند.
• فیلم به جشنواره فجر میرسد؟ برنامهای برایش دارید؟
بهتر است بگویید «کاکالوتی» اصلا تمام میشود؟! شیوه من این است که سرصحنه از فیلمبرداری لذت میبرم و به اینکه بعدش چه میشود کاری ندارم. ما یک برنامه مشخص داریم و طبق آن فیلم باید به جشنواره فجر برسد و این به گروه تولید مربوط است. ولی الان نه به فجر فکر میکنم، نه به اکران. فقط به ساخت فیلم فکر میکنم؛ اینکه بچهها سر فیلم حالشان خوب باشد و تجربه خوبی داشته باشند، به ویژه کوچکترهای این پروژه، و فیلم خوب به سرانجام برسد و خوب بتواند قصهاش را تعریف کند. میدانم که دوستان گروه تهیه، فرم جشنواره فجر را پر کردهاند و امیدشان به حضور هست، اما اینکه چه اتفاقی میافتد، اصلا فیلم قابل دفاع باشد یا نه و یا اینکه بخواهیم برای اکران خارجی آمادهاش کنیم و یا هر بلندپروازی دیگری را، نمیدانم. من الان فقط به پلان بعدی فکر میکنم، نه چیز دیگر.