فرزانه شهامت | شهرآرانیوز؛ هرچند کمتر از گذشته با آن روبهرو میشویم، هنوز هم طرفداران پروپاقرص خودش را دارد؛ چه در میان خودروهای سواری و چه در میان رانندگان ماشینهای سنگین که جاده، همدم شب و روزشان است. رنگ و فونت آن هرچه میخواهد باشد، نمیشود چشم را به روی خواندن چندکلمهای که پشت شیشه یا روی گلگیر یک خودروی عبوری نوشته شده است، بست.
کنجکاو هستیم و میخواهیم هرطور شده است، آن را بخوانیم و بدانیم در ذهن راننده چه میگذرد. خاطرمان هم جمع است که پشت این بیت شعر، جمله یا عبارت، هیچ باید و نباید دستوری از هیچ سازمان و نهادی نبوده است و طبق قانونی نانوشته، حرفی که از دل بربیاید، لاجرم بر دل هم مینشیند. محتوای آن شوخی باشد یا جدی، در ذهن میماند، حتی بیش از تابلوهای تبلیغاتیِ بسیاری که با رعایت اصول گرافیکی اکران میشوند. برخیهایشان هم جان میدهند برای استوریهای اینستاگرامی و گاهنوشتههایمان در فضای مجازی.
اگر با عینک قانون به ماجرا نگاه کنیم، این کار یک تخلف است و قانونگذار برای آن در قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی، کد ۲۰۶۹ را تعریف کرده است. بر این اساس، جریمه نصب هرنوع علامت، نوشته، آگهی و تصویر روی بدنه خارجی وسایل نقلیه و بدنه داخلی مسافربرهای عمومی، باتوجهبه به محل ثبت تخلف اعم از روستاها، کلانشهرها و... حداقل ۲۰ هزار و حداکثر ۳۰ هزار تومان جریمه دارد. فعلا خبری از افزایش این جریمه نیست و خطونشان کشیدنها و اعمال قانون پلیس راهور هرچند کاهش تب ماشیننوشتهها را بههمراه داشته، تا امروز نتوانسته است به حذف این تخلف منجر شود.
سلطان غم، مادر
تنوعشان زیاد است، آنقدر که بهجز عبارتهای مذهبی مثل شعارنوشتههای محرم، بعید است جمله یا عبارتی تکراری پیدا کنیم. درکنار خلاقیت برخی رانندگان، برخی صفحات مجازی نیز یکی از رسالتهای خود را دادن پیشنهادهای به قول خودشان خفن و سنگین به علاقهمندان ماشیننویسی میدانند. با وجود این تنوع، ماشیننوشتهها را میشود در چند دسته کلی جای داد.
بررسیهای چندماهه ما نشان میدهد سهم ماشیننوشتههای مذهبی یک سروگردن بالاتر از سایر مضمونهاست. وانیکاد، بیمه ابوالفضل (ع)، فقط خدا، بر چهره دلربای مهدی صلوات و دعا برای تعجیل فرج، از عبارتهای پرتکرار بهشمار میروند. شکایت از زمانه، نارضایتی از شرایط زندگی و روزگار، شکستهای عشقی و ابراز پشیمانی از گذشته، دومین مضمون پرتکراری است که در بررسیهای میدانیمان مشاهده میکنیم.
«یکی شد دکتر، یکی مهندس، ما هم شدیم مایه عبرت دیگران»، «زندگی، زندان سرد آرزوهاست» و «انگار من شبکه چهارَم، هیچکس نگاهم نمیکنه» تعدادی از مثالهایی است که با آنها مواجه میشویم.
به نظر میرسد استفاده از حروف و کلمات انگلیسی مانند «sport» یا «racing car» در ماشیننوشتهها بهویژه در خودروهای سواری، رو به افزایش است، این درحالی است که محتوای عمیق و خاصی در آنها دیده نمیشود و باتوجهبه شکل نگارش حروف، میتوان حدس زد که استفاده از واژههای انگلیسی برای رانندگان، بهعنوان یک ابزار تزئینی صرف مدنظر است.
در این بین جملاتی کمتعداد هم بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، به روابط پنهان و دوستیهای نامتعارف اشاره میکنند. بهعنوان نمونه میتوان به این جملات اشاره کرد: «اگه بابات دید، بگو اسنپه» و ...
ابراز محبت به پدر و مادر نیز با وفور کمتر در ماشیننوشتههایی مثل «بیمه دعای مادر»، «سلطان غم مادر» و «پدر یعنی اعتبار» مشاهده میشود و تاآنجاکه ما بررسی کردیم، خبری از درج جملات خشونتآمیز درمیان آنها نیست.
