راد | شهرآرانیوز؛ اسم مساجدی که در آنها منبری بوده و سخنرانی کرده را نام میبرد. تقریبا تمام مساجد این حوالی را میشناسد و منبری آنها بوده است. درس حوزه خوانده است، دستی هم در تفسیر قرآن دارد و یک دیوان سیصد صفحهای شعر آیینی سروده است. فعالیتهای او تمامی ندارد، اما با وجود همه این فعالیتها وقتی میپرسم با چه سمت و عنوانی از او در این گزارش نام ببرم یک کلمه بیشتر نمیگوید، میگوید بنویس روضهخوان، روضهخوان اهل بیت (ع)! سیدعلی طباطبایی، متولد و ساکن قدیمی محله محمدآباد است که از همان دوران نوجوانی درس حوزه را شروع میکند و بعد هم منبری و سخنران و روضهخوان میشود. او امسال به دلیل شیوع ویروس کرونا و بنا بر توصیههای مقام معظم رهبری به عنوان مداح و روضهخوان در مجالس شرکت نمیکند، اما میگوید هرچه که دارد از برکات روضهخوانی در مجالس عزاداری برای سیدالشهدا (ع) دارد.
پخش اعلامیه و شبنامه
متولد محله محمدآباد است و ساکن قدیمی پایین پای حضرت. دوران کودکی و نوجوانی او در مدرسه ناصرخسرو در همین منطقه میگذرد. از سیزدهسالگی هم تحصیل در حوزه را شروع میکند. مداحی و خواندن برای اهل بیت (ع) را هم بنا به استعداد و علاقهاش از همان سن و سال آغاز میکند. همزمان با مداحان پیشکسوت معروف خراسانی آن دوره هم ارتباط میگیرد و از آنها شیوه درست مداحی را میآموزد. در بحبوحه انقلاب و حوالی آن سالها به وادی سیاست هم پا میگذارد و با پخش اعلامیه، شبنامه و... فعالیتهایش را ادامه میدهد.
محرمها حال و هوای دیگری داشت
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و تشدید فضای مذهبی بیشتر از پیش پی مداحی و روضهخوانی را میگیرد و اوج فعالیت او هم برمیگردد به دهههای محرم آن سالها. تعریف میکند: «آن سالها شور مذهبی مردم پررنگتر از حالا بود. کل شهر سیاهپوش میشد و محرمها حال و هوای دیگری داشت. مثل حالا دستگاه و بلندگو و امکانات درست و درمانی نبود، اما محرم که میشد بساط روضهخوانی توی هر خانهای برپا میشد. اوج فعالیت ما هم دهه محرم بود و من به هر مجلس و روضهای برای سخنرانی و روضهخوانی دعوت میشدم، در همه مساجد این منطقه مداحی کردهام.»
فعالیت در پشت جبهه
اما چیزی نمیگذرد که جنگ تحمیلی آغاز میشود. با شروع جنگ تحمیلی او میشود سرباز پشت جبهه و در جبهه فرهنگی فعالیت میکند. چند باری برای روضهخوانی به جبهه میرود، اما بیشتر فعالیت او در پشت جبهه و در مساجد شکل میگیرد. میگوید: «رابطه میان مسجد و فعالیتهای فرهنگی و دفاع مقدس یک رابطه سهسویه و متقابل بود و درونمایه کارهای فرهنگی داخل مسجد همه دفاع مقدسی بود. آن دوره کانون اصلی تحولات جنگ در مساجد شکل میگرفت. جذب جوانان، ایجاد روحیه حماسی در مردم و صدها کار دیگر در همین مساجد انجام میشد و ما سعی میکردیم با این فعالیتها روحیه مردم و رزمندگان را تقویت کنیم.»
شور مذهبی و روح حماسی
بعد از جنگ او به قول خودش میشود روضهخوان اهل بیت (ع) و منبری ثابت مساجد و حالا بالغ بر ٢٠سال از ورود جدی او به این حوزه میگذرد. ابتدا در مشهد فعالیت میکند و بعد به شهرهای دیگر هم میرود. کاشان، یزد و... میگوید: «مشهد منبع و مولد منبریها و مداحها و روضهخوانهاست. آن شور مذهبی با روح شاعری و حماسی در این شهر با هم ادغام شده و باعث شده بهترین منبریها، خراسانیها باشند. من هم پس از چند سال کم کم در شهرهای دیگر روضهخوانی را تجربه کردم و از شهرهای دیگر هم برای مناسبتهای مختلف از من دعوت شد. تا پیش از این هر سال محرم مهمان یک شهر بودم. کاشان، یزد، اصفهان و...، اما امسال به دلیل شرایط خاصش، در حال حاضر هیچ دعوتی را نپذیرفتهام.»
سرایش شعر
او علاوه بر همه اینها دستی هم در شعر و شاعری دارد. از همان دوره نوجوانی سرایش شعر را شروع میکند و از همان آغاز کار هم شعر آیینی با مضامین شهدا و اهل بیت (ع) میسراید. او حالا یک دیوان سیصد صفحهای دارد که بهزودی آن را چاپ میکند. اما آخرین شعری که سروده است شعری محرمی است که آن را برای ما میخواند:
درس تقوا و شرف را از شهید کربلا باید گرفت/ کیمیای عشق را از سرزمین نینوا باید گرفت
مکتب عشق است دانشگاه خونین حسین/ زان شهیدان درس ایثار و وفا باید گرفت
مسجد الاقصی عشق است آن حریم باصفا/ از زمین تا عرش آنجا را طلا باید گرفت
تا قیامت درس آزادی به ما بخشید و رفت/ حریت را از ضمیر پاک مردان خدا باید گرفت
نغمه ان لم یکن دینش بلند از سینهها/ تا ابد درس فنا را از حسین سر جدا باید گرفت
گشت نازل سوره والفجر در شأن حسین/ حکم قرآن است بحر او عزا باید گرفت
مادرش زهرا بود صاحب عزای روضهها/ استجابت را فقط از مادرش خیرالنسا باید گرفت
مجلس پرفیض او دارالشفای دردهاست/ درد را درمان از این دارالشفا باید گرفت
نیست در بزم عزای او حجاب معصیت/ با توجه حاجت خود را به هنگام دعا باید گرفت
کس به درگاهش نیامد باز گردد ناامید/چاره را از اصغر مشکلگشا باید گرفت
گر گره افتاده در کارت بیاای بینوا/ بند قنداق علیاصغرش را، چون گدا باید گرفت
گرچه لب تشنه به روی دست بابش جان سپرد/ از لبان کوچکش آب بقا باید گرفتای طبا هرگز مشو نومید ازاین آستان/ حاجت خود را فقط از مادر آل عبا باید گرفت