۴۸ آرایشگاه زنانه در مشهد مهر و موم شد (۴ تیر ۱۴۰۳) آتش‌سوزی سنگین انبار مبلمان در بولوار سجاد مشهد (۴ تیر ۱۴۰۳) + ویدئو آیا «تتلو» در عید غدیر آزاد خواهد شد؟ ترفند‌هایی برای خوشبو کردن لباس‌های داخل کمد و کشو‌ها رابطه افزایش عمر با نجات کره زمین ۵۰.۶ درجه سانتیگراد | اهواز رکورددار گرما در خوزستان رئیس مرکز پزشکی حج و زیارت هلال‌احمر از بستری ۵۰ زائر ایرانی در عربستان خبر داد امدادرسانی هلال‌احمر خراسان‌رضوی به ۱۰۰ فرد گرفتارشده بعد از سیلاب در کلات آمار‌های تکان‌دهنده از اعتیاد در خراسان‌رضوی؛ ۲۷ درصد از معتادان تحصیل‌کرده هستند پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (۴ تیر ١۴٠٣) | افزایش دما و تداوم وزش باد بهترین خوراکی برای تناسب اندام؛ هر روز یک وعده تخم مرغ حمایت افراطی از سگ و گربه‌های ولگرد آموزش و پرورش از صدور کارنامه یک میلیون و ۳۰۰ هزار دانش‌آموز پایه نهم خبرداد امحای ۵ تُن موادمخدر غیردارویی در مشهد | ۸ هزار معتاد متجاهر در مشهد جمع‌آوری شدند+ فیلم توضیحات معاون وزیر آموزش و پرورش درباره متوازن‌سازی شهریه در ۱۶ هزار مدرسه کشور دانشگاه فردوسی مشهد مجری هیچ نظرسنجی انتخاباتی نخواهد بود آغاز طراحی و توسعه شبکه شتاب‌نگاری برای ۳ کلانشهر مشهد، تهران و تبریز پرداخت علی‌الحساب برای بازنشستگان در روز‌های آتی | آیین‌نامه اجرایی متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان تصویب شد (۴ تیر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها
روزنوشت‌های شهری (٢٢)

می‌خندیم و می‌گذریم!

  • کد خبر: ۳۸۳۵
  • ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۵:۰۵
می‌خندیم و می‌گذریم!
حجت الاسلام محمدرضا زائری کارشناس مسائل فرهنگی

شنبه
تاکسی دور میدان می‌گردد و جلو پیرمردی که با دستش روبه‌رو را نشان می‌دهد، ترمز می‌کند. پیرمرد وقتی من را داخل تاکسی می‌بیند، سوار نمی‌شود و بلند می‌گوید: چون توی ماشینت آخوند هست، سوار نمی‌شوم و انگشتش را برای تکمیل مبارزه‌اش تکان می‌دهد!
با اینکه راننده انتظاری ندارد، موقع پیاده شدن برای جبران خسارتش کرایه 2نفر را حساب می‌کنم. راننده می‌خندد!
یکشنبه
هیچ‌کس پیدا نمی‌شود که وسط دویدن‌ها از این جلسه به آن قرار، یک ناهار مختصر بدهد! صبحانه هم فرصت نشده بخورم و برای دومین روز پیاپی منتظر هستم که آخر شب برای شام به خانه برسم! با خودم می‌گویم تو که گرسنگی‌اش را کشیدی، خب روزه می‌گرفتی!
دوشنبه
شب عید غدیر است و برای رسیدن به مجلس سخنرانی بر ترک موتور نشسته‌ام. داخل اتوبان صدای بلند موسیقی از یک خودرو به گوش می‌رسد که 5 پسر جوان داخلش می‌رقصند. به پهنای صورت می‌خندم و آن‌ها هم دست‌افشان و سرچرخان می‌خندند. می‌خندیم و از هم دور می‌شویم.
سه‌شنبه
در حال بیرون آمدن از مجلس سخنرانی هستم که دم در مردی میان‌سال صدایم می‌زند. می‌ایستم تا جواب بدهم. می‌گوید ایام عید باید مردم را شاد می‌کردی و چیزی می‌گفتی که نشاط پیدا کنند، با این مضمون که چرا جوک نگفتی مردم بخندند؟
با خودم فکر می‌کنم که اگر جوک گفته بودم، دم در جلو من را می‌گرفت و می‌گفت که شأن مجلس مذهبی را رعایت کن! خجالت نمی‌کشی بالای منبر جوک تعریف می‌کنی؟
چهارشنبه
آب منزل قطع شده و گرفتار شده‌ایم. از همسایه‌ها پرس‌وجو می‌کنیم و معلوم می‌شود مشکل همه محله است. به اداره آب زنگ می‌زنم و البته امیدی به سرعت اقدامشان هم ندارم. کمی بعد پیامکی می‌رسد که تیم اداره آب به محل شما اعزام شده‌اند! تعجب می‌کنم. حدود 2ساعت بعد آب وصل می‌شود و بلافاصله از اداره آب تماس تلفنی می‌گیرند و با ادب و احترام می‌پرسند که آیا مشکل حل شده و راضی هستید یا نه؟ نمی‌دانم که دارم خواب می‌بینم یا بیدارم! خدایا، ما طاقت این همه محبت را نداریم! ما بندگانی هستیم که عادت کرده‌ایم ساعت‌ها در صف بایستیم و توهین بشنویم و برای یک کار ساده بارها التماس کنیم!
پنجشنبه
راننده تاکسی با اشاره به یکی از برنامه‌های تلویزیونی چند سال قبل، خیلی اظهار محبت می‌کند و موقعی که می‌خواهم پیاده شوم، کرایه نمی‌گیرد. می‌گوید: من به شما مدیونم، شما زن من را از پای ماهواره بلند کرده‌ای و باعث گرم‌تر شدن فضای خانواده ما بوده‌ای!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->