همچنین بررسیهای میدانی ما نشان میدهد رانندگان کامیونها و وانتبارها، بیشترین طرفداران ماشیننوشتهها هستند. درمیان خودروهای سواری هم آنهایی که مدل بالاتری دارند، اقبال کمتری به استفاده از ماشیننوشته دارند.
نکته ملموس دیگر، افزایش استقبال برای شعارنویسی روی خودروها، در مناسبتهای مذهبی بهویژه عید غدیر و محرم است. نوع انتخاب عبارتها نیز روحیه و سلیقه راننده را نشان میدهد.
«انا مجنونالحسین (ع)»، «یا حیدر کرّار»، «امان از دل زینب (س)» و «فقط حیدر امیرالمومنین است»، تعدادی از ماشیننوشتههای مذهبی است که کم یا زیاد، در سطح شهر مشاهده میکنیم.
ماشیننوشته یعنی چه؟
برای تحلیل این رفتار، سراغ جامعهشناسی را میگیریم که دستی در تحلیل محتوا و نشانهشناسی دارد. دکتر حامد بخشی، ابتدا میگوید که دادن جوابهای علمی و دقیق، نیاز به یک پژوهش درستوحسابی دارد، با این حال به چند نکته اساسی اشاره میکند که برای تحلیل این رفتار، حکم کلیدواژه را دارد.
این مدرس دانشگاه از نوشتههای پشت ماشینها بهعنوان نوعی نماد مکتوب، یاد میکند و ادامه میدهد: نشانههای بصری، این خصلت را دارند که برخلاف نشانههای شنیداری، ماندگاری زمانی دارند؛ مثلا وقتی حرفی میزنیم، در همان زمان وجود دارد و پس از آن خبری از حضور فیزیکیاش نیست، مگر آنکه دوباره آن صحبت را تکرار کنیم. اما وقتی روی پیراهنمان بهطور مثال کلمه «yes» نوشته میشود، ماندگار و دارای حضوری مستمر است؛ برای همین آدمها ترجیح میدهند در کنار گفتار و شنیدار، از نمادهای بصری استفاده کنند.
او با طرح این سوال که «چه کسانی بیشتر از ماشیننوشتهها استفاده میکنند»، اینطور به آن پاسخ میدهد: «رانندگان کامیون، اتوبوس و وانتبارها نسل اول استفادهکنندگان بودند و با قاطعیت میتوان گفت که خودروهای سواری در دهه اخیر و بهعنوان نسل بعدی به جمع طرفداران ماشیننوشتهها اضافه شدهاند. به شرایط نسل نخست، مثلا راننده یک کامیون توجه کنید. او مدت زمان زیادی را با وسیله نقلیهاش همراه است، حتی بیشتر از خانوادهاش. به بیان دیگر، خودرو وارد عرصه هویتش شده است؛ درست مثل یک لباس.»
بخشی اضافه میکند: این وابستگی و بخشی از هویت شدن، مصداقهایی دارد. لابد دیدهاید رانندههایی را که به فضای داخلی خودرویشان خیلی میرسند؛ مشابه یک خانم خانهدار که بادقت خانهاش را تزیین و آراسته میکند. ماشیننوشتهها هم مصداقهایی از همین سنخ هستند.
این جامعهشناس میگوید: ماشیننوشته در رانندگان خودروهای سواریای که دمخوری بیشتری با ماشینشان دارند، هم دیده میشود؛ مثلا رانندگان حرفهای تاکسیهای آنلاین. ماشین برای این افراد، حکم لباس را دارد. لباس ما برای ما مهم است، چون با مخاطب حرف میزند و میگوید که من کیستم؛ مثلا فردی بهاصطلاح اسپرت هستم یا اهل اصول و مبادیآداب، خیلی مذهبی، با روابط باز و.... برای کسانی که دوست دارند «من کیستم» شان را جار بزنند، ماشیننوشتهها، خوشایند است. اصلا گاهی ممکن است حرفشان مخاطب خاص داشته باشد، اما ترجیح میدهند آن را عمومی کنند؛ درست مانند کسی که حرفی برای مخاطب خاصش را در اینستاگرام، استوری میکند تا بهصورت غیرمستقیم معنا را انتقال داده باشد؛ چیزهایی ازقبیل سرخوردگی از عشق، تلقی از زندگی، نارضایتی از شرایط و....
به گفته وی درکنار معنی کلی، تکتک این جملات معنای خاص خود را دارند که نیازمند یک بررسی علمی است؛ بهطور مثال کسی که از جمله «حادثه شرم کن، من بیمه ابوالفضلم» در خودروی خود استفاده میکند، در کنار تعلقات مذهبی، برای از بین بردن اضطراب پنهان و ماندگار و نهفتهاش از تصادف و آسیب دیدن، تلاش میکند.
این مدرس دانشگاه معتقد است خودروها روزبهروز همزیستی بیشتری با افراد پیدا میکنند، بهصورت جدیتری نماد هویتی تلقی میشوند، افراد برایشان بیشتر هزینه میکنند و به همین ترتیب، ماشیننوشتهها هم کارکرد مضاعفی برای طرفدارانشان پیدا میکنند.
چرا شادی نه؟
سوای ماشیننوشتههای مذهبی که پیچیدگیهای خاص خود را دارند و نمیتوان بهراحتی روی آنها برچسب غم یا شادی زد، در مشاهدات میدانیمان، عبارتهایی با مضمون رضایت از زندگی، شادی، وصال و... مشاهده نمیکنیم. چرا؟
نسرین شعبانزاده، پژوهشگر و دانشآموخته رشته مردمشناسی، تحلیل متفاوتی درمورد نوع انتخاب مردم دارد. او ابتدا میگوید: با وجود فضاهای مجازی، برای مردم همچنان آن چیزهایی که رویت میشود و لمسشدنی است، اعتبار بیشتری دارد. شاید برای همین است جمله سادهای که پشت یک ماشین درحال عبور میبینیم، توجهمان را جلب میکند و در ذهنمان حک میشود.
او معتقد است که تعبیر عرفی از غم و شادی به بازنگری نیاز دارد و آنچه ما ماشیننوشتهای با مضمون غمگین میخوانیم، الزاما در فرد، با حسی اندوهناک همراه نیست.
وی با بیان یک مثال ادامه میدهد: ما میدانیم دو به اضافه دو، مساوی با چهار است. این موضوع برای ما حل شده است و جایی برای پردازش ندارد، بنابراین به آن فکر نمیکنیم و درموردش حرف نمیزنیم. وقتی به وصال فرد مورد علاقهمان هم میرسیم، چنین حالتی دارد. این موضوع برای ما کامل و تمام شده است، اما اگر بنا به هر علتی این وصال اتفاق نیفتد، موضوع برایمان تمامشده نیست. به نوعی امتداد دارد و پرونده آن در ذهنمان باز است. این امتداد میتواند خود را درقالب یک «آه» یا بیت شعری که پشت شیشه خودرویی نوشته شده است، نشان دهد.
این مردمشناس معتقد است اینکه چرا مردم درمورد برخی مناسبتها مثل نوروز، ماشیننوشتهای ندارند، اما درمورد مناسبتهای مذهبی مانند محرم دارند، استدلال مشابهی دارد: «نوروز با تمام اهمیتش برای مردم مسئلهای حلشده و جاافتاده است و نیمه پنهان و حلنشدهای ندارد. درمقابل، وقایع عاشورا دارای پیچیدگیهای تاریخی، انسانی، اجتماعی و روانی زیادی است و مخاطب همچنان نیاز به تحلیل و امتداد آن را حس میکند. این پیچیدگیها باعث میشود نتوانیم ماشیننوشتههای مذهبی و ماشیننوشتههای دیگر را که محتوایی نظیر ناکامیهای اجتماعی یا مناسبتهای ملی دارند، با یک دیدگاه ثابت، تحلیل کنیم.»
دکتر بخشی، جامعهشناس، دیدگاه دیگری دارد.
وقتی از او میپرسیم چرا ردپای شادی را در نوشتهها نمیبینیم، بهصورت کلی پاسخ میدهد: چه انتظاری دارید خانم؟ در جامعه طبقاتی امروز نگاه هر طبقه اجتماعی به طبقه بالادستش است. نارضایتی را رسانههای داخلی و خارجی، دائم به مخاطب منتقل میکنند. پیوسته درحال مقایسه خودمان با دیگران هستیم و اگر ببینیم آنها موقعیت بهتری از ما دارند، نتیجه میگیریم که به ما ظلم شده است. حالوهوای ما شاد نیست و از حرفها و حتی چهره مردم میشود فهمید که هیچکس از طبقهای که در آن قرار دارد، راضی و خرسند نیست. با این حساب، انتظار دارید ماشیننوشتهها شاد باشند؟